بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

م.ق

وکیل با صلاحیت

به نام او
در این روزهایی که می گذشت، رنگ زندگی برای من هر روز بی رنگ تر می شد و انگیزه ام از زنده بودن سو سو می زد.
داشتم خودم را مرور می کردم، اما انگار آنقدر از خودم فاصله داشتم که پیدایش نمی کردم. نمی دونم چرا زندگی ام دست خوش امواج متلاطم می شد و یک لحظه آرام و قرار نمی گرفت. آنقدر درگیر ذهنم بودم که نمی فهمیدم از خودم، لنگرگاهم یا به قولی تکیه گاهم فاصله گرفتم. با توجه به دانستگی هام هنوز متوجه نبودم ، آنچه در این شرایط می بینم، حقیقت ندارد و قابل اعتماد نیست.
اما درست در همین آشفتگی ها که احساس می کردم روحم داره پاره پاره می شه دوباره به دادم رسیدی...
چند روز پیش مطلبی پیرامون سپردن امور به خداوند خواندم که مطمئناً هر کسی بعد از خواندن مطالب آن دیگه آدم قبلی نخواهد بود. اما شاید به خاطر شرایط خاصی که من داشتم تأثیرش خیلی خیلی بیشتر شد.
درست همان موقع که احساس می کردم تنها و بدون تکیه گاهم ، دوباره به سراغم اومدی و روحم را از فشاری که روش بود رها کردی و نجات دادی...
وقتی داشتم حدیث قدسی به این مضمون می خواندم که "اگر انسان قادر شود عشق خداوند را به خودش درک کند، از شدت خوشی و سرور بند بند وجودش از هم پاره می شود." (این حدیث، منظورش بنده ی مقرب و مؤمن نبود و استثنایی هم آورده نشده) همه چیز تغییر کرد. با اینکه به سختی می تونستم باورش کنم! چون از کودکی یاد گرفتیم باید از خداوند ترسید، او از همه چیز آگاه است. از تمام گناهان ما حتی کوچکترین آنها را نادیده نمی گیرد و ما را تنبیه می کند و به قعر جهنم می فرستد. همیشه با این تفکر به خدایمان نگاه می کنیم، از او می هراسیم و آدمی معمولاً از چیزی که می ترسد دوری می کنه و در نتیجه ما از او فاصله می گیریم، چون باور نمی کنیم خدایمان عاشقمون باشه و دوری از او یعنی دوری از خودمون، دوری از عشق، دوری از نور، دوری از آرامش و... دوری از همان خدایی که ما را آفریده و از تمام نیازهای ما آگاه است. خدایی که به بنده اش وعده کرد که اگر به او توجه کند، از علم و قدرت و رحمت نامحدودش برخوردارمان می کند.
تنها با یک نگاه، تنها با یک توجه... کافیست سرت رو بچرخونی و به او نگاه کنی، تو به سرچشمه ی قدرت و شادی نگاه کردی و هر چیز دیگری غیر از او نیاز روح تو را بر نمی آورد. چون هر چیزی غیر از خودش مخلوقاتی نظیر خودمان هستند و از خودشان هیچ قدرتی ندارند.
ما باید تکیه گاهامونو بشناسیم. ما طی اعصار گذشته عادت کردیم به آنچه به چشمامون می بینه و منطقمون حکم می کنه، اعتماد کنیم، اما خوب می دونیم حوزه ی دیدمون بسیار محدوده و واکنش ما به ناتوانی هامون متفاوت.
عوامل مادی و انسانهای اطرافمون تمام این تکیه گاه ها، شاید در سطح پاسخ گوی نیازمون باشن، اما بارها و بارها می دونیم و تجربه کردیم که تکیه گاه محکمی نبودن. انتخاب تکیه گاه یکی از مهمترین تصمیمات زندگی مونه که می تونه سرنوشتمونو رقم بزنه. در حدیثی از خداوند مهربان آمده: "چگونه بنده ی من در شداید به غیر من امیدوار می شود، در حالی که شداید در دست من است، چگونه در غیر مرا می زند. در صورتی که کلید گشودن درها در دست من است. شما می بینید که من قبل از مسئلت آنچه نیاز دارید به شما عطا می کنم. آن وقت چگونه ممکن است که از من بخواهید و من ندهم؟ آیا بخیل هستم که بنده ام به من رجوع نمی کند؟ آیا در نزد من عفو و رحمت نیست؟ آیا محل و مرجع همه ی امیدها و آرزوها نیستم؟ پس چگونه بنده ام به دیگری روی می آورد؟ وای بر کسانی که از رحمت من مأیوس می شوند."
وای بر من. وای بر من و این همه نادانی ام. خدایا مرا به لطف بیکرانت ببخش. مگه می شه چنین عشقی رو حس نکرد؟ مگه می شه چنین دعوتی را نادیده گرفت؟ مگه می شه بند بند وجودت نلرزه؟ وقتی بزرگترین پشتیبان و بزرگترین قدرت دنیا از تو دعوت می کنه که فقط بهش توجه کنی و در قبالش همه چیز.
خدای مهربانم! من نادانم فهم من قادر به درک تو نیست. مرا ببخش. می دونم تو وکیل با صلاحیت منی. به تو توکل می کنم. مرا ببخش. آن گاهی که حتی تحمل نتیجه ای مغایر با انتظاراتم را ندارم، چون می دونم تو را نشناختم و در مورد تو بسیار نادانم. اما تو با تمام اینا هنوز منو دعوت می کنی. خدایا از تو مهربان تر چه کسی را در زندگی ام بیابم؟ من به تو توکل می کنم و تمام تلاشم را برای تحقق خواست تو در این مسیر می کنم و از تو سپاسگزارم و باور می کنم که :
کسی هست که توان برداشتن همه ی بارهای عالم را دارد، بی آنکه خسته و درمانده شود، کسی که دم به دم می گوید: این بار که به دوش گرفته اید بر شما گران است، آن را به من که هر لحظه با شما هستم بسپارید تا به بهترین نحو ممکن برایتان به مقصد برسانم. کسی که ما را فرا می خواند به او ایمان بیاوریم و اعتماد کنیم...

 

بازگشت

Share

 

 

 
     
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com