گزيدهاي از اسرار قلبي نماز
برگرفته از: شهيد ثاني، اسرار قلبي نماز، ترجمهي غلامحسن روشننژاد.
چيستي عبادت
" گاه نيت و خلوص است و بريدن از غير و مخصوص گشتن به او.
و زماني، بزرگ دانستن و ثناي او گفتن و تمجيد و تحميد وي به جاي آوردن.
و هنگامي، دعا و زاري نمودن به درگاهش.
و ديگر، خاضع شدن، و خود را در محضر با عظمتش، هيچ دانستن.
و گاهي، خاشع گرديدن، و از درد بر او ناليدن و در پيشگاه قهاريت وي روي بر خاك ماليدن.
و در وقتي، تجديد عهد به كلمهي توحيد (لااله الا الله)، و تثبيت نمودن اسلام خويش [تسليم] و يادآوري كردن ميثاق گذشته كه از تمامي مردمان گرفته است.
و بر مقربان و نزديكان حضرتش به لفظ سلام، درود گفتن.
و نكتههاي ظريف حقيقت بندگي [و عبادت]، كه بنده را انديشهاي درست پديد آورد.
و از عبادتها، نماز است كه بازدارندهي زشتي و نادرستي و سبب تقرب و منزلت يافتن به درگاه خداوند است. (عنكبوت: 45)
كه با رعايت پارهاي از آداب و تفكر بر نكات نماز ميتوان به معراج اسرار و تجليات الهي عروج كرد."1
1- ص23-24
مقدمات نماز: تطهير
وظيفهي نمازگزار در طهارت، شستن و پاك كردن اعضاي ظاهري بدن است، تا مردمان بر اين آگاهي يابند و نيز براي آن است كه اين اعضا آلوده به كارهاي دنيا بوده و دچار تيرگيهاي آن گشتهاند، پس در شستن اين اعضاي ظاهري بايد به تطهير دل نيز توجه داشت كه دل جايي است كه خداوند بر آن مينگرد، همانا او به ظاهر شما توجهي نداشته و به دلهاي ما مينگرد. به درستي كه دل سرپرست و پيشواي تمامي اندامهاست و همين دل است كه اندامها را در امور دنيايي، كه دور كننده از خداي تعالي است، به كار ميگيرد، اين هشداري روشن و كلامي بسنده بر وجوب تطهير است.
مقصود از تطهير، روي آوردن به او و دوري جستن از دنيا به دل و حواس و رسيدن به نيكبختي ابدي است، همانا دنيا و آخرت دو هوويند كه نزديك شدن به يكي دور شدن از ديگري است، پس دستور پاك شدن از دنيا و روي آوردن به آخرت به هنگام عبادت وارد شده است.
در ابتدا دستور شستن صورت كه بيشتر حواس ظاهري انسان كه از بزرگترين برانگيزانندهها به مطالب دنيايي ميباشند، قرار گرفته است، و موظفيم توجه و روي آوردن دل به خداوند هدف باشد و پاك نمودن دل كه پايه و اساس انسانيت انسان است.
سپس دستور شستن دو دست وارد شده، چرا كه بيشتر كارهاي دنياي پست و خواهشهاي طبيعي به آنها انجام ميگيرد.
مسح سر چرا كه در سر نيروي انديشه قرار گرفته كه به واسطهي آن رسيدن به خواستههاي طبيعي امكانپذير گشته و سرچشمهي برانگيختن حواس براي روي آوردن به امور دنيايي، كه مانع از امور اخروي هستند، ميباشد.
سپس مسح پاهاست، زيرا به توسط پاها به خواسته و هدفهاي دنيايي، ميتوان رسيد. و در اين هنگام كه وضو كامل ميگردد، شايستگي انجام عبادت و روي آوردن به آن و رسيدن به سعادت و بندگي پديد ميآيد.
در غسل شستن تمامي بدن لازم است زيرا موجب آن، پستترين حالات و شديدترين وابستگي به صفات شهواني است و تمامي بدن در اين حالت شركت دارند و به همين دليل پيامبر فرمود:"همانا جنابت در زير هر مويي وجود دارد."
بنابراين تمامي بدن انسان از مرتبه عالي خويش دور گشته و در خوشيهاي پست فرو ميرود و شستن تمامي بدن در اين حالت، از مهمترين مطلب ديني است.
غسل انسان را براي رشد و تعالي و وارد شدن به مرتبهي بندگي و دوري از خوشيهاي پست آماده ميكند.
همانا نزد انسان خردمند مشغول شدن به پاك كردن دل از زشتيها و گرايشهايي كه مانع از دريافت نيكيها است به مراتب واجبتر از پاك نمودن اندامهاي ظاهري است.
از اسرار طهارت حضرت صادق(ع) فرمودند: "هنگامي كه قصد طهارت و وضو گرفتن نمودي، به آب روي آور، چونان روي آوردنت به رحمت الهي همانا خداي تعالي آب را كليد رازگويي و نزديك شدن به خودش، و راهنما به سوي بساط بندگي [عبادت] قرار داده است و همانگونه كه رحمت و مهرباني وي گناهان بندگان را پاك ميكند، آب نيز نجاسات ظاهري را پاك و طاهر ميكند. خداي تعالي ميفرمايد: "اوست كه بادها را پيشاپيش بارانش بشارتي ميفرستد."(اعراف: 57). "و از آسمان باراني پاك فرو فرستاديم" (فرقان: 48). فرمود"هر چيز زنده را از آب پديد آورديم"(انبياء:30).
پس لازم است در صفاي آب و فراواني و پاك بودنش و اين كه زنده ميكند بينديشيم. پس با مردم و خلق خدا چون در آميختن آب با هر چيز كه به آن سود ميبخشد و خود تغيير نمييابد، زندگي كن و به ياد داشته باش كلام رسولخدا(ص) كه فرمود: "مؤمن برگزيده، همانند آب است" و خلوص خويش را در عبادت خداي تعالي قرار بده، چون آب، آن زمان كه از آسمان فرو ميبارد، و به هنگام تطهير اعضايت با آب، دلت را با تقوي و يقين پاك گردان". (مصباح الشرايعه، باب ده)
ابن شاذان در كتاب علل از حضرت رضا نقل ميكند كه فرمودند:... در وضو شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها واجب شده، زيرا بنده در برابر خداوند جبار ميايستد، بعضي از اندامهاي او نمايان ميشود و آنچه كه شستن و مسح آنها در وضو واجب شده همان اندامهايي هستند كه آشكار ميشود و با صورت سجده ميكند و خاضع ميشود. با دست ميخواهد و طلب ميكند و با سر روي به ركوع و سجود مينمايد و با پاهايش بر ميخيزد و مينشيند."
همانطور كه پاك نمودن ظاهر بدن و تطهير نمودن لباس كه دورتر از ذات نمازگزار است واجب شده، نبايد در تطهير باطن خويش غفلت نمود، باطني كه قلب و ذات نمازگزار است. پس به پاك نمودن آن به توبه و پشيماني از آنچه در آن از حد گذراندهاي، كوشش نموده و تصميم قاطع گرفته شود كه به اعمال ناپسند گذشته بر نگرديم و بدين وسيله باطن خويش را كه مورد نظر معبود است پاك كنيم، و براي قرار گرفتن در بساط خدمت حق تعالي مهيا شده و براي مناجات و رازگويي آماده شويم.1
1- ص43-47
لباس نمازگزار
حضرت امام صادق(ع) فرمودند:"آراستهترين لباسها براي افراد با ايمان لباس پرهيزكاري است، و راحتترين لباسها ايمان ميباشد." خداوند ميفرمايد: "و لباس پرهيزكاري ـاين لباسـ بهتر است." (اعراف:26)
و لباس ظاهر، نعمتي از سوي خداوند است كه به وسيلهي آن عورتهاي مردمان پوشيده ميگردد و اين كرامتي است كه خداوند تنها به بندگانش كه فرزندان حضرت آدم(ع) هستند عطا فرموده است؛ و براي افراد با ايمان ابزاري است كه با آن، آنچه بدان امر شدهاند انجام ميدهند؛ و بهترين لباس لباسي است كه ما را از خداي تعالي باز ندارد، بلكه، با سپاسگزاري و ياد و عبادت خداوند ما را به پروردگار نزديك نمايد، و آن لباس ما را به خودپسندي، خودآرايي، خودنمايي و مباهات نكشاند كه اينها از آفتهاي دين و به وجود آورندهي سختي دل ميباشند. پس هنگامي كه انسان لباس ميپوشد ياد آورد كه خداوند به مهربانياش گناهانش را پوشانده است و همانگونه كه در ظاهر جامهاي پوشيده، باطن خويش را به لباس راستي و درستي بپوشاند و بايد باطن در پوشش ترس الهي و ظاهر در پوشش فرمانبرداري و بندگي باشد. پس به چشم عبرت به فضل الهي بنگريم كه براي پوشاندن زشتيهاي ظاهر، لباس را به وجود آورده است و بابهاي توبه و بازگشت را براي پوشاندن زشتيهاي گناه و اخلاق بد گشوده است. پس در دل ترس و شرمساري از خداي تعالي داشته باش و به ياري اين دو صفت، نفس خويش را خوار نموده و دلت را در زير شرمساري و حيا ساكن نما و آنگاه در محضر خداوند بايست؛ ايستادن بندهاي گناهكار و فرار كه پشيمان است و بازگشته به سوي آقاي خود با گردني كج شده از شرم و ترس. هيچ كس را به عيبش رسوا مساز كه خداوند بيش از او عيبهاي تو را پوشانده است، و سرگرم به عيبهاي خويش باش، و آنچه را كه به كار تو نيايد فروگذار و بر حذر باش كه عمر خويش را در جستجوي عيب كار ديگران از بين مبري كه آنان با سرمايهي تو تجارت كنند، همانا فراموشي گناهان، از بزرگترين كيفرهاي خداوند در دنيا و فراوانترين علت مكافات، در آخرت است، و بنده تا زماني كه به فرمانبرداري از خداوند و شناخت عيبهاي خويش مشغول باشد از آن آفتها دور بوده و در درياي رحمت الهي شناور و به دست آورندهي گوهرهاي حكمت است، و تا زماني كه بنده عيبهاي خود را فراموش كند و به نيروي خويش تكيه نمايد هرگز روي رستگاري را نبيند.1
مكان نماز
ميدانيم در هر مكاني كه هستيم، در مملكت پادشاه پادشاهان قرار گرفته و ميخواهيم با او راز و نياز كرده، زاري نموده و خشنودي و عنايت به رحمتش را بطلبيم. پس لازم است مكاني را انتخاب كنيم كه شايستگي اين امور را داشته باشد. و همانند دربار پادشاهان كه با آرامش و وقار داخل ميشوند بلكه با شدت بيشتر با خشوع و شكستگي از او بخواهيم كه ما را از بندگان خاص خويش قرار دهد و به بندگان برگزيدهاش كه در گذشتهاند ملحق نمايد.
خداوند را چنان پاس دار كه گويي بر صراط قدم بر ميداري، و در حالتي بين بيم و اميد، و بين پذيرفته شدن و محروم گشتن باش دل خويش را خاشع كن، باطنت را خاضع نما، و براي اين كه رحمت حق تو را فرا گيرد و دست مهر و عطوفتش تو را در بر گيرد و چشم الهي نگرانت شود، شايسته شو.
امام صادق(ع) ميفرمايند: "چون به مكان نماز رسيدي، بدان كه آهنگ رفتن به سوي پادشاهي بزرگ داري كه جز پاكان قدم بر بساطش نميگذارند و براي همنشيني وي جز راستگويان و راستكرداران اجازه نمييابند، و چنان با ترس و احترام بر بساط خدمتش قدم گذار كه در ورود بر پادشاهي با هيبت گذاري، پس اگر غفلت نمايي در خطري بزرگ واقع شوي و بدان كه خداوند بر انجام آنچه خواهد تواناست. پس اگر بخواهد، با ما به فضل عمل نموده و زيادتر از آنچه شايستگي داريم پاداش ميدهد و اگر خداي تعالي از تو راستي و اخلاصي را كه فراخور حضرتش است به عدالت از تو خواهد، محجوب واقع شده و عبادت پذيرفته نميشود، هر چند بسيار باشد. و خداوند آنچه خواهد انجام دهد. و به ناتواني، نيازمندي و كوتاهي خويش، در حضرتش اعتراف كن، زيرا تو قصد داري كه به بندگياش پرداخته و با او انس گيري.
و اسرارت را به خدا عرضه نما، و بدان كه آشكار و نهان تمامي مردمان به نزد خداوند پوشيده نيست و به تمامي آنها آگاهي دارد. و در محضر خداوند همانند نيازمندترين بندگان باش، و دل خويش را از هر چه كه تو را از پروردگارت باز دارد، خالي كن. چرا كه او تنها پاكيزهترين و خالصترين كارها را ميپذيرد. بنگر كه نامت در كدامين دفتر ثبت شده آيا از جمله سعادتمنداني يا شقاوتپيشگان، پس اگر شيريني راز و نياز با خداوند را چشيدي، و خوشي سخن گفتن با او را درك كردي و به جام رحمت و بزرگواري الهي، شربت توجه و پذيرش خداوندي را نوشيدي، بدان كه شايستگي خدمت يافتهاي، پس به مكان نماز وارد شو كه در اين هنگام اجازه يافتهاي و در امان خداوند هستي، در غير اين صورت بر درگاه بايست، همچون ايستادن بيچارهاي كه از بيخ و بن بركنده شده و آرزوهايش كوتاه شده، و مهلتش سر آمده است. هنگامي كه خداوند راستي و صداقت دل تو را در پناهندگي به خودش ببيند با چشم مهرباني و رحمت به تو مينگرد و تو را به آنچه دوست داشته و خشنود ميشود، موفق ميگرداند، كه او كريم و بزرگوار است و بزرگواري را براي بندگان بيچارهاش، كه براي به دست آوردن خشنودي الهي به درگاهش روي آوردهاند، دوست دارد. خداوند ميفرمايد: "يا آن خداوندي كه درمانده چون بخوانندش اجابت ميكند." (نمل:62)
وقت نماز
به ياد داشته باش كه چون وقت نماز فرا ميرسد، آن ميقاتي (به معناي هنگام، و محل حضور در وقتي معين) است كه خداي تعالي براي تو قرار داده تا به خدمتش بر پاي خيزي و براي شبيه شدن به حضرتش شايستگي يابي، و به مقام فرمانبردارياش رسي.
بايد دلت شاد گرديده و بر چهرهات اين شادماني هويدا باشد كه اين ميقات نزديك شدنت را به حضرت "الله" در پي دارد و وسيلهاي براي رستگاري توست، پس خويشتن را با طهارت و پاكي آماده نما و لباسي مناسب رازگويي با وي در بركن، همان گونه كه در هنگام شرفيابي به حضور يكي از پادشاهان دنيا چنين ميكني، و او را با آرامش و وقار، و بيم و اميد ملاقات نما، همانا رحمت او همهگير و فضل او هميشگي و كيفر او در درجه به درجه دور كردن بندگان، متحقق شده است و به هنگام كوتاهي كردن، رانده شدن از درگاه رحمتش روي آورنده است، بنابراين در حالتي باش كه تمامي اين امور را در نظر داري.
خشوع و شكستگي و خواري و خضوع را در هنگام نماز بر خود لازم شمرده كه خداوند در نزد آناني است كه به اين صفات متصف باشند، و براي خويشتن چنين مثال آور كه پادشاهي از پادشاهان زمين تو را در زماني معين دعوت كرده تا از برگزيدگان و خدمتگزاران خويش قرار دهد و به روشي شاديبخش با تو صحبت دارد، و هر چه لازم داري از او بخواهي، و تو را از نزديكان خويش قرار دهد و خلعتي نيكو در حضور همگان بپوشاند، بهرهاي كه از اين راه ميبري با آنچه خداوند در نماز عطا ميكند قابل مقايسه نيست كه براي مدتي ممتد براي تو در نظر ميگيرد. پس آيا قبل از آمدن وقت نماز انتظار آن را ميكشي؟ به نزديك شدن وقت نماز شاد ميگردي؟
پس عنايتهاي الهي را در نماز، چون نزديك شده به درگاه پادشاهان زميني قرار مده، كه عنايتهاي او بسيار و بيمنتهاست. همان گونه كه در قرآن و كلام رسول اكرم آمده است ـ خلعتي كه خداي تعالي تو را در بهشت بپوشاند دائمي است، بر خلاف پادشاهان كه از نفع رساندن به تو ناتوانند ـ بدون خواست خداوند ـ به وفا و دوام محبت آنان اعتمادي نيست.
بعد از اين سرور بايد لباس خشيت و ترس را در بر كني كه در حضور خداوندي ايستادهاي كه قدرتش همه چيز را در تسلط او قرار داده و تو به تيرگيهاي نفس و وابستگيهاي دنيايي آلوده، و همانا لباس ترس، لباس كاملان است، همانطور كه غفلت و بيخبري نشانهي راندگان ميباشد.
حضرت علي(ع) چون هنگام نماز فرا ميرسيد مضطرب گشته و بدنشان به لرزه ميافتاد، چون از حضرت پرسيدند: چه شده است؟ آن حضرت ميفرمودند: "هنگام اداء امانتي رسيده است كه خداوند بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه نمود و آنان از قبول آن سر باز زدند و ترسيدند كه نتوانند ادا كنند." (عوالي اللئالي، ج1، ص324)
و حضرت سجاد(ع) چنان بودند كه چون براي وضو آماده ميشدند رنگ رخسارشان به زردي ميگراييد و چون به ايشان عرض ميشد: چه چيز شما را به اين حالت در ميآورد؟ آن حضرت ميفرمودند: "چه ميدانيد كه من نزد چه كسي ميخواهم بايستم؟" (بحارالانوار، ج46، ص73)
تمامي اينها اشاره به در نظر داشتن بزرگي خداوند و در حالت عبادت كاملاً بيتوجه شدن به غير حق تعالي، و تمامي توجه را به ساحت قدس الهي معطوف داشتن، ميباشد.
اذان
چون نداي مؤذن را شنيدي، در دل وحشت نداي روز قيامت را به ياد آور، و به ظاهر و باطن خويش در سرعت گرفتن و جواب دادن به اين ندا بكوش.
دل خود را به اين ندا عرضه كن، اگر آن را لبريز از شادي و بشارت، و آمادهي سبقت گرفتن به نماز يافتي، بدان كه اين اذان برايت بشارت دهنده به رستگاري و پيروزي در روز قضاوت بزرگ است.
به جملهها و كلمههاي اذان عبرت بگير كه چگونه شروع آن با الله و پايانش نيز با كلمهي الله است.
و از آن جا به اين مطلب واقف شو كه خداوند، اول، آخر، ظاهر، و باطن است. و قلبت را به عظمت و بزرگي خداوند متعال در هنگام شنيدن تكبير ساكن نما و دنيا و آنچه را در اوست پست و كوچك شمار، كه در غير اين صورت تكبيرت دروغي بيش نيست؛ و به هنگام شنيدن لا اله الا الله هر معبودي جز خداوند را از خاطرت محو كن، و پيامبر بلندمرتبه را به ياد آور، در حالي كه ادب را مراعات مينمايي خويش را در حضورش ببين، و برايش خالصانه به رسالت الهي گواهي ده، و بر او و اهل بيتش درود فرست، و چون دعوت به نماز را كه باعث رستگاري است شنيدي، با تمامي وجودت، آشكار و پنهانت، حركت كن، كه نماز بهترين و برترين اعمال است؛ و پس از آن به بزرگ دانستن خداوند و تكبير، ميثاق خويش تازه نما، و به ياد خداوند اذان را به پايان بر، همچنان كه با ياد او شروع كردي. ابتدايت را از او كه ابتداي همه چيز است و بازگشتت را به او كه ابدي است و هستيات را به خاطر او كه هستي مطلق است، بدان. و فقط به حول و قوهي او اعتماد داشته باش كه هيچ حول و قوهاي در جهان نيست مگر به وسيلهي خداوند بلند مرتبه و با عظمت.1
1- ص52-55.
رو نمودن به قبله
روي به قبله نمودن در ظاهر، گردانيدن صورت از تمامي سويها به طرف خانهي خداست، آيا گمان كردهاي كه دل را از ديگر امور به محضر ربوبي گردانيدن، از ما خواسته نشده است؟ اين پنداري بسيار دور از حقيقت است، بلكه تنها همين روي به سوي خداوند داشتن مطلوب است و بس. همانا اين امور ظاهري نماز بايد وسيلهاي باشد تا باطن و قلب نمازگزار را به حركت آورد و همچون نردباني باشد كه دل را به سوي خداوند برد، و مقصود از روي به قبله داشتن آن است كه اندامهاي بدن در يك جهت حفظ و ساكن گردند تا اينكه دل راحتي يافته و آرامشي يابد تا بتواند خداي را چنان كه بايد بپرستد، زيرا اگر اعضاء و جوارح در يك جهت قرار نگيرند و به جهات مختلف حركت و التفات داشته باشند، دل را تابع خويش مينمايند، بنابراين رخسار دل و جهت بدن بايد به سوي خداي تعالي باشد، و از اين جاست كه حضرت رسول(ص)فرمودند: "آيا كسي كه صورتش را در نماز بر ميگرداند، نميترسد كه خداوند چهرهاش را چون صورت چارپا كند؟" (عوالي اللئالي، ج1، ص322، حديث 58). به اين دليل نهي شده است از اين كه در نماز به غير خداوند توجه نموده و به عظمت معبود بيتوجهي شود، همانا آنكس كه به چپ و راست توجه دارد به خداوند بيتوجه است و از مطالعهي نورهاي عظمت او بيخبر ميباشد، و چه بسا اين بيخبري ادامه يافته و قلب چنين شخصي چون دل چارپا شود كه خردي اندك دارد و از درك مطالب الهي ناتوان است و به گرفتن دانشي از علوم آسماني، و نزديكي يافتن به خداوند محروم است.
تنها زماني صورت به طرف قبله قرار ميگيرد كه به سويي ديگر توجه نداشته باشد، همانگونه نيز قلب زماني روي به خداوند ميآورد كه به هيچ چيز ديگري غير از حضرتش توجه نداشته باشد به درستي كه پيامبر فرموده است: "چون بنده به نماز برخيزد و خواست و چهرهاش، و قلبش به سوي خداوند باشد، نماز خويش تمام كند. چنان روزي كه مادر او را زاده است (يعني پاك از هر گناه و آلودگي باشد.)
حالت شروع نماز
چون خواستي تكبيرهاي آغازين را بگويي، بزرگي خداوندِ پاك و كوچكي خودت را و پستي عبادتت را در كنار بزرگي حضرتش به خاطر آور، و سستي و كوتاهي كوششت را در انجام وظايف خويش در نظر بگير، و چون گويي: "خداوندا، پادشاه حقيقي تو هستي." در بزرگي مملكت خداوندي و همهگير بودن قدرت الهي و تسلط وي بر تمامي عوالم هستي بينديش.
سپس با خواري و شكستگي به خودت رجوع كن و به گناهانت اعتراف نما و طلب آمرزش كن، و بگو: "بد كردم و به خود ظلم نمودم، پس از من بگذر، همانا آمرزندهاي براي گناه جز تو نيست."
به خاطر آور كه خداوند تو را براي اين خدمت دعوت نموده است. پس خويشتن را در حضور او ببين و بدان كه او نزديكتر از تو به خودت است و دعاي هر دعا كنندهاي را اجابت ميكند و صداي هر ندا دهندهاي را ميشنود، و تمامي خيرها و خوبيهاي اين دنيا و سراي ديگر تنها در دست اوست، و بگو: "ميپذيرم و اجابت ميكنم فرمان تو را، و همهي نيكيها در دست توست."
و خداوند را از انجام اعمال و كارهاي بد پاك بدان و او را تنها راهنما و رشد دهنده بهشمار آور و بگو: "و بدي از جانب تو نيست و راه يافته آن است كه تو او را هدايت نمودهاي."
و اعتراف كن كه تنها پرستش او را سزاست و اينكه تمامي هستيات و آغاز آن و برگشت اين هستي از او و به سوي اوست، و بگو: "اين بندهي تو، و فرزند دو بندهات (پدر و مادر)، از تو و براي تو و به سوي توست." يعني وجودش از توست، باقي بودنش به خواست توست، هستياش براي توست و برگشتنش به سوي توست، و او همان خدايي است كه وجود مردمان به خاطر اوست و بازگشتشان به وي ميباشد و اين براي خداي تعالي سادهترين كارهاست.
پس در ذهن خويش تمامي حقيقتها را حاضر كن و بدين نردبان بالا رو تا اسرار و دقايق هستي برايت گشوده گردد و از بخششها و هديههاي الهي برخوردار گردي زيرا كه درهاي رحمت او بر هيچ شايستهاي بسته نيست و هيچ آرزومندي از درگاهش نااميد نباشد.
خداوندا، ما را براي پذيرش اسرار خويش آماده گردان و به دريافت انوار درخشان الهي كامل ساز، و ما را از كساني كه در مقام ارادت و محبت تو واقع شدهاند و از آن كسان كه همواره بر بساط عنايت و كرامتت هستند، قرار ده. ما را از اين نقصها به سوي كمال رهبري فرما، و به سوي راه خشنوديات راهبر شو، و بر ما به لطيفترين نيكوييها احسان كن. و ما را از ضربههاي زيانبخش در پناه گير، و از نزد خودت رحمتي عنايت كن و در كارها پايداري در راه حق عنايت فرما."1
1- ص55-58.
اركان هشتگانهي نماز (از بُعد ظاهري و عرفاني)
اول: قيام و وظايف قلبي آن
در قيام لازم است به خاطر داشته باشيم كه در حضور خداي تعالي ايستاده و او بر باطن آگاه است و داناي آشكار و نهان است. و خداوند از رگ گردن به ما نزديكتر است، پس خداي را چنان پرستش كن كه گويا او را ميبينيم، پس اگر تو او را نميبيني، او تو را ميبيند، و همان گونه كه تو در حضورش ايستادهاي، دل خويش را نيز در حضورش قرار ده، و سرت را كه بلندترين اندام بدن توست به زير انداز و در اين حال ساكت و فروتن باش و بر دل خويش تواضع و خشوع و خاكساري را لازم شمار، در همان حال كه سرت را به زير انداخته اي از سرافرازي و تكبر دوري گزين، و چنان در حضورش بايست كه در حضور پادشاهان ميايستي گر چه از دركِ بزرگي و عظمت خداوند ناتواني، اما همين قدر درك ميكني كه چگونه افراد در نزد پادشاهي از شاهان زمين به هنگام صحبت بدنشان به لرزه ميافتد و زبانشان ميگيرد، كه تمامي آن اثر ترسي است كه از تصور بزرگي آن شاه بديشان دست ميدهد، اكنون چگونه عظمت و قدرت پادشاه تمامي شاهان و مالك دنيا و آخرت را در ذهن خويش تصوير مينمايي؟
در چنين حالتي است كه آن ترسي كه هدف عارف حقيقي است، به دست ميآيد و همچنين چون تصور بزرگي خداوند در ذهن بهوجود آيد، اميد نيز حاصل ميگردد، زيرا دانستن اينكه همه چيز اوست، خود منشاء اميد است، و همين مطلب در آيات خوف و رجاء تأكيد گرديده است [اعراف:56] و بهناچار حالت شرمساري بنده از خداوند به وجود ميآيد، زيرا تصور عظمت معبود، موجب متبادر شدن تقصير و گناهان بنده به ذهن و بيمناك شدن وي ميگردد و اين سبب شرمساري است.
تمامي اينها مورد نظر عابدان و عارفان است، براي نايل شدن به حالت صحيح نماز فرض كن در حضور مردي از كسانت كه از وي پروا داري و ميخواهي وي تو را به صلاح، ايمان و نيكويي بشناسد، به نماز ايستادهاي و آن شخص تو را در نظر گرفته و مراقب نماز خواندنت است، اين زمان از ترس آنكه وي تو را به كمي خشوع در نماز نسبت دهد، اعضا و جوارحت ساكن ميگردند و بدنت به لرزه ميافتد و حالت خشوع و خضوع به خود ميگيري. اكنون اگر چنين حالتي را در خويش احساس ميكني كه درمقابل انساني ضعيف و ناتوان به خشوع بيشتر ميپردازي، خويشتن را سرزنش نموده و بگو: اي نفس كه مدعي پرستش خدا هستي، آيا شرم نداري كه بر خداوند جرأت پيدا نموده و در نمازي كه مخصوص اوست، از بندهاي از بندگانش حساب ميبري؟
يا ميترسي كه مردم تو را به بيتوجهي به نماز نسبت دهند و از خداوند نميترسي، در حالي كه فقط بايد از خداوند ترسيد؟ اي نفس! آيا از خالق و مولايت شرم نداري كه چون فرض كردي در حضور بندهاي خوار و ذليل كه نه خير و نه نفع و نه ضرر تو به دست اوست به نماز ايستادهاي، براي آنكه خاطر او را به دست آوري، خاشع ميشوي تا نمازت نيكو شود، در حاليكه ميداني كه خداوند بر ظاهر و باطنت آگاه است و با اين همه بزرگي وي تو را به خشوع نميآورد، يا پنداشتهاي خداوند كوچكتر و كمتر از يكي از بندگانش است؟ پس، چه اندازه سركشي و ناداني تو شديد است و چه مقدار دشمني تو با خودت بزرگ است؟
به همين سبب چون به پيامبر(ص) گفته شد: شرم بنده از خداوند چگونه است؟
آن حضرت فرمودند: "از خداوند حيا كن هم چنان كه از مردي صالح از كسانت حيا ميكني." (محجه البيضاء، ج1، ص383)
اما ادامهي بر پا ايستادن در نماز، بيدار باشي است بر اينكه حضور قلب بر همان حالت بايد ادامه يابد. پيامبر(ص) فرمودند: "همانا خداوند روي به سوي بنده دارد، تا هنگامي كه بنده از خداي روي برنگرداند." (محجه البيضاء، ج1، ص 389).
همانگونه كه چشم را از غير خدا در نماز حفظ ميكنيم به همان صورت حفظ باطن از توجه به غير نيز واجب است، و اگر توجه به غير پيدا شد، خويشتن را به زشتي بيتوجهي مناجات كننده با خداوند و اينكه خداوند بر نمازگزار آگاه است، يادآوري كن، تا دل بيدار شده و به حالتي كه وظيفهاش ميباشد برگردد.
خشوع باطني بر خويش لازم شمار، چرا كه خشوع ظاهري محتاج به خشوع باطن است و هر كجا كه باطن خاشع گردد، ظاهر نيز بدين حالت در ميآيد. پيامبر(ص) چون نمازگزاري را ديدند كه با ريش خود بازي ميكند فرمودند: "البته اين نمازگزار اگر دلش خاشع ميگرديد، اندامهايش نيز حتماً خاشع ميشدند." (محجه البيضاء، ج1، ص389). زيرا گوسفندان در فرمان چوپاناند، و مردم در فرمان حاكم خويش، به همين دليل در دعا آمده است كه "خداوندا! رهبر و ملت را صالح گردان." و اين رهبر، دل و ملت، اندامها هستند، و اين فروتني و خشوع به هنگام حضور نزد بزرگان، حكم طبيعت و سرشت آدمي است. پس چگونه است كه نزد پادشاهِ پادشاهان و قدرتمندترين قدرتمندان اين حكم نباشد، و عمل آنكس كه در نزد غير خداوند به ادب ايستاده و خاشع ميگردد ولي چون به نماز ميايستد بيتوجه است كه در محضر ربوبي قرر گرفته است، در كلام خداوند دقت نما كه فرمود: "آن خدايي كه چون بر ميخيزي تو را ميبيند و گرديدنت را در ميان سجدهكنندگان نيز شاهد است." (شعرا:218و219)1
1- ص59-61.
دوم: نيت و وظايف قلبي آن
در اين مرحله وظيفهي نمازگزار آن است كه با ارادهاي قوي به انجام دستور الهي نماز و اتمام آن پرداخته و خويشتن را از چيزهايي كه باعث شكستن و تباهي نماز ميگردد، نگاهدارد، و تمامي آن را به اميد پاداش، براي خداوند خالص كند و خواستار نزديكي به او باشد.
پرستش خداوند داراي مرتبههايي است؛ بندگاني او را به اين دليل ميپرستند كه او شايستهي عبادت است، اين نوع پرستش عبادت آزادگان است. اگر عبادت آزادگان نيكسيرت از دسترس خارج است، پس عبادت بازرگانان را از دست منه كه آن پرستش حق تعالي در مقابل عوض است، و اگر اين مرحله نيز دور از دسترس توست، با غلامان نشين و در هدفهايشان شريك شو، كه آنان كار و خدمت خويش را تنها براي ترس از كيفر انجام ميدهند.
همواره منت خداوند را در نيّت و انديشهي خويش، بر گردن داشته باش كه او به تو اجازه رازگويي داده است با اينكه رعايت ادب را ننموده و گناهانت بسيار است، و در جانت رازگويي با وي را بزرگ شمار، و بنگر با چه كسي، چگونه و براي چه مناجات ميكني، و در چنين هنگامي شايسته است كه عرق شرم بر پيشانيات نشيند و از هيبت خداوند بدنت به لرزه افتد و چهرهات از ترس به زردي گرايد، همان گونه كه از بعضي همسران رسول خدا(ص) روايت شده: "رسول خدا(ص) چنان بود كه با ما صحبت ميداشت و ما با او در صحبت بوديم، پس چون هنگام نماز فرا ميرسيد، گويا ايشان ما را نميشناخت و ما نيز آن حضرت را نميشناختيم، مشغول شدن آن حضرت به انجام تكليف الهي، ايشان را از همه چيز باز ميداشت." و حضرت امام صادق(ع) فرمودند: "اخلاص در انجام تمام كارها، معنايي است كه كليد قبولي اعمال ميباشد."
پايينترين حد اخلاص آن است كه بنده تمامي توان خويش را به كار برد و پس از آن براي عمل خويش در نزد خداوند متعال ارزشي قائل نشود. بدين ترتيب است كه عمل بنده نزد خداوند ارزش يافته و موجب پاداش ميگردد، چرا كه اگر بندهاي بخواهد حق بندگي حق تعالي را ادا نمايد، نتواند. و پايينترين مقام مخلص در دنيا بركناري او از جميع گناهان و در آخرت نجات از آتش و رسيدن به بهشت است.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: "كسي كه نيتي راست و درست دارد، قلبي سليم دارد." (مصباح الشريعه، باب چهارم) زيرا سلامت قلب از هواهاي نفسانيِ بازدارنده، نيت را براي خداوند متعال در تمامي كارها خالص ميكند. خداوند ميفرمايد: "روزي كه نه مال سود ميبخشد و نه پسران مگر آنكس كه با قلب پاك سوي خدا آماده باشد." (شعرا:88و89)
بنابراين نيت از قلب به اندازهي صفا و پاكي آن آغاز گشته و بر حسب اختلاف زمانها در قوت و ضعف، مختلف ميگردد.1
1- ص61-62.
سوم: تكبيرة الاحرام
معناي تكبير آن است كه "خداوند پاك، از هر چيزي بزرگتر است" يا اينكه از هر چه وصف گردد بزرگتر است، يا از آنچه به حواس درك شود، يا از آنچه مردمان قياس نمايند برتر و بزرگتر است. پس چون به گفتن (الله اكبر) گويا شوي، سزاوار آن است كه قلبت آن را تكذيب نكند، پس اگر در دلت چيزي بزرگتر از خداوند باشد، گر چه كلامت صحيح است، ولي هماني كه در دل داري گواهي ميدهد كه دروغ ميگويي، همانگونه كه آنچه در دل منافقان بوده، گواه شد بر دروغشان آن هنگام كه شهادت به رسالت رسول خدا(ص) دادند.
اگر هواي نفس در نماز بر تو پيروز شده باشد و تو آن را ياد و پيروي نمايي بدان كه همان را به خدايي گرفتهاي و بزرگترينش پنداشتهاي و الله اكبر گفتنات تنها به زبان است و دل از ياري زبان سرباز ميزند، و بزرگتر از اين خطري قابل تصور نيست البته اگر توبه و طلب آمرزش و گمان نيكو به بزرگواري و گذشت خداوند نباشد.
امام صادق(ع) فرمودند: "چون "الله اكبر" گويي، بايد جز كبرياي الهي همه چيز را كوچك شماري، پس به يقين چون خداوند بر قلب بنده آگاه شود كه در هنگام گفتن تكبير در دل چيزي دارد كه با حقيقت تكبير مخالف است گويد: اي دروغگو، آيا با من مكر ميكني قسم به عزت و جلالم كه شيريني يادم را بر تو حرام ميكنم، از مقام قرب خودم و شادي مناجاتم تو را در پرده ميدارم." (مصباح الشريعه، باب سيزدهم)
بنابراين در نماز به دل خويش توجه كن، اگر شيريني ياد خداوند را چشيدي، و در خويش شادي آن را يافتي و دلت در مناجات سرور داشت، و لذت همصحبتي با خداوند را حس كردي بدان كه در تكبير گفتن راستگويي، و گرنه، بدان كه گرفته شدن لذت مناجات و محروم گرديدن از چشيدن شيريني عبادت، دليل است بر آن كه نزد خداوند دروغگويي بيش نيستي و از درگاه او رانده شدهاي.
در دعاي توجه كه هنگام تكبيرة الاحرام وارد شده و مورد توجه و قرب به خداوند ميشود آمده: "من روي خويش سوي كسي كردم كه آسمانها و زمين را آفريده و دوستدار حق بوده و مسلمانم." و مراد از (روي) چهرهي ظاهري نيست زيرا تو صورتت را سوي قبله نمودهاي و خداوند منزه است از آن كه محدود به جهتي از جهات شود تا روي سوي او آوري، بلكه مراد دل است كه به سوي خداوند زمين و آسمانها متوجه نمايي پس به قلب خويش بنگر، آيا او روي به آرزوها و چيزهايي كه برايش در خانه و بازار و غير آن مهم است دارد؟ يا اين كه توجه به آفرينندهي آسمانها نموده است؟
هان، بر حذر باش كه دروغ را كليد گشايش مناجات خويش با خداوند قرار ندهي، كه رحمت الهي از تو برگشته و امكان پذيرش ديگر اعمالت نيز از بين برود، تنها هنگامي ميتوان روي به خداوند آورد كه از هر چه جز او است روي برتابي، چرا كه قلب به منزلهي آينهاي است كه روي آن پاك و صيقلي بوده و پشت آن تيره و كدر ميباشد كه هيچ شكلي را به خود نميگيرد، پس چون به چيزي توجه كني، آن در قلب جاي گرفته و به ديگر چيزها پشت كردهاي، كه آنان غير ممكن است اثري در دلت داشته باشند و براي همين است كه گفته شده دنيا و آخرت چون دو هوويند، چون به يكي نزديك شوي از ديگري دور شدهاي، پس تلاش كن تا در نماز خويش تمامي روي دل را به سوي خداوند داشته باشي، اگر نتواني كه در تمامي نماز توجه داشته باشي دست كم در حال گفتن اين كلمات سعي كن راستي گفتار را رعايت كني.
و چون گويي "دوستدار حق بوده و مسلمانم" سزاوار است كه در خاطر خويش بياوري كه مسلمان كسي است كه ديگر مسلمانان از دست و زبان او به سلامت باشند، پس اگر چنين نباشي، دروغگويي. بنابراين بكوش تا عزم خويش را در روي آوردن به دل قرار داده و از گذشته خود پشيمان باشي.
و چون گويي"و از مشركان نيستم" به ياد آور شرك خفي را و اين كه خداوندفرموده: "هر كس ملاقات پروردگارش را اميد دارد بايد عمل صالح انجام دهد، و در پرستش پروردگار خود هيچ كس را شريك نسازد." (كهف:110). خداوند متعال آنكس را كه در عبادت پروردگارش، خداوند و ستايش مردم، هر دو را در نظر ميگيرد مشرك ناميده است. بنابراين بايد دلت به لباس شرم و حيا پوشيده گردد، آن گاه كه گويي "مشرك نيستم" و حال آنكه خويشتن را از اين نوع شرك دور نساختهاي، زيرا شرك، بر توجه به مردم در عبادت، اعم از كم و زياد، اطلاق ميگردد.
چون گويي "زندگي و مرگم براي خداوند است." بايد بداني كه اين كلام، صفت آن بندهاي است كه هيچ كارش براي خودش نيست و تمامي وجودش براي آقا و مولايش است.
و اگر از بنده كارهايي چون: خشم و خشنودي و قيام به كاري و باز ايستادن از عملي و ميل به دنيا و ترس از مرگ بهخاطر توجه به دنيا صادر شود، هرگز براي گفتن چنين كلامي شايستگي ندارد."1
1- ص63-65.
چهارم: قرائت
تكاليف نمازگزار در قرائت نماز، قابل شمارش نيست و هيچ بشري توانايي احاطه به آن وظايف را ندارد. بحث قرائت، بحث از كلام خداوند بلند مرتبه است كه به روشهايي شگفت از خرد انساني و اسراري ظريف و دقيق و حكمتهايي ژرف مشتمل گشته است.
ميدانيم كه مقصود از قرائت در نماز، حركت زبان نيت، بلكه هدف رسيدن به معاني و تدبر در آن و فايده گرفتن از آن كلام ميباشد. از جمله فوايد قرآني دستيابي به حقايق حكمتهاي رازهاي قرآني و امرها و نهيها و ترساندنهاي آن و بشارتها و ياد پيامبران و نعمتهاي الهي و ديگر چيزهاست.
مردم در قرائت قرآن سه دسته هستند:
دستهي اول: تنها به حركت زبان بسنده نموده و دل آنها از تدبر در آيات الهي، بيگانه است، اين گروه زيانكاران هستند كه در سرزنش و تهديد الهي وارد شدهاند آنجا كه ميفرمايد: "آيا در قرآن انديشه نميكنند؟ يا در دلهاي ايشان، قفل آن دلهاست؟" (سورهي محمد:24). و همچنين پيامبر فرمودند: "واي بر آن كس كه قرآن را در ميان دو فك و دهان خويش بگرداند و سپس در آن نينديشد." (مجمع البحرين)
دستهي دوم: افرادي هستند كه زبانشان به حركت ميآيد و دل آنان از زبان پيروي مينمايد، پس قرآن را از زبان شنيده و درمييابند، گويا كلام الهي را از ديگري ميشنوند و اين مقام همان مقام اصحاب يمين است.
دستهي سوم: آن گروهي هستند كه ابتدا، دل آنها معاني را ميفهمد و سپس زبان را به خدمت ميگيرند و ترجمان قلب خويش قرار ميدهند، و اين درجهي مقربين درگاه الهي است.
فرق روشني بين اينكه زبان ترجمان قلب باشد و يا زبان تعليم دهندهي دل باشد، وجود دارد، بنابراين مقربان درگاه الهي زبانشان ترجمان و پيرو دل بوده و آن دل هرگز از زبان پيروي نميكند.
هنگاميكه قبل از شروع حمد "اعوذبالله من الشيطان الرجيم" را ميگويي يعني از شيطان رانده شده به خداوند پناه ميبرم، بايد توجه داشت كه شيطان دشمن توست و منتظر فرصتي است تا دل تو را به تصرّف خويش درآورد، زيرا كه شيطان به مناجات تو با خداوند و سجدهات بر او حسادت ميورزد، چون او به سبب ترك تنها يك سجده از درگاه الهي رانده شد.
پناه بردنت، به ترك آنچه شيطان دوست دارد و تبديل آن به آنچه خداوند دوست دارد، باشد؛ نه اين كه تنها به زبان گفته شود. اگر حيواني وحشي يا دشمني به قصد كشتن به كسي حمله كند و او بگويد: از تو به اين دژ محكم پناه ميبرم، و در همان جايي كه هست بماند، اين كلام سودي به حالش ندارد، بلكه بايد از جاي خويش حركت كند و در آن دژ قرار گيرد. همچنين كسي كه پيروي خواهشهايي را دارد كه جاي شيطان و محل خشم الهي است، در اين حالت تنها گفتن به زبان او را از شر شيطان محافظت نميكند، پس بايد همزمان با كلام خويش تصميم به پناه گرفتن از شر شيطان به دژ محكم الهي داشته باشد و دژ الهي "لااله الا الله" است همان گونه كه پيامبر(ص) از قول خداوند خبر داد: "لااله الا الله" دژ من است." (عيون اخبار الرضا، ج2، ص136). روشن است كه دژنشين "لااله الاالله" معبودي جز خداوند ندارد، اما آنكس كه هواي خويش را به خدايي گرفته است، در ميدان عمل شيطان واقع گشته و در دژ الهي قرار ندارد.
از باريكترين حيلههاي شيطان در نماز آن است كه تو را به انديشه در آخرت و چگونگي انجام كارهاي نيك مشغول ميسازد، تا از فهميدن آنچه ميگويي مانع گردد.
پس بدان تمامي چيزهايي كه تو را از فهميدن معاني قرائت در نماز باز ميدارد، وسواس شيطاني است، زيرا كه تنها حركت زبان هدف نيست و همان گونه كه گذشت، هدف دريافت و فهم معاني قرآني است.
چون گويي بسم الله الرحمن الرحيم، در ذهن خويش شروع به كلام الهي نمودن را مبارك گرفته و معنايش را بفهمي، تمامي كارها به دست خداوند است. الحمدالله (ستايش مخصوص خداوند است).
چون گويي الرحمن الرحيم در دل خويش انواع لطفهاي الهي را در نظر گيري، تا رحمت الهي برايت روشن شده و اين انگيزهاي شود براي اميدواري بيشتر تو به خداوند متعال.
سپس لباس هيبت و ترس الهي را آن زمان كه گويي مالك يوم الدين بر دلت بپوشان. اما دليل هيبت آن است كه هيچ چيز نيست مگر اينكه در دست نيرومند الهي واقع شده، و دليل بر ترس، وحشت روز جزا و حسابرسي است كه تنها خداوند مالك آن روز ميباشد.
سپس با گفتن اياك نعبد و اياك نستعين اخلاص خود را تازه كن و بدان كه تنها با كمك و ياري الهي ميتواني به عبادت او قيام كني و آن هنگام كه موفق به بندگي شوي، منتّي است كه خداوند بر تو نهاده و به تو توفيق آن را عنايت فرموده و تو را شايسته رازگويي با خودش قرار داده است، كه اگر اين توفيق را عنايت نفرموده بود، به همراه شيطان از رحمتش محروم و رانده شدهي درگاه الهي بودي.
وقت آن رسيده كه خواستهي خويش را معين نموده و تنها از او بخواهيم و بايد خواهش ما مهمترين نياز انسان باشد بنابراين ميگويي "اهدنا الصراط المستقيم" خدايا ما را به همان راهي هدايت كن كه ما را به جوارت برده و بدان راه به خشنوديات ميرسيم.
سزاوار است معاني سورهاي را كه بعد از فاتحه ميخواني بفهمي و غفلت از امر و نهي، وعده و وعيد، پندها و اخبار پيامبران الهي و ياد نعمتها و نيكوييهاي خداوندي ننمايي، پس براي هر يك از اين امور حقي است بايد ادا كني:
حق وعدههاي حق تعالي اميدواري است.
حق وعيد و تهديدهاي قرآني ترس ميباشد.
حق امر و نهي قرآن، تصميم به انجام دستورها و ترك منهيات آن است.
حق پندهاي قرآن، پندپذيري بوده است.
حق يادآوري نعمتهاي الهي، شكرگزاري است.
حق اخبار پيامبران، عبرت گرفتن از آن است.1
1- ص65-69.
پنجم: ركوع
آن هنگام كه به ركوع رسي، بر دلت ياد عظمت الهي و بزرگي او را، همچنين پستي و فروپاشي هر چه غير او را، زنده گرداني. پس براي ركوع دست خويش را بالا برده و ميگويي الله اكبر كه در اين بالا بردن دست، به گذشت الهي، از كيفر او پناه برده و پيروي از سنت پيامبرش نمودهاي، سپس براي تواضع و زاري به درگاه او به ركوع ميروي و براي اين كه قلبت رقّت يابد و خشوعت تازه گردد، تلاش كن و عزّت مولايت و كوچكي خودت و برتري پروردگارت را درياب، و براي ثابت كردن آن در دلت، از زبان ياري بخواه، سپس پروردگارت را تسبيح و تنزيه نما و به عظمت و برتري او و اينكه او بزرگتر از هر بزرگي است شهادت بده، با كلام كه ميگوييم: سبحان ربي العظيم و بحمده و اين ذكر را با قلب و زبانت تكرار كن، كه با تكرار آن را تأكيد كرده و اين معنا را در ذاتت ثابت نموده باشي، كه هر چه بيشتر تكرار كرده و فروتني نمايي، برتريات نزد خداوند بيشتر خواهد شد. سپس با اميدواري به رحمت الهي سر از ركوع بردار، و اين اميدواري را با كلامت تأكيد كن، آن زمان كه گويي: سمع الله لمن حمده، منظور اين كه: خداوند پذيرفت از آن كس كه حمد نموده و شكر او را به جاي آورد.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: "هيچ بندهاي نيست كه به حقيقت ركوع نمايد، مگر آنكه خداوند او را به نور خويش زينت ميدهد و او را در سايهي كبريايي خويش قرار ميدهد و او را به لباس برگزيدگان خودش ميپوشاند. و ركوع در مرتبهي اول واقع شده و سجده در مرتبهي دوم قرار گرفته است پس هر كس، اولي را آن چنانكه شايستهي آن است انجام دهد، سزاوار انجام دومي ميگردد، و در ركوع ادب و در سجده قرب و نزديكي به خداوند متعال است، و آن كس كه ادبش نيكو نيست شايستگي براي قرب ندارد. پس بهمانند كسي ركوع كن كه به دل خويش در مقابل پروردگار خاضع است و تحت سلطنت حق خوار و ترسان ميباشد، با جوارح خويش براي خداوند فروتن گشته و متواضعانه بر آنچه از بهرههاي ركوع كنندگان كه از وي فوت شده، ترسان و اندوهگين است.
خداوند متعال به اندازهي تواضعي كه بندگان دارند، مرتبهي آنان را بلند ميفرمايد، و به اندازهي عظمتي كه در دل خويش براي خداوند قائلاند، آنان را به تواضع و خشوع و خضوع هدايت ميكند.1
1- ص71-72.
ششم: سجده
بالاترين درجهي خضوع و نيكوترين مرتبهي خشوع و برترين جايگاه فروتني است.
و سزاوارترين مراتب، براي نزديكي به خداوند و دريافت انوار و رحمت الهي و مورد اكرام واقع گرديدن است. همچنان كه خداوند در قرآن به پيامبرش دستور سجده و وعدهي نزديك شدن به درگاهش را بدان وسيله داده است. (علق:19، سجده كن و تقرب جوي).
چون خواستي به سجده روي، عظمت خداوندي را، بيش از آنكه در ركوع داشتي به خاطر آور، آن هنگام كه ايستاده اي تكبير گفته و دستها را بلند كن، سپس به سجده فرود آي و گراميترين اعضا، يعني صورتت را به پستترين چيزها كه خاك است قرار ده.
چون نفس خويش را چنين خوار ساختي، بدان كه نفس را در جايي قرار داده اي كه سزاوار آن بوده است و اين فرع را به اصل خويش كه خاك است برگرداندهاي، زيرا تو از خاك به وجود آمده و به سوي خاك باز ميگردي و سپس بار ديگر از آن خارج خواهي شد.
پس به تكرار سجده در نماز، به ياد آور كه از خاك به وجود آمدي و به سوي آن ميروي و باز از خاك برانگيخته خواهي شد. چنان كه خداوند ميفرمايد: "شما را از خاك آفريديم و در آن بازتان ميگردانيم و بار ديگر از آن بيرونتان ميآوريم." (طه:55).
در اين هنگام عظمت و برتري الهي را در قلب خويش تازه گردان و بگو: سبحان ربي الاعلي و بحمده و به تكرار، آن را تأكيد نما، كه يكبار گفتن اين ذكر تنها اثري ضعيف در دل به جاي ميگذارد.
پس چون دلت رقت يافت و اين رقّت برايت آشكار گشت، اميدواري به رحمت پروردگار بهراستي تو را فرا ميگيرد، زيرا باران رحمت الهي بر ناتواني و خاكساري ميبارد، همچنان كه با خودپسندي و مستي، هيچ بندهاي در معرض رحمت بيپايان خداوند قرار نميگيرد. پس در حاليكه تكبير ميگويي و خواهندهي نيازهايت هستي و آمرزشخواه گناهانت ميباشي، سرت را بلند كن، سپس تواضعت را به تكرار سجده تأكيد نما، و در سجدهي دوم نيز همچنان كن كه گفتم. پس با فزوني يافتن ذكر، نزديكي بيشتر شده و با تكرار آن، بركات الهي افزايش يافته و نورهاي درخشيده از غيب آشكار ميگردد، و اين همه در حالي است كه بنده در پيشگاه الهي به خاك افتاده باشد.
امام صادق(ع) فرمودند: " ... آن كس كه بيادبي نموده و حرمت سجده را به وابستگي قلبش به غير خداي تعالي، تباه نمايد، هرگز نزديك شدن به درگاه الهي را درنمييابد، پس سجده كن به مانند كسي كه با خواري، متواضعانه براي خداوند سجده ميكند و ميداند كه از خاكي آفريده شده است كه لگد كوب مردمان است، و از نطفهاي گرفته شده كه نزد همه كس آلوده است، و اين شخص به وجود آمده در حاليكه قبل از آن نبوده است و به يقين كه خداوند حقيقت سجده را نزديكي به خودش به دل و باطن و روح قرار داده است، پس آن كس كه به خداوند نزديك گردد از هر چه غير اوست دور ميگردد.
در قرآن آمده: "خداوند براي هيچ مردي دو قلب در اندرون وي قرار نداد." (احزاب:4). آن كس كه در نمازش دلش وابسته به چيزي غير خداوند شود به آن مطلب نزديك است و از حقيقت آن چيزي كه خداوند در نماز از او خواسته است دور گرديده است.
رسول خدا(ص) ميفرمايد: "خداي متعال فرمود: چون بر قلب بنده مطلع گردم و بدانم كه در آن عشق به خالص شدن براي من دارد، و براي من و به دست آوردن خشنودي من عبادت ميكند، خودم تنظيم امور او را بر عهده ميگيرم، و آن كس كه به غير من مشغول گردد، مرا مسخره نموده و اسمش در دفتر زيانكاران نوشته شده است." (مصباح الشريعه، باب شانزدهم). 1
1- ص73-75.
هفتم: تشهد
اكنون پس از اين كارهاي دقيق و رازهاي ژرف كه شامل خطرها و وحشتهاي بزرگ بود چون به تشهد نشيني، لباس ترس و شرمساري را در بر كن كه نكند آنچه انجام دادم براي او خالص نبوده و تكاليفم و شرطهاي آنها را انجام نداده باشم و در دفتر پذيرفتهشدگان نامم ثبت نشده باشد.
پس خودت را از تمامي بهرههاي اعمال گذشته دست خالي بدان، مگر اينكه، خداوند به رحمت خودش آن را كامل نموده و به فضل خودش عمل ناقصت را بپذيرد. و به ابتداي كار و حقيقت دين باز گرد، و در كلمهي توحيد و دژ محكم الهي چنگ زن، همان دژي كه هر كس داخلاش شد، ايمن گرديد، اگر چه هيچ دستاوردي جز همين چنگ زدن به كلمهي توحيد نداشته باشي. و به يكتايي او گواهي ده، و فرستادهي بزرگوار و پيامبر بزرگ او را در نظر آور، و به رسالت الهي او شهادت ده. و بر او و خاندانش درود فرست، و به دوباره گفتن شهادتين با خداوند متعال تجديد عهد نما، كه شهادتين موجب دستيابي به مراتب نيكبختي است. پس شهادتين اولين اسباب زندگي و پايه و جمع كنندهي فضيلتهاست، و اميدوار باش كه آن حضرت(ص) درود تو را با ده درود بپذيرد. البته اگر به حقيقت صلوات بر آن حضرت قيام نموده باشي، كه اگر فقط يكي از اين درودهاي حضرت شامل حالت بشود، براي ابد رستگار ميگردي.
هشتم: سلام نماز
چون از تشهد فارغ گشتي، خود را در حضور پيامبر گرامي و فرشتگان مقرب حاضر كن و بگو: "السلام عليك ايا النبي و رحمه الله و بركاته، السلام علينا و علي عبادالله الصالحين." سپس پيامبر(ص) و ديگر پيامبران و امامان(ع) و فرشتگان كه حساب اعمال تو را نگاه ميدارند. در دل حاضر نما و بگو: "السلام عليكم و رحمه الله و بركاته."
و چنان نباشد كه زبان به خطاب بگشايي و مخاطب در ذهنت حاضر نباشد كه در اين صورت از بيهودهكاران و بازيگران خواهي بود. و چگونه خطاب شنيده شود وقتي كه مخاطبي نباشد. اگر فضل خداوند و رحمت همهگير و مهرباني كامل او در پذيرفتن نمازي كه به واسطهي بيتوجهي ما از اصل و حقيقت خويش دور گشته است، نبود، چه ميكردي؟ گرچه ممكن است هم اكنون پذيرفته نشده باشد و از اوج قرب و وصول به درگاه الهي فرو افتاده باشد.
اگر در نماز جماعت هستي حاضران را نيز خطاب قرار ده. چون اين گونه عمل نمودي وظيفهي سلام را ادا كرده و فزوني اكرام الهي را سزاوار گشتهاي.
و اصل كلمهي سلام مشترك بين همين درود مخصوص و نامي مقدس از نامهاي خداوند متعال است و معناي اول روشن است و معناي دوم در حقيقت اماني براي مردم از خداوند متعال است تا اينكه براي كسي كه حدود الهي را به پا دارد سلامتي و امنيت از عذاب الهي باشد.
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: "معناي سلام در آخر هر نماز، امان است يعني آن كسي كه امر خداوند و سنّت پيامبر(ص) را به جاي آورد، در حاليكه خاضع براي خداوند شده و دلش خشوع يابد، برايش از بلاهاي دنيا امان است و دوري از عذاب آخرت ميباشد. سلام نامي از نامهاي خداوند متعال است كه در ميان مردمان به امانت نهاده است تا معناي آن را در خريد و فروش و امانت دادن و گرفتن و ديگر امورشان رعايت كنند. و اين سلام، موجب صداقت در كلام و درستي معاشرت با مردمان است.
پس اگر بخواهي كه سلام را در جاي حقيقي آن قرار داده و به معناي آن عمل كني بايد پرهيزگار باشي و دين و دلت و خردت را سالم نگاهداري و به تاريكيهاي گناه آلوده نكني، و ديگر اينكه فرشتگان نگاهبانت را سالم نگاهداري، بهطوري كه آنان را به بدي عمل، آزرده خاطر و ملول و متوحّش نسازي، سپس مواظب باش كه دوست و دشمنات نيز از تو به سلامت باشند چرا كه آن شخصي كه نزديكانش از او به راحتي و امنيت نباشند، مسلماً آن افرادي كه دورتر هستند از آزار آن شخص در امان نخواهند بود. پس چنين شخصي را نه سلامي و نه اسلامي و نه تسليم بودني در برابر خداوند است. و در سلام كردن خويش دروغگوست، اگر چه سلام را در ميان مردمان آشكار كند." (مصباح الشريعه، باب هجدهم)
1- ص75-78.
بازگشت
Share
|