گذري بر گفتارهاي بزرگان و انديشمندان دربارهي نماز:
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت امام خميني(ره):
... بايد دانست كه چون حقيقت نماز عروج به مقام قرب و وصول به مقام حضور حق جل و علا است، براي وصول به اين مقصد بزرگ و غايت قصوي طهاراتي لازم است كه ماوراي اين طهارت (ظاهري) است...
http//www.andisheqom.com
حضرت امام خمينى(ره):
در اسلام از نماز هيچ فريضهاى بالاتر نيست. نماز پشتوانهي ملت است. سيدالشهداء در همان ظهر عاشورا كه جنگ بود، و همه در معرض خطر بودند، وقتى يكى از اصحاب گفت كه ظهر شده است فرمود: "يادم آوردي نماز را و خدا تو را از نمازگزاران حساب كند" و ايستاد در همان جا نماز خواند. نگفت كه ما مىخواهيم جنگ بكنيم، خير، جنگ را براى نماز كردند. اميرالمؤمنين وقتى كه يكى مسئلهاى، يك چيزى از او پرسيدند در همان بحبوحهي جنگ ايستاد و جواب داد. حالا... من شمشير براى اين مىزنم. جنگ در اسلام يك چيزى نيست كه خودش يك مطلبى باشد، يك چيزى باشد يك طرحى باشد. جنگ براى اين است كه آن زبالههايى كه هستند آنهايى كه مانع از پياده شدن اسلام هستند، آنهايى كه مانع از ترقى مسلمين هستند، آنها را از بين راه بردارند. مقصد اين است كه اسلام را پياده كنند و با اسلام، انسان درست كنند. نماز يك كارخانهي انسانسازى است، نماز خوب فحشاء و منكر را از يك امتى بيرون مىكند.
صحيفهي نور، ج 12، ص 148- نماز خوبان، حكايات و داستانهايى از دانشمندان و فرزانگان، على احمد پور تركمانى
آيت ا... خامنهاي:
انسان از لابلاي مشغوليتهاي فكري كه او را احاطه كرده است به ندرت ميتواند به خود و هدف زندگي و گذشت لحظات و ساعات و روزها بينديشد چه بسا روزها كه شب ميگردد و روزهاي ديگري كه آغاز ميشود. و هفتهها و ماهها كه ميگذرد و انسان به آغاز و پايان آن توجه نمييابد و گذشت زندگي و معنا يا بطالت آن را احساس نميكند. نماز يك زنگ بيداري و يك هشدار در ساعات مختلف شبانه روز است. به انسان برنامه ميدهد و از او تعهد ميخواهد، به روز و شبش معنا ميدهد. و از گذشت لحظهها حساب ميكشد. در آن هنگام كه انسان مشغول و بيخبر از طي زمان و انقضاي عمر است او را ميخواند و به او ميفهماند كه روزي گذشت و روزي آغاز شد. بايد فعاليت كني مسئوليت بزرگتري بر عهده بگيري و كار مهمتري انجام دهي به دليل آنكه بخشي از عمر، از فرصت عمل، به سر آمد بايد بيشتر تلاش كرد و بيشتر رفت زيرا هدف بزرگ است، مگر تا فرصت از كف نرفته به آن دست يافت.
آيت الله بهجت:
احساس لذت در نماز يك سري مقدمات خارج از نماز دارد و يكسري مقدمات در خود نماز. آنچه كه قبل از نماز و در خارج نماز بايستي مورد ملاحظه شود و عمل شود، اين است كه انسان گناه نكند، قلب را سياه نكند، دل را تيره نكند، معصيت روح را مكدر ميكند، نورانيت دل را ميبرد. و اما هنگام خود نماز انسان بايستي زنجير و سيمي دور خودش بكشد تا غير خدا داخل نشود، بايستي فكرش را از غير خدا منصرف كند، البته اگر به طور غير اختياري توجهش به جائي رفت كه هيچ، اما به محض التفات پيدا كردن بايستي قلبش را از غير خدا منصرف كند.
http//www.andisheqom.com
شهيد مرتضي مطهري:
عبادت که ميخواهي بکني يک وقت مشخص و معيني دارد و دقيقهاش هم حساب ميشود. انضباط و نظم را بايد بشناسي، جز در وقت خودش وقت ديگر نبايد نماز بخواني. آيا از نظر خدا فرق ميکند که اين وقت يا آن وقت باشد؟ نه، از نظر تو فرق ميکند، تو بايد با اين نماز تربيت شوي، اگر تا دوي نيمهشب هم بيدار بودي، بايد بينالطلوعين بيدار شوي و نمازت را بخواني.
دکتر محمد رضا رضوان طلب، پرستش آگاهانه، نشر ستاد اقامه نماز، چاپ دوّم، 1375، ص45 به نقل از گفتارهاي معنوي، ص 86 و 85
آيت ا... شهيد دكتر بهشتي:
اين ايستادن و خم شدن، اين نشستن و به خاك افتادن، و با هر يك كلماتي گفتن چه معنا دارد؟ در آن لحظه كه آدمي به كمال و شكوه بينهايت آفريدگار جهان ميانديشد، سراپا شيفتهي آن ميشود، دل و جانش به خضوع و خشوع و فروتني ميگرايد، با آهنگ فطرت در برابر آن همه كمال و عظمت سر تعظيم فرود ميآورد، ركوع و سر به زمين ميسايد، سجود و زبان به ستايش ميگشايد، حمد و تسبيح. و در آن لحظه كه انسان خود را به كمك يك نيروي برتر از ماده نيازمند مييابد، دل به سوي آفريدگار دانا و توانا و مهربان جهان ميآورد، راز و نياز خود را با او در ميان مينهد و او را به كمك ميخواند، دعا اين است نماز ما و نيايش روزانهي ما، به سوي خدا، خداي يكتا، خداي پر مهر. نيايشي كه هر فرازش،بيانگر اصلي از اصول جهان بيني اسلام، و هر حركتش، نمايشگر پيوند عميق انسان اسلام با خداست. نيايشي كه انسان را به سوي خدا، به سوي راه او، و به سوي رهبران او ميكشاند. او را به همهي شايسته كاران روي زمين، در طول تاريخ، در گذشته و آينده و حال، پيوند ميدهد. و صف او را از صف ستمگران و تبهكاران و گمراهان جدا ميسازد تا در راه راست خدا استوار بماند و به بيراهه نيفتد. اينك تو اي انسان جستجوگر عصر ما برخيز، برخيز تا با شور و نشاط، به نيايشي چنين زنده و سازنده بپردازيم، و خود را از هر چه جز حق و حقيقت است پيراسته سازيم.
دكتر علي شريعتي:
نماز شدن انسان، تلاش براي شدن و زنده ماندن، نيايش خواستن است . خواستن انساني است كه از آنچه دارد خوشنود نيست . و در آنچه كه هست رنج ميبرد. اساسي ترين درسي كه در نماز ميانديشيم توحيد در هستي است و طرد همهي (شركها) و (تفرقهها) و نفي همه قدرتهاي دروغين، غير از خدا. اولين عبارتي كه بر زبان ميآوريم در شروع، اذان (الله اكبر) يعني خدا بزرگتر است اين بدين معني است كه خدا از همهي قدرتها و ايده آلها بزرگتر است و بايد به بزرگتر بودن خدا از همه توجه داشت . اين ضربهي محكمي است بر كساني كه ايده آلهايي را در مسير غير خدا شعار زندگي خويش قرار ميدهند و در آن خود را گم ميكنند. انقلابي راستين كه با خدا و خلق ميثاقي مقدّس بسته است از تزلزل در برابر خداوندان زر و زور و نيروهايشان منع ميكند. و ياد آور ميشود كه هان فراموش نكن كه خدا بزرگتر است و اگر در راه خدا قدم گذاري و بهراه خويش ايمان داشته باشي قدرت(فرعون، قارون، بلعم ) را در هم ميشكند و ميتواند تو را ياري كند. وقتي (لااله الاالله) ميگوييم بار ديگر همهي خدايان دروغين را نفي ميكنيم. اله، خداي غير الله، خداي غير حقيقي، پول، مقام، قدرت، موقعيت اجتماعي و ... همه و همه كه در قالب هوسهاي پوچ گذاشته شوند و در راه خدا و اسلام نباشند اِله ميباشند.
اين انقلابي ترين شعار اسلام است كه در دل مجاهدين اين همه شور و شوق آفريده است و هم ميآفريند كه مايهي رستگاريشان است
حكيم و محدث بزرگ ملاّ محسن فيض كاشانى (1091- 1007 ه .ق)
چون براى نماز آماده شدى مىبايست كه قلبت نزد نماز بوده و از هر وسوسهاى فارغ باشد و ببين كه در پيشگاه چه كسى ايستادهاى و با كه سخن مىگويى و شرم دار از اين كه با مولايت با دلى غافل و قلبى ممّلو از وسوسههاى دنيايى و ... سخن بگويى. و بدان كه او بر باطن تو مطلع بوده و به قلبت ناظر است، و نمازت به اندازهي خشوع و تواضع و تضرع و زارى تو پذيرفته مىگردد. در نماز چنان به عبادت حق روى آور كه گويا پروردگارت را ميبيني ...
منهاج النجات، ملا محسن فيض كاشانى، ص 88- نماز خوبان، حكايات و داستانهايى از دانشمندان و فرزانگان، على احمدپور تركمانى
ابوالفضل ميبدي:
خشوع از شرط نماز است و بنده را نشان نياز است و خاشعان اندر نماز، ستودگان حقاند و گزيدگان از خلق. پيامبر خدا چون نماز كردي، خشوع باطن وي چنان بودي كه جوش دل وي همه شنيدند.
روزي به مردي برگذشت كه اندر نماز بود و به دست با موي، بازي ميكرد. رسول گفت: "اگر اين مرد را دل ترسكار استي، وي به نعمت خشوع استوار استي."
كشف الاسرار، ص 34، ابوالفضل ميبدي (نواخوان بزم صاحبدلان) به كوشش دكتر رضا انزابينژاد، انتشارات علوم نوين 1374
ابو حامد امام محمّد غزالي(ره):
ظاهر نماز چون كالبد است و وي را حقيقتي است كه آن روح نماز است .
ظاهر نماز: مانند طهارت تن و جامه و جاي پاك ايستادن و روي به قبله آوردن و چشم از جايگاه سجود فراتر نبردن است اين همه صورت نماز است و اين صورت را حقيقتي است كه آن روح نماز است. اگر اصل روح نباشد نماز همچون آدمي مرده باشد و كالبدي بي جان. اصل روح نماز، خشوع است و حاضر بودن دل در جمله نماز، كه مقصود نماز راست داشتن دل است با حق تعالي، و تازه كردن ذكر حق تعالي بر سبيل تعظيم، چنانكه حق تعالي گفت: "نماز بپاي دار براي ياد كرد مرا" رسول خدا(ص) فرمود:كسي كه نصيب وي از نماز جز رنج و درماندگي نيست. و اين آن است كه به ظاهر نماز كند و به دل غافل، و باز رسول خدا(ص) فرمود: كه بسيار بنده بود كه نماز كند و از نماز وي بيش از ده يك يا شش يك ننويسند و آن مقدار نويسند از نماز هر كسي كه به دل در آن حاضر باشد. و فرمود: نماز چنان كن كه كسي را وداع خواهي كرد يعني خود را و هواي خود را وداع كن، بلكه هر چه جز حق است آن را وداع كن و همگي خود به نماز ده، و براي اين بود كه عايشه گويد كه سول خدا(ص) با ما حديث ميكردي و ما نيز با وي، چون وقت نماز در آمد گفتي كه هرگز ما را نشناخته است از مشغولي كه بودي به عظمت حق تعالي.
امام محمد غزالي ميگويد:
بدان كه ظاهر نماز چون كالبد است، و وي را حقيقتي ست و سري ست كه آن روح نماز است.
و ما نخست ظاهر نماز را بگوييم: و اول آن است كه چون از طهارت تن و جامه بپردازد و عورت بپوشاند، جايي پاك بايستد و روي به قبله آرد و ميان دو قدم به ميزان چهار انگشت، گشاده دارد و پشت، راست دارد و درد پيش افكند و چشم از جايگاه سجود، فراتر نبرد.
و سپس در وصف روح معنوي نماز ميگويد: "اگر روح نباشد، نماز هم چون آدمي مرده باشد."
هم چنين ميگويد: "آن چه از ظاهر تو زشت است را از چشم خلق بپوشان" و در استقبال قبله به عنوان يكي ديگر از راههاي پيدا كردن حقيقت روح اعمال نماز گويد: معناي استقبال قبله، آن است كه روي ظاهر از همه جهت بگرداند و يك جهت شود و سرّ وي آن است كه روي دل ازهر چه درد و عالم است بگرداند و به حق تعالي مشغول گرداند. تا يك صف شود و چنان كه قبلهي ظاهر است، قبلهي دل هم يكيست و آن، حق تعالي است.
و بعد به روح معنوي قيام و ركوع و سجود اشاره مينمايد و ميگويد: "بدان كه ظاهر ركوع و سجود تواضع است به تن، و مقصود وي، تواضع دل است. و آن كه بداند كه روي بر زمين نهادن، تمكين عزيزترين اعضاست بر خاك كه آن، خوارترين چيزهاست تا بداند كه اصل وي از خاك است و مرجع وي خاك خواهد بود، تكبر در خور اصل خويش كند و ناكسي و بيچارگي خود بشناسد. و بدان كه غفلت دل در نماز از دو سبب بود: يكي از ظاهر بود و يكي از باطن:
اما آن چه ظاهر بود، آن باشد كه نماز كند كه چيزي ميبيند يا ميشنود كه دل بدان مشغول ميباشد و سبب دوم از باطن بود و آن انديشه و خواطر پراكنده بود و اين دشوارتر و صعبتر است و اين از دو گونه بود: يكي از كاري بود كه وقتي دل بدان مشغول شود، و تدبير آن بود كه نخست، آن كار تمام كند و دل فارغ گرداند آن گاه نماز كند.
كيمياي سعادت، ص 146و 147، امام محمد غزالي، به تصحيح استاد احمد آرام، كتابخانه مركزي، چاپ هفتم 2535
ابو حامد امام محمّد غزالي(ره):
هر نمازي كه دل در وي حاضر نبود به عقوبت نزديكتر بود.
پس از اين جمله دانستي كه نماز تمام روح، آن بود كه دل همه حاضر بود و آن كه جز به وقت تكبير حاضر نبود وي را از روح جز رمقي بيبش نبود، چون زنده كه در وي نفس زدني بيش نباشد.
كيمياي سعادت، امام محمد غزالي، به تصحيح استاد احمد آرام، كتابخانه مركزي، چاپ هفتم 2535
امام محمد غزالي ميفرمايد:
بدان كه اول چيزي كه به تو رسد، بانگ نماز است، در وقت بشنوي بايد كه معلق گردي به دل و در هر كار باشي، بداري.
كيمياي سعادت، ص 137، امام محمد غزالي، به تصحيح استاد احمد آرام، كتابخانهي مركزي، چاپ هفتم 2535
تجلي نماز در ادبيات فارسي، ص65، كتاب مه خورشيد نما، اصغر شهبازي، نشر ستاد اقامه نماز، پاييز 79
غزالي در کيمياي سعادت ميگويد:
"بدان که لباب و مقصود همهي عبادات، ياد کردن حق تعاليست که عماد مسلماني، نماز است و مقصود وي، ذکر حق تعاليست. چنان که گفت: "ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر" و قرآن خواندن فاضلترين عبادات است ... و براي اين گفت: "فاذکروني اذکر کم" مرا ياد کنيد تا من شما را ياد کنم." ( بقره- 151)
مقدمه بر مباني عرفان و تصوف، دکتر ضياءالدين سجادي، انتشارات سمت، صفحه 44 پاراگراف 1
عنصر المعالي گويد:
در ديگر فايدهي نماز گزاردن آن است كه از متكبري خالي باشي، زيرا كه اصل نماز بر تواضع نهادهاند، چون طبع را بر تواضع آرام است. چون طبع را بر تواضع عادت كني تن نيز متابع عادت گردد."
قابوس نامه، ص 20
سهروردي:
صلات از صلي مشتق است كه به معني آتش است و چوب كژ را چون خواهند كه راست كنند بر آتش دارند تا كژي آن را بگيرند و راست كنند، بنده نيز از كژي و اعوجاج نفس امارهي خود وقتي ميرهد كه به نماز و طاعت حق روي آورد. نماز موجب اتصال بين پروردگار و بنده است، و بنده است كه در نماز به علت صولت ربوبيت او بر عبوديتش سخت خاشع و خاضع باشد، چه در حديث آمده است كه چون خدا تعالي بر چيزي تجلي فرمايد آن چيز خاشع و خاضع گردد، و هركه هم متحقق به اتصال در نماز شود، طوالع تجلي حق بر او لمعان كنند و خاشع و خاضع گردد. و نجات و رستگاري با كساني است كه در نمازشان خاشعاند و چون خضوع و خشوع منتقي گردد رستگاري و فلاح نيز از بنده منتقي شود. و نيز نماز در لغت به معني دعاء است و نمازگزار بايد كه خداي را به جميع جوارح خود خواند و تمام اعضايش در حكم زباني شود كه او را به ظاهر و باطن بخواند تا مولايش نيز او را اجابت كند.
شرح اصطلاحات تصوف، دكتر سيد صادق گوهرين، جلد9-10 ،انتشارات زوار، 1368 (عوارف المعارف به اختصار از ص 301-303)
خواجه عبدالله انصاري ميخواهد در قيامت نماز را واسطهي كار خود و خدا قرار دهد:
"الهي! از سه چيز كه دارم در يكي نگاه كن!
اول سجودي كه جز تو را از دل نخواست
ديگر تصديقي كه هر چه گفتي، گفتم كه راست
سه ديگر، چون بار كرم خاست، دل و جان جز تو را نخواست."
مناجات نامه، ص42، تصحيح اسماعيل شاهرودي، انتشارات فخررازي
علامه محمد اقبال لاهورى نويسنده و شاعر و فيلسوف پاكستانى (1877 - 1938 م):
انتخاب جهت واحدى در اسلام براى نماز، براى آن است كه وحدت احساسى ميان جماعت نمازگزاران حاصل شود، و شكل كلى نماز و عبادت چنان است كه احساس مقام يا برترى نژادى را در ميان عبادتكنندگان برمياندازد، و روح تساوى اجتماعى را به جاى آن مىنشاند و تقويت مىكند. تصور كنيد كه اگر چنان شود كه در زمان ما همهي فرق مسلمين، روزانه براى نماز، شانه به شانه در كنار يكديگر در يك صف بايستند، چه انقلاب روحى عظيمى حاصل خواهد شد! از يگانگى من جهانشمولى كه همهي منها را آفريده و نگاهدارى مىكند، وحدت اساسى نوع بشر نتيجه ميشود. تقسيم نوع بشر به نژادها و ملتها و قبيلهها، بنا به گفتهي قرآن، تنها براى شناختن و شناخته شدن است. صورت اجتماعى نماز در اسلام، گذشته از جنبهي ادراكى و معرفتى آن، براى اين است كه وحدت اساسى نوع بشر، با ويران شدن سدّ و بندهايى كه ميان انسانى و انسان ديگر موجود است، به صورت حقيقتى از زندگى پديدار شود و پايدار بماند.
احياى فكر دينى، علامه اقبال لاهورى، ص 109- نماز خوبان، حكايات و داستانهايى از دانشمندان و فرزانگان، على احمدپور تركمانى
"اسرار نماز آنگاه حاصل شود كه شش چيز حاصل باشد:
اول: حضور دل، يعني دل را به هنگام نماز به هيچ چيز جز پروردگار جلت عظمته تعلق نباشد.
دوم: فهم كردن معاني قرائت و ذكر و تسبيح نماز، بهطوري كه دل در فهم آن الفاظ مطابق زبان باشد.
سوم: تعظيم، يعني در آن حالت عظمت معبود و مبدأ مقصود در خاطر او بود.
چهارم: هيبت، يعني از غايت عظمت پروردگار، خوف بر دلش هجوم آرد كه مباد در اين عبادت تقصيري باشد.
پنجم: اميد، كه مقام كرم و جود خداوند اكرم الاكرمين، بر او معلوم باشد، كه از نهايت مرحمت او را محروم و بينصيب نخواهد فرمود و گناهانش را خواهد بخشيد.
ششم: شرم، يعني خود و عبادت خود را كوچكتر از آن بداند كه شايستة درگاه باشد و عبادت خود را در نهايت شرمساري و بندگي را با سرافكندگي به انجام رساند."
نشان از بينشانها- علي مقدادي اصفهاني- انتشارات آداب- مشهد- چاپ پنجم- 1373 - ص 325-326
ابوعلي سينا، طبيب و فيلسوف بزرگ ايراني:
هر زمان برايم مشكل علمي پيش ميآمد و از حل آن عاجز ميماندم، به مسجد جامع شهر رفته و دو ركعت نماز به جاي ميآوردم سپس از خداوند ميخواستم مرا به وسيلهي نور آن نماز ياري دهد تا گره از مشكلم باز كنم. پس از اداي آن دو ركعت، راه حل مشكل برايم آسان ميگشت و به آنچه ميخواستم، ميرسيدم.
عرفان اسلامى، ج 5، ص 117- راز نيايش، فوايد طبي و درماني نماز، گودرز نجفي
فارابي فيلسوف معروف اسلامي که در هزار و صد سال پيش ميزيسته است ميگويد:
"آسمان که گردش ميکند، آن گردش، نماز و عبادت و پرستش آسمان است و زمين که تکان ميخورد همين طور، باران که ريزش ميکند، آن ريزش، پرستش اوست، آب که جريان پيدا ميکند، آن جريان، پرستش و عبادت اوست."
اسرار و شگفتيهاي نماز، ايوب نظري، نشر فوژان، چاپ اول 1377، ص 21
گاندي ميگويد:
موقعي رسيد که احساس ميکردم به همان اندازه که غذا براي بدن لازم است، دعا و نماز نيز براي روح و روان ضرورت دارد. در واقع، آن قدر که دعا و نماز براي روح لازم است، غذا براي بدن ضرورت ندارد، زيرا اغلب لازم است که به خاطر سلامت و تندرستي بيشتر، به خودمان گرسنگي بدهيم و از غذا خوردن خودداري کنيم، امّا در مورد دعا و نماز، چنين خوددارياي نميتواند وجود داشته باشد. احتمالاً نميتوان گرفتار عارضهي افراط در دعا شد. سه نفر از بزرگترين مربيان جهان، بودا، مسيح، و محمّد(ص) گواهيهاي غير قابل ترديدي به جا گذاردهاند که از راه دعا و نماز به روشنايي نايل شدهاند و بدون آن نميتوانستهاند زندگي کنند.
همهي مردم برادرند، ترجمهي محمود تفضلي، ص 107
گاندي ميگويد:
براي ميليونها نفر هندو، مسلمان و مسيحي، تنها مايهي تسلّي و آرامش زندگي، دعا و نماز است. ممکن است شما آنان را دروغگو يا خودفريب بناميد. امّا من ميگويم که حتّي اين دروغ هم، براي من که هوادار جدّي حقيقت و راستي هستم، لطف و جذبهي خاصي دارد. زيرا آن چه شما دروغ ميناميد، براي من ريسمان اصلي و تکيهگاه و دستاويزي بوده است که بدون آن نميتوانستم حتي لحظهاي زندگي کنم. من با تمام جريانها و نااميديها که در افق سياسي با آن مواجه هستم، هرگز آرامش خود را از دست ندادهام. در واقع مردمي را ديدهام که حسرت آرامش مرا داشتهاند. اين آرامش از دعا و نماز من حاصل شده است. من اهل دانش نيستم، امّا در کمال فروتني ادعا ميکنم که مرد دعا و نماز هستم. اشکال ظاهري دعا و عبادت برايم بي تفاوت است. در اين مورد هرکس براي خود راه و قانوني دارد. امّا بعضي راهها، نمايان و مشخص هستند و خيلي مطمئنتر و بهتر خواهد بود که شخص از راههاي شناخته شده و آمادهاي برود که مربيان باستاني، آنها را کوبيده اند و هموار ساختهاند.
من از تجارب شخصي خويش سخن ميگويم و معتقدم که هرکس ميتواند بکوشد و دريابد که از طريق دعا و نماز روزانه، چيز تازهاي بر زندگياش افزوده گشته است.
همهي مردم برابرند، ص 107
گاندي ميگويد:
دعا و نماز، زندگيام را نجات داده است. بدون آن بايد از مدّتها پيش ديوانه ميشدم. من در تجارب زندگي عمومي و خصوصي خود تلخکاميهاي بسيار سخت داشتهام که مرا دستخوش نااميدي ميساخت. اگر توانستهام بر اين نااميديها چيره شوم، به خاطر نمازها و نيايشهايم بوده است. دعا و نماز را، مانند حقيقت، بخشي از زندگي خود نميشمارم. فقط به خاطر نياز و احتياج شديد روحي، آنها را به کار ميبستهام، زيرا اغلب، خود را در وضع و حالي مييافتم که احتمالاً بدون دعا و نماز نميتوانستم شادمان باشم. هر چه زمان ميگذشت، اعتقاد من به خداوند افزايش مييافت و نياز من به دعا و نماز، بيشتر ميشد و بدون آن، زندگي برايم سرد و تهي بود."
همهي مردم برادرند، ترجمهي محمود تفضلي، ص 106
ديل کارنگي، دانشمند معروف آمريکايي، در کتاب "آئين زندگي" مينويسد:
"امروز جديدترين علم پزشکي؛ يعني روانپزشکي، همان چيزهايي را تعليم ميدهد که پيامبران تعليم ميدادند. زيرا پزشکان روحي، دريافتهاند که دعا و نماز و داشتن يک ايمان محکم، نگراني، تشويش، هيجان و ترس را که موجب نيم بيشتري از بيماريها و ناخوشيهاي ماست، برطرف ميسازد. امروز روان شناسان نيز، مبلغان متجدد ديناند و براي نجات از آتش دوزخ همين دنيا يعني زخم معده، آنژين دوپواترين، اختلالات عصبي و جنون گرويدن به دين را توصيه ميکنند. معالاسف ما فقط هنگامي که تمام درها به رويمان بسته و آخرين نيرويمان تمام ميشود، متوجهي خدا ميشويم (قرآن کريم، سوره 17 اسراء، آيهي 67)، ولي چرا تا آن موقع صبر کنيم؟ چرا هر روز تجديد قوا نکنيم؟ من هرگاه به نماز و نيايش ميپردازم، حس ميکنم که اعصابم آرامش يافته و در سکون و ثبات بي نظيري فرو رفته است."
حسن راشدي، نماز شناسي، جلد دوم، نشر ستاد اقامه نماز، چاپ هشتم1380، ص ص 82 و 83 )
ويكتور هوگو ميگويد:
بينهايت كوچك در برابر بينهايت بزرگ قرار ميگيرد، و اين نماز است.
مقصود از عبادت اتصال وجودي مستمر ميان انسان وخداوند است. خداوندي كه سرچشمهي معني، زيبائي، هدف و ايمان و همهي ارزشهاي انساني ماست و بي او همه چيز در منجلاب پوچي، عبث و ابتذال فرو ميافتد.
مجموعه آثار2، علي شريعتي، حسينيه ارشاد، خودسازي انقلابي
دکتر الکسيس کارل، فيزيولوژيست معروف فرانسوي دربارهي آثار جسماني و درماني مطلق نيايش مينويسد:
طبيب هنگامي که ميبيند بيمار دست به دامان دعا و توسل به خدا شده است، ميتواند خرسند باشد. آرامشي که نيايش به ارمغان آورده است، کمک شاياني در مداواي وي به شمار ميآيد، زيرا نيايش در همان حال که آرامش را پديد آورده است، به طور کامل و صحيحي در فعاليتهاي مغزي انسان يک نوع شکفتگي و انبساط باطني را تحريک ميکند.
حالت دعا و مناجات، اثري در اعضاي بدن ما به جاي ميگذارد که در نوع خود بي سابقه است، قويترين قدرتي که ممکن است انسان توليد کند، نيروي دعا و عبادت است.
الكسيس كارل (نويسندهي مشهور كتاب انسان موجود ناشناخته):
دعا و نماز قويترين نيرويي است كه انسان ميتواند توليد كند، - نيرويي است كه چون قوهي جاذبه در زمين وجود حقيقي و خارجي دارد.
در حرفهي پزشكي، خود من، مرداني را ديدهام كه پس از آن كه تمام معالجات ديگر در حال آنان، مؤثر واقع نشده بود به نيروي نماز و دعا از بيماري، رهايي يافتند. دعا و نماز چون راديوم يك منبع نيرويي مشعشعي است كه خود به خود توليد ميشود. از راه دعا و نماز انسان ميكوشد نيروي محدود خود را با متوسل شدن به منبع نامحدود تمام نيروها افزايش دهد. وقتي كه ما دعا و نماز ميخوانيم، خود را به قوهي محركهي پايانناپذيري كه تمام كائنات را به هم پيوسته است متصل و مربوط ميكنيم . نماز و دعا ميخوانيم كه قسمتي از آن نيرو به حوايج ما اختصاص داده شود. به صرف همين استدعا، نواقص ما تكميل ميشود. و با قدرتي بيشتر و حالتي بهتر از جاي بر ميخيزيم . هر وقت ما با شور و حرارت خداوند را در دعا و نماز مخاطب ميسازيم، هم روح و هم جسم خود را به وجهي احسن تغيير ميدهيم . غير ممكن است مرد يا زني تنها براي يك لحظه به دعا و نماز بپردازد و نتيجهي مثبت و مفيدي از آن نگيرد.
احساس عرفاني جنبشي است كه از اعماق دل انساني برخاسته شده است يك غريزهي اصلي است . انسان همان طوري كه به آب نياز دارد به خدا هم نياز دارد. و بهترين چيزي كه فطرت را تقويت ميكند نماز است كه سنبل عبادت است.
اگر صميمانه به دعا و نماز بپردازيد خواهيد ديد كه زندگي شما به صورت عميق و مشهودي تغيير خواهد كرد. بايد بگوييم كه دعا فعاليتي است كه براي تكامل صحيح شخصيت و تماميّت عاليترين ملكات انساني ضرورت دارد. تنها در دعا و نماز اجتماع كامل و هماهنگ بدن و فكر و روح حاصل ميشود كه به آدمي، كه همچون ني شكنندهاي، است نيرومندي و استقامتي بيرون از حد تصوّر ميبخشد. دعا و نماز عملي است كه آدمي را در حضور خدا قرار ميدهد.
مردي دهاتي در آخرين صف نماز در يك معبد تنها نشسته بود. كسي از او پرسيد: منتظر چه هستيد؟ او در جواب گفت: به او نگاه ميكنم و او به من نگاه ميكند.
آدمي دعا ميكند كه نه تنها خدا به ياد او باشد، بلكه خود نيز به ياد خدا باشد. دعا و نماز كوششي است در آدمي براي رسيدن به خدا و صحبت كردن با موجودي ناديدني كه آفرينندهي همه چيز و حكمت اعلي است، و هر وقت با شور و حرارت خود را در دعا و نماز مخاطب ميسازيم، هم روح و هم جسم خود را به وجهي احسن تغيير ميدهيم . انسان هميشه از دعا و نماز نتيجهي مفيدي ميگيرد. دعا كردن همچون خوردن و آشاميدن ضروري است. اجتماعي كه نيايش و دعا و نماز در آن وجود نداشته باشد، از فساد و زوال مصون نخواهد بود. نيايش علاوه بر اين كه آرامش به وجود ميآورد، بهطور كامل و صميمي در فعاليتهاي مغزي انسان يك نوع شگفتي و انبساط باطني و گاه قهرماني و دلاوري را تحريك ميكند.
پروفسور توماس هايس لوپ:
مهمترين مطلبي كه من در طول چندين سال تجربه و آزمايش به دست آوردهام اين است كه بهترين وسيله براي درمان بيخوابي نماز است. با اين قيد كه من پزشكم اين سخن را ميگويم كه نماز بهترين وسيلهاي است كه تاكنون براي توسعهي اطمينان و تسكين اعصاب و آسايش و نشاط شناخته شده كه زمينهي بيخوابي را برطرف ميگرداند. و به عبارت دقيقتر، مهمترين وسيلهي ايجاد آرامش در روان و اعصاب انسان نماز است.
http://www.andisheqom.com/page.php
كاوشگران نور
بازگشت
Share
|