سيري در اشعار مربوط به دعا
بسم ا... الرحمن الرحيم
جايگاه و اهميت دعا:
هم دعا از تو اجابت هم ز تو ايمني از تو مهابت هم ز تو
"مثنوي معنوي دفتر دوم"
جز تو پيش كي برآرد بنده دست هم دعا و هم اجابت از تو است
هم ز اول تو دهي ميل دعا تو دهي آخر دعاها را جزا
"مثنوي معنوي دفتر چهارم"
ما زخود سوي كه گردانيم سر چون تويي از ما به ما نزديكتر
اين دعا هم بخشش و تعليم توست ور نه در گلخن گلستان از چه رست
"مثنوي معنوي دفتر دوم"
اين دعا تو امر كردي زابتدا ورنه خاكي را چه زهرهي اين بدي
چون دعامان امر كردي اي عجاب اين دعاي خويش را كن مستجاب
"مثنوي معنوي دفتر ششم"
ما زآز و حرص خود را سوختيم وين دعا را هم زتو آموختيم
حرمت آنکه دعا آموختي در چنين ظلمت چراغ افروختي
همچنين ميرفت بر لفظش دعا آن زمان چون مادران با وفا
اشك ميرفت از دو چشمش وان دعا بيخود از وي ميبرآمد بر سما
آن دعاي بيخود آن خود ديگر است آن دعا زاو نيست گفتِ داور است
آن دعا حق ميكند چون او فناست آن دعا و آن اجابت از خداست
"مثنوي معنوي دفتر سوم"
دعا به پيش تو آرم که هرکسي تحفه به قدر طاقت و امکان و اقتدار آرد
"عبيد زاكاني"
غنيمت شمارند مردان دعا كه جوشن بود پيش تير بلا
"سعدي"
اگر بر آسمان باشد فرشته زنور قدسيان ذاتش سرشته
به تسبيح و دعا خوانم چناناش که آرم بر زمين از آسماناش
"جامي"
بر بوي آنكه جرعه جامت به ما رسد در مصطبه دعاي تو هر صبح و شام رفت
"حافظ"
گر چه ثنا خوش است ولي در دعا فزاي کاين زينت اجابت و آن زيب دفتر است
"وحشي بافقي"
اثرات دعا:
عيسي قادر بود كاو از يك دعا بيتوقف برجهاند مرده را
"مثنوي معنوي دفتر سوم"
خيز وحشي که در دعا کوشيم زان كه بسيار شد مكر گل
"وحشي بافقي"
بلا گردان جان و تن دعاي مستمندان است كه بيند خير از آن خرمن كه ننگ از خوشهچين دارد
"حافظ"
بخوان تا بخواند دعايي بر اين كه رحمت رسد زآسمان برين
"سعدي"
بينياز از خلق از دست دعاي خود شدم حاصل عالم ازين يک کف زمين برداشتم
"صائب تبريزي"
يا زآه نيمشب، يا از دعا، يا از نگاه هرچه باشد در دل سختت اثر خواهيم کرد
"ملک الشعرا بهار"
دعاي زندهدلانت بلا بگرداند غم رعيت و درويش بردهد شادي
"سعدي"
سخن را از دعا دادي تمامي به آمرزش زبان بگشاي جامي
"خاقاني"
فرو ماندم از شكر چندين كرم همان به كه دست دعا، گسترم
"سعدي"
مثنوي از تو هزاران شكر داشت در دعا و شكر كفها برفراشت
"مثنوي معنوي دفتر چهارم"
همه دعاي تو يابند بر جريدهي من چو روزنامه به روز شمار بگشايند
"عبيد زاكاني"
عوامل مؤثر در اجابت دعاها:
در راه عشق مرحله قرب و بعد نيست ميبينمت عيان و دعا ميفرستمت
هر صبح و شام غافلهاي از دعاي خير در صحبت شمال و صبا ميفرستمت
"حافظ"
به خدا كه جرعهاي ده تو به حافظ سحرخيز كه دعاي صبحگاهي اثري كند شما را
"حافظ"
خاص و عامش در سحرگاهان دعاها گفتهاند وان دعاهاي سحرگاهي اثرها کردهاند
"عبيد زاكاني"
شاها ز دعاي مرد آگاه بترس وز سوز دل و آه سحرگاه بترس
بر لشکر و بر سپاه خود غره مشو از آمدن سيل به ناگاه بترس
"ابوسعيد ابوالخير"
دعا كن به شب چون گدايان بسوز اگر ميكني پادشاهي به روز
"سعدي"
شب شب تست و وقت وقت دعاست يافت خواهي هر آنچه خواهي خواست
"نظامي گنجوي"
گر دست تضرع به دعا بردارم بيخ و بن کوهها ز جا بردارم
ليکن ز تفضلات معبود احد فاصبر صبرا جميل را بردارم
يا رب چو به وحدتت يقين ميدارم ايمان به تو عالم آفرين ميدارم
دارم لب خشک و ديدهي تر بپذير کز خشک و تر جهان همين ميدارم
"ابوسعيد ابوالخير"
دو دست دعا را برآور، به زاري همي گو به صد عجز و صد خواستاري
الهي به زهرا، الهي به سبطين که ميخواندشان، مصطفي قرةالعين
"شيخ بهايي"
دعا و زاري خواجو و آه نيم شبانش اگر نه کارگر آيد چگونه کار برآيد
"خواجوي كرماني"
حق گشاده كرد آن دم پاي من زان دعا و زاري و ايماي من
"مثنوي معنوي دفتر پنجم"
به دعا دست بر فلک بردم پا به راه اجابت افشردم
"جامي"
دست اشكسته برآور در دعا سوي اشكسته برد فضل خدا
"مثنوي معنوي دفتر پنجم"
همه شب در اين قيد غم مبتلا يكم دست بر دل، يكي بر دعا
"سعدي"
گر دعاي خوش دلي آموزيم بيشک آن وردي بود هر روزيم
"عطار"
دعاي ضعيفان اميدوار زبازوي مردي به آيد به كار
"سعدي"
گر نداري تو دم خوش در دعا رو دعا ميخواه ز اخوان صفا
"مثنوي معنوي دفتر سوم"
به ذوالنون خبر برد از ايشان كسي كه بر خلق رنج است و زحمت بسي
فروماندگان را دعايي بكن كه مقبول را رد نباشد سخن
"سعدي"
يكي پيش داناي خلوت نشين بناليد و بگريست سر بر زمين
كه باري بر اين رند ناپاك و مست دعا كن كه ما بيزبانيم و دست
"سعدي"
ايزد دعاي ما به کرم مستجاب کرد زيرا دعاي جان تو ورد زبان ماست
"عبيد زاكاني"
از همه نوميد شد مسکين کيا پس برآرد هر دو دست اندر دعا
كز همه نوميد گشتم اي خدا اول و آخر تويي و منتها
"مثنوي معنوي دفتر سوم"
اجابت دعاها:
اي دعا ناگفته از تو مستجاب داده دل را هر دمي صد فتح باب
"مثنوي معنوي دفتر پنجم"
اين چه ميگويي دعا چه بود مخند بر سر و ريش من و خويش اي لوند
گفت من با حق دعاها كردهام اندر اين لابه بسي خون خوردهام
من يقين دارم دعا شد مستجاب سر بزن بر سنگ اي منكر خطاب
"مثنوي معنوي دفتر سوم"
از علل تأخير در اجابت دعاها:
اي بسا مخلص كه نالد از دعا تا رود دود خلوصش بر سما
تا رود بالاي اين سقف برين بوي مجمر از انين المذنبين
پس ملايك با خدا نالند زار كاي مجيب هر دعاي وي مستجار
بندهي مؤمن تضرع ميكند او نميداند بجز تو مستند
تو عطا بيگانگان را ميدهي از تو دارد آروز هر مشتهي
حق بفرمايد كه نز خواري اوست عين تأخير عطا ياري اوست
حاجت آوردش زغفلت سوي من آن كشيدش مو كشان در كوي من
گر بر آرم حاجتش او وا رود هم در آن بازيچه مستغرق شود
گر چه مينالد به جان يا مستجار دل شكسته سينه خسته گو بزار
خوش همي آيد مرا آواز او و آن خدايا گفتن و آن راز او
"مثنوي معنوي دفتر ششم"
در دعا چه بخواهيم؟
بشنو اكنون قصهي آن رهروان كه ندارند اعتراضي در جهان
زاوليا اهل دعا خود ديگرند که هميدوزند و گاهي ميدرند
قوم ديگر ميشناسم زاوليا كه دهانشان بسته باشد از دعا
از رضا كه هست رام آن كرام جستن دفع قضاشان شد حرام
"مثنوي معنوي دفتر سوم"
پس چرا لابه کند او يا دعا که بگردان اي خداوند اين قضا
مرگ او و مرگ فرزندان او بهر حق پيشش چو حلوا در گلو
نزع فرزندان بر آن با وفا چون قطايف پيش شيخ بينوا
پس چراگويد دعا الا مگر در دعا بيند رضاي دادگر
آن شفاعت و آن دعا نه از رحم خود ميكند آن بندهي صاحب رشد
"مثنوي معنوي دفتر سوم"
عدم آگاهي انسان از عواقب خواستههاي خود:
در دعا ميخواستي جانم ازو کش بيابم مار بستانم ازو
شکر حق را کان دعا مردود شد من زيان پنداشتم آن سود شد
بس دعاها کان زيانست و هلاک وز کرم مينشنود يزدان پاک
"مثنوي معنوي دفتر دوم"
خر دعا کرد که بارش ببرند سيل بگرفت و خر و بار ببرد
"سعدي"
گفت هي هي اين دعا ديگر مکن بر مکن تو خويش را از بيخ و بن
"مثنوي معنوي دفتر دوم"
گفت پيغمبر من آر بيمار را چون عيادت كرد يار زار را
كه مگر نوعي دعايي كردهاي از جهالت زهر بايي خوردهاي
يادآور چه دعايي گفتهاي چون ز مكر نفس ميآشفتهاي
گفت يادم نيست الاهمتي دار با من يادم آيد ساعتي
از حضور نوربخش مصطفا پيش خاطر آمد او را آن دعا
"مثنوي معنوي دفتر دوم"
موانع دعا و اجابت آن:
دعاي منت كي شود سودمند اسيران محتاج در چاه و بند؟
تو ناكرده بر خلق بخشايشي كجا بيني از دولت آسايشي؟
بيايدت عذر خطا خواستن پس از شيخ صالح دعا خواستن
كجا دست گيرد دعاي ويت دعاي ستمديدگان در پيت؟
"سعدي"
بوي كبر و بوي حرص و بوي آز در سخن گفتن بيايد چون پياز
گر خوري سوگند من كي خوردهام از پياز و سير تقوي كردهام
آن دم سوگند غمازي كند بر دماغ همنشينان بر زند
بس دعاها رد شود از بوي آن آن دل گژ مينمايد بر زبان
اخسا آيد جواب آن دعا چوب رد باشد جزاي هر دغا
گر حديث كج بود معنيت راست آن كجي لفظ مقبول خداست
"مثنوي معنوي دفتر سوم"
چه نيكي طمع دارد آن بيصفا كه باشد دعاي بدش در قفا
"سعدي"
چه نيكو زدمت اين مثل بر همن بود حرمت هر كس از خويشتن
چو دشنام گويي دعا نشنوي بجز كشتهي خويشتن ندروي
"سعدي"
نگاهي به برخي از اشعار دعايي:
مينواز از سر انعام دعاگويان را که دعاهاي به اخلاص اثرها دارد
"عبيد زاكاني"
زين دل به دعا قناعتي کن وز بهر خدا شفاعتي کن
"نظامي گنجوي"
هر که اين شوريده خاطر را دعا گويد به صدق يارب آن خورشيد خاطر را دعا کن مستجاب
"عطار"
کسي که ياد کند در دعاي خير مرا به فضل خود همه حاجات او به خير برآر
"عطار"
يارب به فضل حاجت آن کس روا کني کين خسته را دوا کند از مرهم دعا
"عطار"
يارب به فضل در دل عطار کن نظر خط در کش آن چه کرد درين خطه از خطا
يارب هزار نور به جانش رسان به نقد آن را که گويدم به دل پاک يک دعا
"عطار"
جاويد باد دولت و عمر تو وين دعا ايزد به فضل و رحمت خود مستجاب کرد
"عبيد زاكاني"
حياتت خوش و رفتنت بر صواب عبادت قبول و دعا مستجاب
"سعدي"
بس گره بگشودهاي، از هر قبيل اين گره را نيز بگشا، اي جليل
اين دعا ميکرد و ميپيمود راه ناگه افتادش به پيش پا، نگاه
"پروين اعتصامي"
كاوشگران نور
بازگشت
Share
|