
نوری سرخ در سکوتم
نورالنور
به مانند همیشه
مشغول به فریادهایی در سکوتم بودم
آغشته بودم
اما به چه
بودم اما با که
میخواندم اما که را
میرقصیدم، اما با چه کس
در خود با که بودم؟!
حسش میکردم اما درکش نمیکردم.
در جستجو بودم اما
چه چیزی را کاوش میکردم !
دیوانهوار به دنبالش بودم
اما! به گرد چه میچرخیدم؟!
بیکلام پرسشها و
گردشهای سکوتم
به یکباره، اما
بسیار نرم
همچون شهابی سرخ
غرقه به " نور"،
قلبم را شکافت و وارد شد.
وای بنگرید پیکرم را
به رقص آمده
چه میکند؟!
این چه بود که به پا خاستنم واداشت؟
پاهایم را ببینید
رخت تن به در میکند. 1
کمر، خم گشته تعظیماش میکند.
زانو، بر زمینم میزند.
دستانم، تسلیم وار بر زمین آرام میگیرد.
سر، به سجده میکوبد خود را.
چشمهایم، وای که چگونه میبارد!
زبانم، در قفا آرام می گیرد.
گوشهایم، دست بر خود گذاشته که
هیچ جز" نور" نشنوند.
سرا پا گوش اما بیهوش در هوش.
...
ندایی در درون وسعتم داد
گسترشی به میزان هستی
زیرا هست بود که ندا در داد :
"من آنم که جستجویش میكنی "
لذتم را چشیدی
مرا دیدی
رقصیدی با من
خواندی مرا
چرخیدی به دورم
و...
" من با تو بودم "
اما تو گم در من بودی
حال آگاه ز "حضورم" باش و
بدان که همواره باتوام، 2
و در این یقین سر بر سجدهام بگذار.
1 -قرآن كريم، طه / 12
"این منم پروردگار تو، پای پوش خویش بیرون آور که تو در وادی مقدس طوی هستی."
2 - قرآن كريم، طه / 46
فرمود : " مترسید، من همراه شمایم، می شنوم و می بینم،"
آيكا
بازگشت
Share
|