
بازنگری به رفتار و کردارمان با سئوال سازی
به نام پروردگار
عالمین
روی سخن به آنانی ست که
در جستجوی حقیقت اند :
"یکی از نشانه
های خرد ورزی، پرسیدن و یا توانائی پرسشگری است. و پرسیدن نیز خود نشانه ای از
نادانی و جهالت است که بسان بیماری کشنده ای، بشریّت را فرا گرفته است و در چنین
وضعیت مرگباری، بیمارانی که خود نیازمند سلامتی و بهبودی می باشند، مدّعی طبابت و
شفا دهی شده اند. و وای به حال بیچارگانی که چاره شان را از دکّان این وهم زدگان
دانایی و خود نمایانی که دربند منیّت پلید شان گرفتار گشته اند، می جویند. و بدا
به حال ایشان که طبیبی را انتخاب نموده اند که خود ناقل بیماریست. و آیا از نمک
گندیده، انتظار گنده زدایی دارند؟ ."
و آنانی که خواهان
توانایی تشخیص نیکی از پلیدی اند:
"سؤال
کردن و پُرسیدن، یکی از راههای خردورزی و داناییست. سؤال پرسیدن ، از
نشانه های جویندگان حقیقت و کلیدی از کلید های دانایی به شمار می آید که
سرانجام به یافتن جواب منجر می شود.
دانایان یا همان
صاحبین تفکر و اندیشه ای که والیان عشقِ حقیقت شناسی و حق گرایی اند و بسانِ راه
بانان و نگاه بانانِ همراه در این طریقه ی نور و حکمت که پروردگار عالمین، بانی و طارق
آن می باشد به خدمت گزاری و انجام وظیفه ی الهی خود مشغولند و در راستای وفاداری و عمل نمودن به عهد و پیمان الهی خود و
در همسویی کامل با آفریدگار و پروردگارِخالق شان، قصد بر شناسایی و آشکار نمودن یک
حقیقت واحد و یگانه یعنی خداوند را به صورتی فهیمانه و کامل دارند. که آن(او)
حقیقت واحد را در هر چهره و هر رخدادی می طلبند و جویا می شوند.
غیرت مندانی که با خرد
ورزی و هوشیاری خود و صرف نظر از هر کوردِلی متعصّبانه و دُگم اندیشیِ مذهبی، به
بطن و ریشه ی یک مسئله و یا پدیده توجّه دارند و هوشمندانه، همه ی انسان ها را به
یکی بینی در اندیشه، گفتار و کردار شان که امری نیکوست، دعوت نموده و همچنین با
سعی در ایجاد وحدتِ در بینش برای همه ی آئین ها و مکاتب توحیدی، ریشه های جهالت و
نادانی را که سر چشمه تمامی تفرقه ها و ظلم و ستم کاریها ست، به شناسایی درآورده و
نابود می سازند."
اکنون سؤالاتی را مطرح
نموده و خوانندگان را به یافتن و ارائه بهترین پاسخ دعوت می نمایم . صداقت و نیک
اندیشی شما در مقام پاسخ گویی، انصاف و عدالت زنده را که بر حقّ است، به تجلّی می
کشاند :
1-
آیا در باور شما
بنی آدم اعضاء یک پیکرند؟ وآیا ایشان در آفرینش از یک گوهر واحدند؟
2-
این پیکره ی
زنده، شامل چه مجموعه یا مجموعه هایی می باشد؟
آیا طبیعت زنده که بسان مادری مهربان و بی ریا، حیات و بقای ما را عهده دار
بوده است در این مجموعه به حساب آورده ایم؟
گیاهان و حیوانات را چطور؟ اگر به موجوداتی باهوش تر از خودمان برخورد
نمودیم که در سیارات و یا دیگر عوالم این خلقت می زیند چه تقسیم بندی ای خواهیم
نمود؟
3-
اعضاء یک پیکره
ی واحد، تعامل شان نسبت به هم چگونه می باشد؟ و آیا از چارچوب و قاعده ی خاصی
تبعیت می کنند؟
4-
آیا تمامی انسان
ها و ابناء بشر، از هر قوم و ملیتی که باشند و فارغ از هر رنگ و فرهنگی را می شود
شامل شد؟ و یا از آن جدا نمود؟ کی و چگونه؟
5-
آیا جدا کردن
خود از این جمع و یا دیگری از آن، چیزی جز نیستی و مرگ را برای یک عضو و یا پیکره
اش به ارمغان می آورد؟
6- قوانین حاکم در این مجموعه ی زنده را چه کسی یا
کسانی وضع نموده اند؟ و آیا هر عضو می تواند شخصاً قانون وضع نماید؟ و اگر توانست،
چگونه؟ آیا خود- رأیی و القاء و تحمیل نظر و دیدگاههای خود به دیگران، نشانه ی
خردورزی و دانایی است؟
7- مگر نه اینکه خودکامان و ظالمان در تاریخ نیز
در باور خودشان، بر حق می نمودند و یا با انکار حقیقتی که بعضاً خود نیز به اصالت
آن آگاه و واقف بودند و یا حتی نادان به آن؛ نام خود را در فهرست نکوهیدگان در
تاریخ بشریت ثبت نمودند و با گذشت زمان، آیندگان نیز به کژی و ناراستی ایشان صحّه
گزاردند و آیندگان ایشان نیز بر ایشان هم چنین کردند !!؟ آیا باز هم همان حماقت ها را مرتکب شویم و باز
هم آنچه را که به خود روا نمی داریم و ناپسند می انگاریم، به دیگران روا داشته و
شایسته بدانیم؟ یا خود را در تاریخ، همسان با آن زشت کاران بنمایانیم؟
8-
آیا اگر پیامبر
و یا پیام آور ما مثلاً فلانی باشد، سر بلند تریم و نزد خدایمان محبوب تر و ارج و
قرب مان بیشتر ؟ اگر دین برای بشر زمینی بیش از یکی است، پس هر دینی به یک خدایی
مربوط است و این تعدد( و نه تکثر) در خدایان را چگونه با دین توحیدی در آئین ها .
مکاتبی چون زرتشت(ع)، ابراهیم(ع)، موسی(ع) و . . . و یا دیگر مکاتب و یا مذاهب شریعتی و طریقتی
توجیه می نماییم؟
9-
آیا برای ما
پیام و معنای آن می بایست مهم باشد یا حامل و خبر دهنده ی آن؟ مقصود خداوند کدام
بوده است؟
10-
روی سخن با
آنانی ست که به هر بهانه ای سعی بر زیر سؤال بردن دین و با مکاتب دینی دارند و
همچنین به اساعه ی ادب و بی احترامی کردن به مقدسات مردم و باورهای دینی ایشان
پرداخته اند. آیا به آئین و با مذهبی برخورد نموده اید که در آن رسول خداوند و یا
پیامبر آن به پیامبران قبل خود بی احترامی و حتک حرمت نموده باشند؟ پس چگونه و با
کسب اجازه از کدامین مرجع، چنین اجازه ای به خود می دهید تا با مقربان، دوستان و
دوست داران خداوندگار بدین بی پروایی و گستاخی جسارت نموده و بر این حماقت جاهلانه
و بعضاً خصومت ظالمانه خود نبز اصرار بورزید؟ هرچند که هیچ شباهتی نیز به ایشان از
شما متصور نمی توان بود؟ آیا نمی خواهید از پیشینیان عبرت بگیرید؟ و به جای ایجاد
فضای مسموم و بسته ای که ریشه در منیّت پلید و اهریمنی دارد، به ایجاد محیطی
دوستانه و صمیمانه که قصد آن آشکار سازی حقیقت و شفاف سازی می باشد، اقدام بورزیم؟
11-
آیا بهتر نیست
قبل از هر نتیجه گیری قاطعانه ای، سؤالاتی را مطرح کنیم تا شاید بتوانیم درهای
دیگری را از درک حقیقت را بر خود و اطرافیانمان گشوده بینیم؟
12-
و در پی یافتن
پاسخ مناسب و کامل برای سؤالات مطروحه، و جوابی کامل تر برای مهمترین سؤال زندگی
یک انسان که "من کیستم؟" است، باشیم؟
اینک از تمامی شما عزیزانی که وقت تان
را صرف خواندن این مکتوب نمودید و شمایی که به آن نیز اندیشیدید و شمایی که به یادآورنده
ی آنید و تمام کسانی که جوینده ی پاسخ راستین اند، سپاسگذار هستم. نام خداوند را
که به هر زبانی خوانده شود، حرمت می نهیم تا مخلصین و وفا کنندگان به عهد او را
نشان باشیم.
پروشا
بازگشت
Share
|