بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

برای دستیابی به آرامش چه باید کرد؟

به نام او که آشکار غائب است

 

اینجا رو نگاه کن. ببین چقدر شلوغه ! آخه این همه جمعیت، چه جوری اینجا جا شدن؟ شاید هم باید رفت و دید که چه جوری اینجا جاشون کردن! از ترافیکش نگو که بیداد می کنه و هر کی زیاد توش بمونه، ترافیک هم زیاد توش می مونه. یعنی اینکه از شدت آلودگی و تنوع منابع آلوده کننده ی آن، فردی که در آن ساکن بشه مریض و بیمار میشه. گوناگونی امراض آلوده گر، گوناگونی در اَشکال مختلف بیماری رو که دیگه نگو ولی بپرس! میدونین چقدر از نیرو و انرژی های مفید و ارزشمند که بعضاً جایگزین مناسبی هم براشون پیدا نمی شه، توی این ترافیک ها از دست می ره؟  ترافیکی که اگه قفل بشه، مثل لقمه ای میشه تو دهان که خدای ناکرده تو گلو گیر کرده باشه که نه بشه قورتش داد و نه یشه بالا آوردش!!؟ از دست آورد هاش هم که دیگه نگو، هرچه که بدست آورده باشی رو می تونه همشو یه جا از دستت در بیاره!  یعنی به عبارتی دیگه "برنامه ریزی دقیق و کارا" تعطیل! ضمانت حسن اجرا یعنی شوخی! ارزش قول و کلامی که از دهان خارج می شه برابره با بادی که وزش آن منوط گشته به یه سری "امّا" و "اگر"ها. تازه اگه هم نوزه نمیشه محکومش کرد. اونوقته که کلام نیز مانند آبی مُرده در مرداب سکون و راکد شدگی، حق معنایش شکلی واقعی بخود نمی گیره تا بودنش را محقق کنه.اینجور کلامی که بودش، نابودنی شد پس ماهیت تحقق پذیریش به باور کسی هم نخواهد رسید و گوینده اش را در شرماندگی نگاه می دارد . سکونی مضاعف و رکودی تضعیف کننده که بر حجم بار ترافیک باز می افزاید و بیماریها را بیشتر و تأثیرشان را شدید تر می گرداند.

حال،

بیایید و این ترافیک رو با ترافیک توی سر مون که شامل یه عالمه فکر و ذهنیات مختلف مقایسه کنیم. من هیچی نمی گم ولی معرفتاً خودنون قضاوت کنید که :" آیا دستاورد این تجمع و ترافیک افکار هم کمتر از شکل بیرونی اون که در بالا ذکرش رفت، هست یا نیست؟ "

پس چه باید کرد؟ پیشنهادم اینه که اول بریم سراغ شناسایی ریشه های این مسئله. ببینیم که آیا دلیل اصلی وجود این ترافیک کشنده را باید ازدهام روزافزون جمعیت و ساکنین بعضاً نامتمدن این شهر تلقی کنیم (منظورم افکار های زیاد و پریشونه که خیلی وقتها هیچ ربطی هم بین شون نمیشه پیدا کرد و بَد تر اینکه دنبال حقیقت جوابش هم نیستیم و همینکه تو ظنّ و گمان ما جا گرفته رو دلیل حتمی و بی بدیل درست بودنش می دونیم!!!؟) یا نه؟ و یا تقصیر رو روی  مسدود بودن (رسیدن به بُن بست) و یا کم عرض بودن راه های اصلی و گذرگاه ها و معابر شهری ای که برای گذرهامون انتخاب کرده ایم بگذاریم؟! و یا در جای دیگه ای به دور خودمون دنبالش بگردیم؟ البته این تعجبی نداشت چون عادت کرده ایم که چنین باشیم ( روی سخن با اوناییکه ابنجورین، شما به خدای ناکرده به خودتون نگیرید یه موقع ها : ).

شاید اینها رو بشه به عنوان ترفندهای حلّ مسئله بکار برد . اینطوریکه :

-          الگوهای نظری و راه های عملی برای کم کردن بار ترافیکی

-          ایجاد راه های جدید و تازه برای حرکت و عبور (که بر می گرده به تغییر در بینش و نگرش هامون )

-          بهسازی و ترمیم راه های قدیمی بر اساس اولویت دادن به اصلی ترین راه های پُر تردد.

-          استفاده از راه های قدیمی و فرعی به عنوان راهی موازی با اصل برای کاهش حجم ترافیک

-          باز نگری و تغییر در الگوهای اساسی جهت "برنامه ریزی شهری" و "پایه های اصولی در شهر سازی" از طریق طراحی مکانیزمی الگو ساز و بهینه گر

-          ایجاد و ساخت بزرگ راه ها

-          و یا استفاده از راهها و وسایل نقلیه ای که همه ی عموم بسادگی از آن استفاده می کرده اند و همچنان می کنند و عدم استفاده از پیچیدنهای بی موقع و یا غیر ضروری

-          خالی کردن بار های اضافی ترافیکی از طریق کم کردن ترددهای اضافی و غیر ضروری؛ و همچنین  امساک و ذخیره ی بهینه از نیرو و انرژی مون از طریق استفاده از یک راه و یک طریق برای جوابگو بودن به مجموعه ای از کارامون! 

و  . . .

 

خوب؛ چی میگی؟ موافقی؟ آیا می دونی که انشاء الله هم می دونی که تا بر وضعیّت خودت اگاه نشوی، خروج از آن محال است. و ممکن مثل یک قومی، چهل سال این آگاه شدن برای عبور از یک مسافت نه چندان طولانی صرف بشه که امروزه با این محدودیت های منابع انرژیکی و بالا رفتن سرعت زندگی یعنی . . . !!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! و باز؟؟؟ 

میگن که :

-          شناختن هر چیزی که خوراک ذهن را تشکیل می دهد، بسیار ضروریست و نشناختن آن بسیار پُر ضرر و پُر خسارت  . برای به تعادل رساندن فعالیت ذهن در خود و محار کردن خوراکش که همان خواسته هایش می باشد، روزه و مراقبه بسیار مفید واقع خواهد شد.

-          استفاده از دفترچه ی یاد داشت برای واگدار کردن حمل بارهای ذهنی موجود در بارنامه های روزانه. این یعنی اینکه هرچیزی که هر روز برای اجرایشان خود را موظف به حفظ و تکرار  مکررشان در هر روز می نمودیم، رها و آزاد بشیم.

و  . . .

تنها بر تفکّر تکیه داشتن باعث توقف حرکت بشر می شود همانطور که تا کنون نیز تمامی سیر حرکت، تعالی و پیشرفت بشر به واسطه ی تفکّر نبوده است. بنابر این لازم است که بشر بر اسرار نیز تکیه زده و در راه حرکت خویش از این امکان     ( شبیه ساخت بزرگ راههای هوایی و چه بسا فضایی بشود توجیه و مقایسه اش کرد!) نیز برخوردار گردد.

 

پروشا

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com