قسمتي از تمثيل ابر نوراني
روح خلاق را در انسان مانند توده متراكمي از ابر غليظ(1) تصور كن. اين ابر، چشمه قدرت آفرينندگي است. عصاره همه قدرتهايي كه در آسمانها و زمين است در اين ابر نهفته و اين ابر خود نهفته در انسان است. روح آسمان در اين ابر نوراني حمل ميشود و خورشيد و ماه و ستارگان وجودِ انسان در آن مستترند. هر چيزي كه به هر نحو در ارتباط با اين ابر خلاق قرار گيرد و با قدرت آفريننده آن در تماس باشد، بارور و فعال و دگرگون ميشود. و هرگاه دعاها و قصدها و كلام انسان، و رؤياها و آرزوهاي او بتوانند از اين ابر خلاقه تغذيه كنند، به تحقق ميرسند...
بارشهاي ابر خلاقه، شفادهنده و حلّال است پس بر هر مسئله يا خواستهاي بريزد آنرا شفا ميبخشد و حل ميكند. يگانه قدرت خلاقهاي كه در عالم هست مربوط به همين ابر نوراني و خلاقه است كه در درون تك تك انسانها نيز دميده شده و ميتواند جريان داشته باشد. هر قسمتي از وجود انسان و هر موجودي كه تحت بارش يا تجربه اين ابر احياگر قرار گيرد زنده ميشود. ابر نوراني زاينده است و هر چه بيشتر ببارد، بارش آن بيشتر ميشود و جريان آن گسترش مييابد. بدون تماس با اين ابر خلاقه، هيچ خواستهاي به تحقق نميرسد و هيچ قصدي سرانجام نمييابد...
اگر نگاهت را بزرگتر كني ميبيني كه در كل عالم فقط يك ابر نوراني و خلاق هست كه همه موجودات هستي غرق در آنند. همه هستها در اين هستي نامتناهي غوطهورند لكن ارتباط آنها و نحوه برخورداريشان از آن، متفاوت با همديگر است. شكل ابرها هم در موجودات مختلف مثل هم نيست اما اصل ابر در تمام آنها يكيست...
آبي كه از ابر پايين ميآيد، داراي همان توان بوجودآورندگي ابر است. آن آب، شفادهنده و دگرگونكننده است و ميتواند احياء كند...
براي عده كمي از انسانها، بارشهاي خوب و به هنگامي رخ ميدهد و بركات و توفيقات و فيوضات الهي در زندگيشان وفور دارد.
اما در اكثر انسانها، ابر خلاقه از بارش بازايستاده و نميبارد. در آنها، گاهي ابر نوراني آنقدر دور رفته يا آنكه آن انسانها آنقدر از او دور شدهاند، كه ظاهراً در آسمانشان ابري ديده نميشود... در بيشتر مناطق خشكسالي شده و رويش زندگي ديده نميشود و فقر و بيآبي مسلط گشته گاهي هم كه در آنها ميبارد يا رگبار ميزند يا شبنمي از آن بر زمين مينشيند، آن باران تحققبخش، صرف قصدهاي بازيگونه و كارهاي غيرضروري و آشفتهسازيها ميگردد...
بايد به آنها گفت كه از اين بارشهاي موقت و گذرا، از اين توجهات و فيوضات ابر نوراني، تنها در جهت آمادهسازي شرايط، براي بارش دائمي و سرسبزي زمين زندگي و به جريان انداختن رودهاي خشكيده استفاده كنيد. همين بارانهاي گاه و بيگاه را هدر ندهيد. نگذاريد بيهوده تبخير شود يا در بازيها به مصرف برسد. آنرا ذخيره كنيد و در رگهاي روحتان به جريان بيندازيد. جاييكه رودخانه به زمين آب دهد، زمين زنده ميشود و گياهان ميرويند. آنگاه آسمان به نياز و درخواست آن زمينِ زنده پاسخ خواهد داد و ابر دگرباره و دوباره ميبارد.
زمين همسر آسمان است. وقتي آسمان فكر ميكند كه همسرش مرده است ديگر براي او چه كاري بكند اما وقتي كه ديد همسرش زنده است به نيازهايش پاسخ ميدهد و تنهايش نميگذارد...
باد بايد بوَزد و ابر را به حركت در بياورد. اين وزيدن از دميدن دوباره روح الهي در انسان حاصل ميشود.(2) خدايا دوباره در انسان بِدم. بايد نفَس الهي را از نفْس دريافت نمود و روح الهي دوباره يافت. اگر باد بوَزد ابر به جريان ميافتد. آنرا بصورت مه پايين ميآورد و همه چيز را در معرض آن قرار دهد. توجه به حضور خدا و بازگشت به او. باد ميوزد و ابر ميبارد اگر زمين متوجه آسمان شود. اگر زمين رابطه خود را دوباره با آسمان بازيابد. زمين فراموش كرده كه همسر آسمان است. آن خاك مرده مثل هرزهها شده. شوهران زيادي دارد اما در حقيقت تنها و بيكس است. زيرا همه چيز او و همه كس براي او آسمان است و در آسمان است. او بايد پيوند خود را با همسر حقيقياش، با آسمان، برقرار كند و به همه همسران موهوم و ياران دروغيناش نه بگويد و ديگر چيزي نگويد. انسان خاكي بايد همه رفيقان زالوصفت و خونخوار را از زندگي خود بيرون براند و همه درها و روزنههاي زندگي خود را بر ابر نوراني بگشايد و بروي آسمان باز كند. اين زمين بايد تسليم آسمان شود. به آنچه در آسمان و در ابر نوراني مستتر است ايمان آورد و تماميت خود را در اختيار آسمان بگذارد...
حتي اگر ابر روز و شب هم باريد كافي نيست. زندگي حقيقي تو در ابر تو است و اسرار تو در آنست به ابر خود بازگرد. او بايد به درون ابر در اعماق آسمان ساكن شود. بايد در حضور آسمان و از حرارت آن، داغ شود، بخار شود و بالا رود بلكه در ابرها حل شود و به ابرها بپيوندد و خود، ابر شود.
برگرفته از سخنراني ايليا "ميم" رام اللَّه