لا اله الا الله، نظریه بنیادی زیستن

با الهام از " لا اله اله الله"

 

همه‌ی چیزهای انکار شدنی را انکار کن تا به آنچه انکار نشدنی است نائل شوی، زیرا تا همه‌ی سایه‌ها را منکر نشوی، آفتاب را تجربه نخواهی کرد. تا همه‌ی خدایان دروغین را رد نکنی، خداوند حقیقی را قبول نخواهی کرد. لا اله. هیچ خدایی نیست الا الله. نمی‌توانی بگویی خداپرستم مگر آنکه همه‌ی بت‌های زندگی‌ات را شکسته باشی. بت پول، مقام، شهرت، شهوت و حتی بت خانواده، همسر، فرزند، برادر و خواهر، بت دنیا.

برای دیدن خدا باید چشم تو همه چیز جز خدا را انکار کند و بر آنها چشم بپوشد. نه اینکه هستند و باید تلقین کرد که نیستند، بلکه نیستند و باید دید که نیستند، پس آنچه هست آفتاب است نه سایه‌ها.

قدرت عظیمی در انکار نهفته است و بعضی از روش‌های باطنی بر اساس آن عمل می‌کنند. اگر بگویی نیست، دیگر نیست. اگر ببینی نیست، دیگر نیست که آن را ببینی. با قدرت لا اله می‌توان تغییرات زیادی را در زندگی انسان و در درون انسان ایجاد کرد. با قدرت لا اله، با نیروی نه، با روش انکار می‌توانید آنچه را که مطلوب نیست از میان ببرید و آنچه را نمی‌خواهید محو کنید. اگر برخلاف لا اله عمل کردی، خدایان دروغین در زندگی تو مثل علف هرز رشد می‌کنند. هر کسی و هر چیزی در زندگی‌ات به خدایی مبدل می‌شده، خدایی به نام پول، خدایی به نام همسرت، به نام فرزندت. از آن یکی می‌ترسی و آن هم در جای خود برای تو خداست. زیرا انسان باید فقط از قهر و قدرت خداوند حقیقی بترسد.

فلان آرزویت برایت به خدا مبدل شده. چرا؟ چون همه‌ی توجهت را گرفته. ذهنت را پر کرده. قلبت را لبریز ساخته اما چنین چیزی تنها شایسته‌ی خداوند زنده است و بس. اینها به آن دلیل است که لا اله به زندگی تو وارد نشده. این علف‌های هرز زهرآگین، این خدایان دورغین را انکار کن. هر چیزی که انکار شدنی‌ست انکار کن. لااقل این شرط عقل است.

چرا تو با چیزی و در ارتباط با چیزی زندگی کنی که مردود است، قابل رد است و می‌توان انکارش کرد؟ چرا زندگی‌ات را صرف لولوها و لی‌لی‌های خیالی کنی؟

این حجاب‌ها را کنار بزن. اگر هم کنار رفتنی نیستند پس با آنها بساز و زندگی کن. بدان تجربه‌ی تو از خدا، رخ نمی‌دهد مگر بعد از این لا اله.

قدرت لا اله قدرت انکار است. اگر قبول نکنی، اگر چیزی را باور نکنی، از بین می‌رود. پس آن را به کار گیر. با قدرت لا اله می‌توان فقر را نابود کرد. می‌شود بیماری را فراری داد. می‌توانی بدی‌ها را بزدایی. بدی‌ها را نپذیر. نگذار اندیشه‌های بدتر تو حاکم شود. باورشان نکن، آنگاه نیستند. به خود راهشان نده. نه با زور و مقاومت، بلکه با قدرت و نگاهت. باطن آنها را ببین. می بینی هیچ هستند و آنگاه دیگر نیستند. نترس و برعلیه ترسندگانت بلند شو. می‌بینی که بسان سایه‌ای می‌گذرند و محو می‌شوند. همه‌ی اینها وجوه عملی لا اله است.

لا اله، روش عبور کردن را به تو یاد می‌دهد. از هر چیزی که عبور کردنی است، عبور کن. تا به آنچه عبور از آن غیر ممکن است برخورد کنی. به خداوند حی و حاضر. به نور زنده و زاینده. در هیچ چیز توقف نکن، زیرا توقف در هر چیزی به قبر شدن در آن منجر می‌شود. حتی در هیچ اندیشه‌ای توقف نکن زیرا به چاهی گرفتار کننده بدل می‌شود و تا به ابد آه می‌کشی. از همه چیز بگذر. از همه چیز، آنقدر بگذر تا به آنچه گذر کردنی نیست برسی. این لا اله است. پس وقتی به خداوند حقیقی رسیدی، وقتی به لا اله رسیدی آنگاه بایست." بمان و بدان  که من خدای تو هستم" . تا ابد آنجا بمان. در آنجا بمیر زیرا فنا فی‌الله، بقا بالله است.

حتی اگر می‌توانی از خدا هم عبور کنی عبور کن اما اگر خدای زنده و حقیقی باشد، نمی‌توانی عبور کنی. اگر گذر کردی پس او خدا نیست بلکه توهم خداست. چگونه می‌توان از بی‌نهایت عبور کرد؟

بی‌نهایت را هر چه بیشتر تجربه کنی، برای تو بیشتر می‌شود. اگر کسی معنای لا اله را بداند، از همه‌ی شرارت‌ها رهایی می‌یابد.

اگر لا اله را به کار بستی، از همه‌ی دام‌ها و خطرات زندگی جسته‌ای.

اگر لا اله را یافتی آنگاه به آستانه‌ی بی‌نهایت، به آستانه‌ی خدای حقیقی رسیده‌ای. لا اله گذر از بیابان‌ها و خارزارها و شوره‌زارها و رسیدن به دریای نور است.

همه چیز را کنار بگذار و بگذار فقط خداوند احد در میان باشد. این به معنای انزوا  نیست، این به آن معناست که می‌گویی سرباز نیست، افسر نیست، فرمانده نیست. سرهنگ و سرلشکر نیست بلکه فقط پادشاه است. همه کاره پادشاه است. اینها از خودشان قدرت مستقلی ندارند. همه چیز به دست پادشاه است و به نظر اوست. نمی‌گویی هیچ چیز وجود ندارد. لا اله این را نمی‌گوید. اتفاقاً می‌گوید همه چیز وجود دارد اما وجود آنها ثانویه است. وجود آنها مستقل نیست بلکه وابستگی محض به خداوند دارد. می‌گویی هر چه هست از اوست و با نظر اوست. این انزوا نیست بلکه تو در ارتباط با همه‌ی جهان و تمام کائنات زندگی می‌کنی، زیرا همه‌ی آنها جزئی از همان نوراند که خداست. همان الله نورالسموات والارض، تجسم حرکاتی از آن نورند. همه چیز را کنار بگذار نه به این معناست که دور بینداز بلکه به این مفهوم است که در مقابل آنها نایست. جلوی آنها دچار خودباختگی نشو. بگذار این زندگی در کنار تو باشد اما روبروی تو نباشد و تو در برابرش تعظیم نکنی. در برابر همسر و فرزندت، در برابر خانواده‌ات، در برابر پول و لذت، در برابر همه‌ی دنیا. بر پشت دنیا سوار شو. آن را بکار ببر اما نگذار بر پشت‌ات بنشیند زیرا انسان مقامی بزرگ‌تر از این دارد...

اربابان دروغین را خلع کن و بگذار رب‌العالمین پروردگار جهانیان رب تو باشد. این لا اله الا الله است. سرور تو خدا باشد نه غیر خدا.

این لا اله الا الله است. این یک انتخاب از میان انتخاب‌های ممکن نیست، بلکه تنها انتخاب ممکن است. زیرا احدی به جز خدا سرور و پادشاه و صاحب اختیار انسان نیست. اگر دنیا روبروی تو نایستد پشت‌سر تو می‌ایستد. آنگاه تو می‌روی و او به دنبالت می‌آید. بیچاره کسی که برده‌ی سگش شود، پس بگذار دنیا سگ تو باشد و به دنبال تو بیاید و تو هم سگ خدا باش و به دنبال او برو. فرمود همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم.

لا اله می‌گوید برای هیچ احدی سجده نکن. در مقابل هیچ کس خم نشو. در برابر هیچ چیزی دچار خودباختگی نشو. و لا اله می‌گوید مگر فقط برای خدا. فقط برای خدا سجده کن. فقط خدا را بپرست. فقط در برابر خدا می‌توانی دچار خودباختگی شوی. اگر در برابر او خود را باختی، خدا را می‌بری. اگر خودت را از دست دادی، خدا را به دست می‌آوری، آیا کاری از این بزرگ‌تر است؟

 

" اگر دعای مردم عموماً اجابت نمی‌شود از اینست که اساساً دعا نیست، یعنی خواسته‌ای نیست که متوجه خداوند حی و حاضر باشد. خدای اکثر مردم مرده است. مخلوق ذهن آنان است. خودشان مانند یک بت آن را ساخته‌ و تعریف کرده‌اند و می‌پرستند. از یک بت سنگی یا تصویر بت چه انتظاری می‌توان داشت؟"

 

برگرفته از کتاب تعالیم حق ( الاهیسم ـ جلد دوم) ـ اثر ایلیا " میم"

 

 

Share