
كليد تسليم الهي
پلهكاني
هست كه ميتوان آن را پله پله تا وصال به "دوستداشتنيترين معشوق" بالا
رفت و آن پلهكان "تسليم الهي" است.
البته
روشن است كه براي رسيدن به بالاترين پلهي اين پلهكان، نبايد بر روي هيچ يك از
پلههاي مياني آن متوقف شويم، بلكه بايد چشماندازي از گامهاي آن را پيش رويمان
داشته باشيم و در جهت طي آنها حركت كنيم و بكوشيم.
عموم
ما تسليم بودن به خداوند را به معناي آن ميدانيم كه اگر وجهي از زندگي مطابق
ميلمان نبود و يا وقايع اصطلاحاً ناگواري در زندگيمان پيش آمد آه و فغان راه
نيندازيم، بيتابي نكنيم و لب به گله و شكايت از خداوند عالم نگشاييم و تحت هر
شرايط به مشيت الهي راضي باشيم.
البته
حفظ رضايت در نوسانات زندگي شرط لازم براي تسليم هست، اما شرط كافي نيست.
تسليم
بودن به خداوند آن چيزي است كه انسان براي تحقق كامل آن آفريده شده است.(1)
و نميتواند تنها محدود به اوقات ناگوار و البته محدود زندگي باشد، بلكه بايد
تمامي لحظات و اجزاء زندگي انسان را در بر گيرد و تعالي بخشد. اما چگونه؟
پاسخ
را ميتوان در اين نكته يافت كه تسليم فراتر از "واكنش" رضامندانهي ما
در برابر رخدادهاي نامطلوب زندگي است، بلكه براي تحقق آن لازم است كه در تمامي كنشها
و واكنشهاي خود تسليم خداوند بود. مگر نه اين است كه اختيار بنده تمام و كمال در
اختيار سرورش است.
تسليم
الهي واسپاري كامل نظر و اراده و
تمامي وجود خود به خداوند است
و هنگامي تحقق مييابد كه پيوسته و با تمام وجود تسليم و "در اختيار"
"او" باشيم. چشم و گوش، دست و پا، زبان و ذهنمان و حتي احساس و قلبمان
همه و همه در اختيار او باشند، همچون ابزاري در دستان او و وسيلهي تحقق قصدهاي
او باشيم. مطابق ميل و نظر او رفتار كنيم، عمل كنيم، بگوييم و بينديشيم و زندگي
كنيم.
و
اما هنگامي كه عزم خود را براي اين كار جزم كنيم كه در كليات و جزء به جزء زندگي
تسليم نظر او باشيم، عجيب نيست اگر مانعي را بر سر راه خود ببينيم؛ اين كه نميدانيم
خداوند ميخواهد كه ما اكنون چه كنيم، چه بپوشيم، كجا باشيم، چه بگوييم، و ...(2)
در
اينجا لازم است اين كلام پيامبر(ص) را به ياد آوريم كه: هر كس به آنچه ميداند
عمل كند، خداوند دانش آنچه را كه نميداند به او ارزاني ميدارد.
پس
بهترين كاري كه ميتوانيم انجام دهيم آن است كه به جاي متوقف شدن پشت ندانستههايمان
به هر آنچه كه ميدانيم عمل كنيم:
1-
به اوامر الهي كه بر ما روشن و آشكار گشتهاند، عمل كنيم: راستي و درستي را با نام
خدا و ياد او اساس و مبناي زندگي، اعمال و تصميماتمان قرار دهيم، از دروغ و عهد
شكني و سوء استفاده از نام خدا و بيحرمتي به آن بپرهيزيم، از دستاوردهايمان آن
ميزان را كه بايد در راه خداوند هديه كنيم و زكات و انفاق را فراموش نكنيم، و... و
... و ...
2-
تسليم نفس نشويم. چرا كه انسان در هر لحظه يا تسليم نفس خويش است يا تسليم خداوند،
حالت سومي وجود ندارد. اگر نظر خداوند را نميدانيم، اما با سعي در پرورش هوشياري
در خود ميتوانيم از فريبهاي نفس خود آگاه شويم و حداقل تسليم آن نباشيم؛ بر اساس
احساسات منفي، ناراحتي و خشم و انتقامجويي سخن نگوييم و پاسخي ندهيم. خوب جلوه
كردن در نگاه ديگران و جلب توجه و تأييد آنها را مبناي رفتار، گفتن و پوشيدن،
اعمال و تصميمات، و نحوهي زندگي خود قرار ندهيم. (اگر كمي دقت كنيم درخواهيم يافت
كه در پس بسياري از اعمال ما، نه رضاي خدا كه در واقع رضاي مردم و جلب نظر آنهاست)
3-
حتي اگر صداي خداوند را با گوشهايمان نميشنويم، اما هرگز نظر خواهي از او را در
كارهايمان فراموش نكنيم. سعي كنيم نه تنها در كليات كه در جزئيات زندگي نيز نظر او
را جويا شويم، از او بپرسيم الان تو ميخواهي چه كنم؟ فلان جا بروم؟ فلان كار را
بكنم؟ فلان حرف را بزنم؟ و ...
به
راستي اگر در راه تسليم به آنچه كه ميدانيم عمل كنيم و استوار باشيم، خداوند نظر
و خواست خود را در جاهايي كه نميدانيم نيز به نحوي بر ما آشكار خواهد ساخت.
1- "و جن و انس را نيافريدم جز
براى آنكه مرا بپرستند" (ذاريات:56)؛ پرستش خداوند هنگامي محقق ميشود
كه انسان حقيقتاً بندهي خداوند باشد. ويژگي بنده نيز تسليم بودن به سرور خويش،
تعلق داشتن به او، و در اختيار او بودن است.
2- از يك نگاه، لازمهي تحقق تسليم
قرار گرفتن در هدايت لحظهاي و آگاهي لحظه به لحظه از طرح و نظرات الهي است.
نيكا
بازگشت
Share
|