|
انسان فراموشكار است
خداوند ارجمند و باشکوه، فرزندان آدم را در عالم مجردات (ارواح) به آدم نشان داد. آدم همهيپیامبران را مشاهده کرد تا اين که به نام داوود (ع) رسید و گفت: پروردگارا کیست اين که او را پیامبر و گرامياش داشتی؟اما چرا عمرش کوتاه است؟
خداوند فرمود:
"ای آدم!اين فرزندت داوود است که عمرش چهل سال است. منم که مرگها را نوشته و روزیها را قسمت کردهام و منم که هر چه بخواهم محـو ميکنم و هر چه بخواهم اثـبات ميکنم و "مادر همه کتابها "در نزد من است. اگر چیزی از عمر خود به او بدهی، بر عمرش خواهم افزود ".
آدم گفت: "من از عمر خود شصت سال بر عمر او افزودم تا صد سال تمام گردد ".
خداوند به جبرئيل و ميکائيل و عزرائيل فرمود:
"برای اين قرارداد، نوشتهاي به عنوان سند و قولنامه بنویسید که همانا آدم فراموش کار است. "
پس قراردادی نوشتند و آن را با بالهای خود از خاک بهشت مهر کردند. چون مدت عمر آدم تمام شد، عزرائیل حاضر شد که روحش را بگیرد آدم گفت:اي عزرائیل شصت سال از عمر من باقی مانده است. عزرائیل گفت:اي آدم! آن مدت را به عمر فرزندت داوود (ع) افزودی. آدم گفت: من به یاد ندارم. وقتی که انکار کرد، جبرئیل فرود آمد و نوشته را به او نشان داد، از اين روست که هر گاه نامهي مقروض را به او نشان دهند، قرضدار را مذلّتی حاصل شود.
بازگشت
Share
|