|
اعتماد به غیر خدا
در میان یاران حضرت موسی (ع) کسی بود که علم زیادی تحصیل کرده بود. او روزی از حضرت موسی (ع) اجازه خواست تا از نزدیکان خود بازدید نماید. حضرت موسی (ع) فرمود: البته بازدید از نزدیکان لازم است اما مبادا به غیر خدا تکیه کنی و اعتماد داشته باشی. شخص عالم به طرف خویشان و نزدیکاناش رفت و سفرش خیلی طولانی شد. موسی از حال او جویا شد ولی خبری نیافت. از جبرئیل سؤال کرد که آیا از همنشیناش خبری دارد یا نه. جبرئیل گفت: بلی، خبر دارم. او در خانه مسخ و میمون شده و بر گردنش زنجیری آویخته است. موسی (ع) تا خبر را شنید به سوی خداوند زاری نمود و به نماز ایستاد و از خداوند چنین خواست: پروردگارا! نجات همنشینام را میخواهم.
پس خداوند به او وحی فرستاد:
"ای موسی! اگر مرا آن قدر بخوانی تا رگهای گردنات پاره شود، دعایت را در بارهي او اجابت نمی نم؛ زیرا من بار علم بر دوش او نهادم و او با اعتماد به غیرِ من آن را تباه کرد".
بازگشت
Share
|