|
ترحم بر مستمند
ابو حمزهي ثمالي گويد: در خدمت حضرت سجاد(ع) بودم كه به كنيزش - سكينه - فرمود: مبادا مستمندي كه به در خانهي ما آمد را مأيوس برگردانيد.
عرض كردم: اي پسر رسول خدا! همهي كساني كه گدايي ميكنند كه مستحق نيستند. فرمود: اي ابوحمزهي! ميترسم كه بعضي مستحق باشند و از در خانهي ما محروم شوند. آنگاه آنچه بر خانوادهي يعقوب وارد شد، بر ما نيز وارد شود.
حضرت يعقوب، هر روز گوسفندي ميكشت. مقداري را خودشان مصرف ميكردند و قدري هم صدقه ميدادند. مرد مؤمن و مستمند روزهاي - كه در نزد خدا جايگاهي داشت- غروب و بدون آشنا، از در خانهي آنها گذشت. گفت: گدايي غريب و گرسنهام، از زيادي غذاي خود به من بدهيد. و درخواست خود را بر در خانه يعقوب تكرار كرد. آنها شنيدند ولي از وضع او خبر نداشتند و گفتهاش را باور نكردند.
شب فرا رسيد. فقير نااميد شد. جمله "انالله و انا اليه راجعون "را به زبان آورد و اشكش جاري شد. آن شب با همان حال خوابيد و شكايت گرسنگي را به خدا عرضه كرد. فردا را نيز روزه گرفت و خدا را با شكيبايي ستايش كرد.
اما يعقوب و خانوادهاش با شكم سير خوابيدند و از غذايشان هم زياد ماند.
خداوند صبح آن شب به يعقوب وحي كرد:
"اي يعقوب! بنده ما را خوار كردي و باعث خشم من شدي. سزاوار تنبيه و بلا شدي كه از طرف من بر تو و خانوادهات وارد خواهد شد.
اي يعقوب! همانا محبوبترين پيامبران در نزد من آن كسي است كه بر مستمندان ترحم كرده، آنها را به خود نزديك كند، غذايشان بدهد و پشت و پناه ايشان باشد.
اي يعقوب! چرا به بنده من ذميال كه به عبادت من كوشا و به اندكي از حلال دنيا قانع است، رحم نكردي؟ او در شب گذشته هنگام افطار به در خانه تو آمد درخواست نمود كه غريب بينوا و رهگذر قانع را طعام دهيد. تو او را غذا ندادي و او به من رجوع كرده، گريست و شكايت گرسنگي خود را به من كرد.
گرسنه خوابيد و در همان حال مرا ستايش نمود و فردايش روزه گرفت. و تو اي بعقوب! با فرزندان خود سير خوابيدي و صبح زيادي غذا در نزدت مانده بود. آيا ميداني دوستانم را زودتر از دوشمنانم به كيفر و گرفتاري مبتلا ميكنم؟ كه اين به واسطه حسن نظر و احسان من به ايشان و خروج تدريجي آنها از عذاب است.
اينك به ارجمنديم سوگند، تو و فرزندانت را گرفتار كرده، بلايي بر شما نازل خواهم كرد و با كيفر خود شما را ميآزارم.
آماده شويد و بر آنچه به شما خواهد رسيد، راضي و شكيبا باشيد".
بازگشت
Share
|