
گلایههای عاشق
نگه داریدش
خیره به کجاست که اینچنین شتابزده میرود ؟
نگذارید برود
مگر نمیبیند که غرق در تماشای "تو" ام؟
بگوئید که بایستد
گویی گوشی برای شنیدن ندارد!
مانعش شوید
نمیفهمد که شناور در لذّت با "تو" بودنم ؟
تمنّای مرا چگونه متوجه نیست؟
آیا نیست کسی که آن را مانع شود؟
چرا اینچنین بازیم میدهد؟
مگر نمیبیند که "تو" را منتظرم؟
حال که باید برود چرا ایستاده؟
نمیداند مشتاق دیدار"تو" ام؟
نمیفهمد حسرت "حضورت" را دارم؟
گویی حرکت را ز او ستاندهاند !
اصلا انگار که رفتن را نمیداند !
نه نمیفهمد !
اگر میدانست که میدوید .
چرا گاهی آنچنان و گاه اینچنین آغاز به مکر میکند؟
واقعیت " ثانیه" کدام است؟
که گاه چنان مشتاق به رفتن است و
گاه ز حرکت وامانده است ؟؟؟
آيكا
بازگشت
Share
|