
بركهي دلم
اي نهانترين
مگر نميگويند كه:
بركه خاموش است و راكد؟!
پس چگونه است كه بركه دلم؛
چنين پر تب و تاب است و
در جوش و خروش؟
گاه ساكت و
گاه در فغان است.
گه آرميده و
گاهكي طغيان به راه انداخته.
چو كودكان
مخفي شده در خود ،
وارونه جار مي زند
كه نه، نميبينيد:
" اقيانوسي نهان شده در من است!"
...
پس بياييد بيابيمش
كه آن" يافته"، نايافتنيست.
به دست آوريمش
آن را كه بر دست است.
رهايش نكنيم
آنكه رها شده از هر قيد است.
با" او" بياراميم كه
" او" خود آرميده در دل است.
پيمانه با " او" سر كشيم كه
" او" خود مستي مستانه دل است.
پس نه!
نه باور ندارم كه:
بركه خاموش است.
آيكا
بازگشت
Share
|