
شهيد راه عشق
شنیده بودم که مرگ پلیست بین این جهان و جهان دیگر و باید که از این گذرگاه عبور نمود. عبور بدون مرگ میسر نیست، لیکن در وادی عشقبازان نه مرگی است و نه پلی و نه گذرگاهی. آنکه بر ملاقات با خدا دل میسپارد و بر دل دلدادگی را آموخته میگرداند، معشوق را نه برای خود بلکه به حرمت عشق میخواهد بر عشق سجده میکند و دلخود را بر درگاه معشوق گذارده و میگذرد.
میداند که با نبودن بر بودن خود خواهد نگریست، و راز بر رازدار خواهد سپرد. از دایرهی آزمون در بیگردون بیآزمونی خواهد افتاد. چه باک آنچه دارد و ندارد را بر داشتن یار خواهد داد و این چنین مردانه به میدان میرود و در طبق اخلاص میگذارد به چشم بر هم زدنی هر آنچه را دارد و میگذرد از آنچه باید بگذرد. به آنی عزیزان خود را از فرزندان گرفته تا یاران با وفایش را در راه معشوق قربانی مینماید و سجادهی نماز عشق را در سرزمینی میگستراند که از مردانگی و حماسههای مردانهی مردان و زنان همراه و همرازش آسمان و زمین شرمسار میگردند.
با حیرت به آنچه روی میدهد مینگرند. زمانی آه از نهاد بر میآورند که عاشق با اشتیاق بر درگاه معشوق سر میدهد و در این سر دادن سرافراز با شادی و رقص، پرواز را بر ماندن و زنده شدن حقیقی را بر زنده بودن ترجیح داده با سروری وصف ناپذیر آسمانها و کهکشانها را نمیپیماید بلکه در لحظه بر لحظهها غالب میگردد و از شور و عشق بر جهانهایی نظر افکنده هر آنچه را بر او عرضه میدارند نمیبیند که دیدن را خیانت میپندارد. جز خدا که معشوق ابدی اوست دل به جایی نمیسپارد که در این دلسپاری و رهسپاری از جایی به جایی نه میآید و نه میرود تا بتواند در او و با او ماندگاری را بياموزد و دل بر طلب دیگر نیاراید و در طلب مطلوبی برآید که همواره هست و هرگز نیست نمیشود.
او حماسه میآفریند و ماندگار میشود در این جهان لیکن جهانها را در داستان عشقبازی با خدایش ماندگار میکند. بر فرشتگان درسی میآموزد که ذرهای از عشقبازی را آموخته شوند. آنچه او طلب کرده بیگذر از گذرگاهها پرواز نمودن و بر خواستهی معشوق نظر افکندن است.
او کسی جز حسین (ع) نیست. سالار شهیدان زمین و زمان، آسمان و بهشت که خدایش را بر آنچه داشت رجحان داد و در این ارجحيت نهادن به درجهای نایل شد که جز خدا نداند. او بر مرگ خندید و بیگذر گذر کرد از گذرگاه زمان و مکان و در لحظه به آغوش خدایش رسيد.
نورسا
بازگشت
Share
|