بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله باغ بی انتهایی است. هر آن کس که درآن
وارد شود با دل و جان آن را بخواند و گلهای الرحمان الرحیمش را ببوید، دیگر نخواهد
که از آن خارج شود.
و اگر خارج شود ، خاطره و بوی گلهایش در روحش
نقش بسته، هرگز فراموش نشود.
بسم الله الرحمن الرحیم باغ بی انتهایی است که
صاحبش رحمتش را در رحیمش آمیخته ساخته. آن را بی دریغ بر سفره گسترده خویش نهاده و
مهمانانش را پذیراست.
بسم الله الرحمن الرحیم باغ بی انتهایی است که
با نقطه ب آغاز گردیده و نقطه آن بسط یافته در هستی و هستی بی انتها را بیاراسته و
خود نقطه ای است نورانی که از نورانیتش جهان روشن گردیده و از نور بی انتهایش بر
آنچه تابیده، همچون آیینه ای بر همه نمایان و نهان گشته، سرآغاز و پایان من و تو
گشته و در پایان من و تو آغاز گردیده و بی انتها گشته.
بسم الله از الله نشان برداشته. و در الله آشکار
و نهان یافته. به نام، نام خود را نگاشته و نقطه ب را برتافته بر هستی و جریان
یافته در هستی. و نیست بر نداشته و ایست نیافته تا در دل انسان نهان گشته . او را
شویده ساخته که این هست از چه باشد که جانش را گداخته و لبانش را به نامش بسوزانده
و آتش بر نهانش افکنده و بر مخلوقات دیگرش افراز کرده.
اکنون
زمان تفسیر آن گشته و مفهموم آن را در خود داشته تا بداند که از نقطه ب آغاز یافته
و در پایان، پایانی ندارد. هر پایانش آغاز می باشد و این همان گلهای رحمت و رحیمش
می باشد.
پس به نام نامی اش، بباید خواند و خورد و خوابید
مرد و زنده شد. تا مفهوم آن را یابید و و تفسیر آن را از خودش شنید. که صوتش آن
بباید گفت و خواند که من و تویی باقی نماند و همان نقطه باقی ماند در بینهایت
خویش.
نورسا