بـسم ا..ّ. الرّحمن الرّحیم
الهی،این بار اوّل نیست که توبه می کنیم
بار آخر هم نخواهد بود
امّا، ای تو اوّل و آخر، توبه پذیر
ای تو ظاهر وُ باطن پر از رحمت
ای نهایت رأفت، ای بی نهایتِ بخشایش
ای از ازل رحمانیّت وُ تا ابد رحیمیّت
الهی، این بار اوّل نیست که توبه می کنیم
و بار آخر هم نخواهد بود
تا ابد توبه می کنیم، که چرا از تو دور شده ایم
چرا از تو دور مانده ایم و به سوی ات نشتابیده ایم
برای هر قدمی که تَعَـلـُّل کرده ایم و واپس
کشیده ایم
برای هر قدمی که جبران نکرده ایم
برای هر قدمی که بی باز گشت رها کردیم
الهی، توبه می کنیم
به اندازۀ همه قدم هایی که دور شده ایم
و به اندازۀ همۀ فاصله ها توبه می کنیم
الهی، تنها جانی باقی است وُ نیمه فرصتی
خـُرده ایمانی که گرم از رحمت توست
الهی، نیمه ای خوابیم و نیمه ای بیدار
و چه کارهای نیمه ماندۀ بسیار
الهی، بندۀ توایم
از کمّ وکیف هستی و از کار ما تو باخبری
تو می دانی چه خرابی ها که کرده ایم
چه خطاهایی که فراموش کرده ایم
به نفسی که امانت به ما سپرده ای
چه ستم ها و جور و جفا ها که نکرده ایم
الهی،رهاننده ای، امّا نجات ما در صدق اقرار است
تا اقرار نکنیم، رهایی میسّر نخواهد بود
پس ای خدای بنده های پشیمان
اعتراف می کنیم به ظلم هایی که کرده ایم
ظلم هایی به هر کس وُ به هر چیزی
امّا، به هیچ کس غیر خود ستم نورزیدیم
الهی، از دست رفته هایمان بسیار
و دست ما از آنچه رفته کوتاه است
دست هایی که به سوی مان دراز کردی
درهایی که به روی مان گشودی
داروهایی که بر دردهای ما فرستادی
همه را نا سپاسی کردیم
الهی، از دست رفته هایمان بسیار است
الهی، رفته های مان را دریاب
از دست داده های مان را جبران کن
الهی، دریاب عمری که از دست داده ایم
دریاب فرصت هایی را که در نیافته ایم
دریاب توفیق هایی که از کنارش گذشته ایم
دریاب نعمت هایی که پاس شان نداشته ایم
دریاب خیر هایی که در ما باطل ماند
دریاب آموزه هایی که از ما زایل شد
الهی، دریاب دانه های روحی که در ما به خواب رفت
دریاب قلبی که در ما بیدار نگشت
دریاب نورهایی که در ما طلوع نکرد
دریاب گنج هایی که در ما پنهان ماند
الهی، دریاب امکاناتی که ممکن نساختیم
و استعدادهایی که بی ثمر رها کردیم
الهی، دریاب بختی که از ما گریخت
دریاب وقتی که از ما به تاراج رفته است
الهی، رهاننده ای وُ نجات ما در صدق است
تا اقرار نکرده ایم، رهایی میسّر نخواهد بود
پس، ای خدای اعتراف پذیر
تو گفتی وُ از فرمان تو سر پیچیدیم
تو خواندی وُ خواندن تو را به گوش نسپردیم
مهلت های تو را به سهو و به باطل هدر دادیم
به دنبال ما فرستادی، و ما باز هم نفهمیدیم
اینک که تو، خودت، به سراغ ما آمده ای
الهی، قرار بی تو به سر بردن را
و توان از تو گریختن را از ما بگیر
ما را به عدالت ات محکوم نساز
ما را با محبت خودت محکم کن
حالا که به سراغ ما آمده ای
نگذار که ما خود را از تو دریغ کنیم
اگر پشت ما به توست
امّا همه جا روی وُ سوی خداست
حالا که آمده ای، نا بـُرده ما را رها نکن
بی ما باز نگرد وُ پشت ات را به ما نکن
حالا که آمده ای، ما را هم با خودت ببر
از مکرها و هیاهوی این جهان ما را بخر
از دام ها وُ صید خانه ها وُ فراموشخانه ها
از چنگ هر چه ما را دست به دست می کند
ما را رهایی بخش
الهی، دریاب ما را که زمان ما کم است
و در انتهای فرصت های اضافه ایم
و هنوز راهی نرفته ایم
و هنوز کاری نکرده ایم َ
و همچنان طرفی نبسته ایم
الهی، گویی قیامت است
و زمان آشکاری فطرت رسیده است
تا انتهای فرصت مان چیزی نمانده است
الهی دریاب ما را و دری از نجات به روی ما بگشا
...
آمین یا ربّ العالمین
سرودۀ: رامیلیا