
قربانيِ تو
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدايا! ابراهيم را گفتي که عزيزترين فرزندش را قرباني کند،
و او اسماعيل را مُهياي قربان کرد...
هنگاميکه پدر کارد را به گلوي فرزندش نزديک ميکرد، ندا آمد دست نگهدار.
ابراهيم آزمايش خود را داد،
ولي اسماعيل هنوز به آن درجهي تکامل نرسيده بود که قربان شود
زمان زيادي گذشت، تا قرباني کاملي،
كه عزيزترين فرزندان آدم بود،
بهدرجهي ارزش قرباني شدن رسيد و در همان راه خدا قرباني شد
و او حسين بود.
خدايا!
تو به من دستور دادي که در راه تو قرباني شوم،
فوراً اجابت کردم و مشتاقانه بهسوي قربانگاه عشق حرکت کردم...
اما تو ميخواستي که اين قرباني هر چه باشکوهتر باشد،
لذا دوستانم را و فرزندانم را و عزيزترين کسانم را بهقرباني پذيرفتي...
و مرا در آتش اشتياق گذاشتي....
قسمتي از نيايشهاي دكتر چمران
بازگشت
Share
|