
خواندنی در شب قدر -1
به نام خداوند بخشنده و مهربان
هوالحی القيوم
خدای
من، معبود من، محبوب من،
میدانم
كه حضور داری، صدای مرا میشنوی و پاسخام میدهی
امشب
خسته از خود به درگاهات آمدهام و دستانم از رضايت تو خالی است
از
تو میخواهم كه به من نگاه كنی و بار ديگر به سخنانم گوش دهی
بگذار
امشب سرم را در آستان تو بگذارم
به
تو بگريزم و حضور گرم تو را حس كنم
بگذار
از خود به تو گلايه كنم و بگريم
امشب
در اختيار تو هستم، حتي گناهانم را به تو تسليم میكنم
ای
خدای من، ای نور بی
پايان
ای
رهاننده، ای ناجی من
ببين
كه در اسارتام و در خواب مرگ فرو رفتهام
روحم
را به ياد نمی آورم و ملكوت تو را از خاطر بردهام
در
زندان تن گرفتارم و به مكافات بدیها، بيمارم
میترسم
از روزی كه بيماری مرا بيدار نكند
و
بلاها، آگاهام نسازد و هشدارها، مرا به خود نياورد
میترسم
از روزی كه نجات از من بگريزد
عذاب
مرا فرا گيرد و فرصتها پايان پذيرد
الهی،
گناه من، مرگ من است و مرگ من، ناديدن توست
با
آنكه روحم از طغيان زخمی است و قلبم در آستانهي مردن
اما
هنوز تو را از ياد نبردهام و از كرمات اميد نبريدهام
پس
بگذار، تا درد من، درمان تو را آشكار كند
و
گناه من، بخشش تو را ظاهر نمايد
الهی
كمكام كن،
كمكام
كن تا پيش از آنكه قلبام بميرد
و
ملكوت تو، روحام را تنها بگذارد به تو بازگردم
هم
اكنون مرا درياب و توبهام را بپذير
اي
مهربانِ منتظر، به تو باز ميگردم
به
تو باز میگردم ،كه از تو آمدهام، ای آغاز من
در
تو میگريزم ، كه از خود گريزانام، اي اماندهندهی من
به
تو روی میآورم ، كه از خود روی گردانم، اي قبلهگاه من
ای
حيات جاويدان، از جدايیها خستهام
و
از راه نابودی بازگشتهام
راه
را بر من كوتاه كن و از تنگناها عبورم ده
و
مرا به خودت هدايت كن
آنجا
كه صدايت راهنمای من، و ديدار تو وعدهگاه من است
مرا
آزاد كن ای رهانندهام، و اسارتام را در هم شكن
بالهايم
را از نو برويان و ببين كه چگونه به سويت میشتابم
ای
درِ گشودهی عشق، به تو باز ميگردم و تسليم تو میشوم
اما
قبل از رسيدنام مرا ببخش
و
پيش از پذيرفتنام ، مرا درمان كن
و
در نورات مرا تطهير كن
تا
از ديدارت، شرمنده نگردم
و
در عشقات، مرا شستشو ده،
تا
از جمال تو زيبا شوم،
و
آنگاه مرا بپذير ...
الهي
ای
سوی تو، مقصدِ من، به تو باز میگردم
ای
روی تو بهشتِ من، به تو باز میگردم
ای
نگاهِ تو، مژدهی ديدار
اي
سلامِ تو، نويد رسيدن
اي
كلامِ تو، بشارت بخشش
مرا
بخوان كه به حضور تو باز میگردم
و
به بندگیات مرا بپذير، كه به سوی تو بازگشتهام
...
خدايا
قلبم را بگشا و بر خوب و بدم نظر كن و مرا ببخش
خدايا
از تو میخواهم كه مرا بخوانی، دوستم بداری و هرگز تنهايم نگذاری
معبودم
میخواهم تا همهی خواستههايم را به حضورت بياورم
و
تنها از تو بخواهم و تو نيز پاسخام را بدهی
الهی
میخواهم با تو باشم، با تو نفس بکشم
با
تو زندگی کنم، با تو حركت كنم، با تو به خواب روم
با
عشق تو بمیرم و از عشق تو زنده شوم
و
عطر خوش تو را هر لحظه احساس كنم
خدايا
از بندگان خوبت بسيار فاصله دارم،
اما
تو به من نزديكی و اين بزرگترين دلگرمی من است
خدايا
شرمندهام كه هر بار برای آرزويی به درگاهات آمدهام
امشب
بيشتر از هميشه آرزومندم،
چون
امشب ميهمانی توست و تو بزرگترينِ بخشايندگانی
پس
من نيز بزرگترينها را از تو میخواهم
الهی،
الهی، الهی
"
از تو میخواهم كه مرا ببخشی و پاكام گردانی
...
و در مقابل همهی وسوسهها و بدیها مرا حفظ كنی
...
و از آزمونهای آشکار و ناآشکار با ایمانی استوار عبورم دهی
...
جسم و ذهن و روحام و همهی زندگیام را شفا بخشی
...
چشمانم را به لقایت بركت دهی و روحم را احيا كنی
...
تقديرم را به نيكی بگردانی
...
به من قدرشناسی و فروتنی بياموزی
...
آگاهیام را ارتقاء دهی و مرا به
شناخت حق نائل فرمایی
...
ايمانم را به يقين بدل كني و در مقام توکل قرارم دهی
...
هر لحظه هدايتام كنی و تنهايم نگذاری
...
خدايا بگذار تو را بيشتر و بيشتر بشناسم
...
و حضور زندهات را هر لحظه دريابم
...خدايا
بگذار با عشق تو آشنا شوم، و آن را انتشار دهم
...
بگذار با تو زندگي كنم و هميشه همراه تو باشم و براي تو بميرم
...
خدايا به من توفيقی عنايت فرما كه تا ابد تسليم و خدمتگزار تو باشم
...
ای يگانه بخشندهی مهربان به روح و جانم بركت بده
...
و در شب قدر تقدیرم را خیر مقدر فرما. "
الهی تسلیم و خدمتگزارم و روز و شب تو را میخوانم
آمين يا رب العالمين
سروده: رامیلیا
بازگشت
Share
|