بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

ای به قربان چشمانت

 

بسـم ا... الرّحمن الرّحیم

 

الهی، ای به قربان چشمانت

که هر چه هست وُ هر چه می گذرد

برابر چشمان تو در جریان است

ای خدا، ای به قربان چشمانت

که عمق نگاه تو ازشرم وُ از شکیبایی است

 

الهی، ای به قربان چشمانت

وقت های وقت، کور خدایی کردم

و از نگاه عزیز تو روی گرداندم

و گناهان زشت ورزیدم

و حضور تو را دیدم وُ نادیده فرض کردم

 

الهی، با آن که می دانستم همۀ هستی ها در توست

و من نیز در سرزمین وجودت مکان دارم

و بخش وُ جزیی از پیکرۀ نازنین توام

الهی، با آن که می دانستم

هر چه می کنم بر پیکرت نقش می بندد

و هر چه کـُنم، به وجود عزیز تو کرده ام

با آن که می دانستم

تو با چشمان عزیزت می بینی

باز هم به حریم عزیزت ستم ورزیدم

و حضور پاک تو را از گناه آلودم

 

الهی، گناه را از دیگران مخفی داشتم

و برای قضاوتشان، ریاها کردم

امّا در مقابل چشمان حاضر تو

حتی نپرسیدم که: " خدا چه می اندیشد؟"

حتی نگفتم که: " خدا که می بیند!"

و حتـّی از قضاوت تو هم نترسیدم ...

 

الهی، تو با چشمان عزیزت شاهد بودی

که چگونه زخم ها وَ پلید کاری هایم را

به پیکر قـُدس آفریدگاریت روا داشته ام

 

الهی، ای فدای چشمان عزیزت

که عمق نگاه تو از شرم وُ از شکیبایی است

چگونه بر گناهان من صبر کردی؟!..

زخم هایت زدم، سکوت ورزیدی

آسیب هایت زدم، نگاهم کردی

پرده دری ها کردم وُ تو پوشانیدی

سرکشی ها کردم، باز هم فرصت ام دادی

تو را رنجاندم، تو هرگز مرا نرنجاندی

بی وفایی هایت کردم، وفادار وُ منتظرم ماندی

مرا از حضورت نراندی وَ باز هم فرایم خواندی

 

الهی، چه بی رسم بنده ای که منم

چه نا سپاس بنده ای که منم

چه حرمت شکن  بنده ای که منم

چه ناپسند بنده ای که منم

وای بر من

که چنین خدایی را می رنجانم

رو سیاهی ها بر من

که از نور تو رو می گردانم

خجالت ها بر من

اگر دوباره تو را ای خدا، بیآزارم

 

الهی،

آن زمان که به سراغ من آمدی

و وعدۀ دستان ات را به سرنوشتم دادی

دو دستم را به سوی تو پیش آوردم

و با تو عهد بستم، عهد

که دو دست تو را هرگز رها نکنم

 

الهی، آن هنگام که بر سرم سایه افکندی

و به درون نگاه ات راهم دادی

با خودم عهد کردم که در تو خیره بمانم

و نگاه روحم را به دیگری نفروشم

 

الهی، امّا، آزمون ها در راه بود

رشک در چشمان دشمن ام می جوشید

و حسادت ابلیس در کمین ِ راهم بود

دستان پر کینه اش، پر از لذّت ها

و نگاه پر حسدش،  پر از تمنّاها

و مرا به گمراهی وعده می گرفت

و با افیون فراموشی به سراغم آمد

الهی، من از اطمینانِ بخشش تو پر بودم

وعدۀ تو را به نفع خودم، تحریف کردم

و عهد خود را با تو نادیده گرفتم

یک دست از دست تو بیرون کشیدم

و به میوۀ شیطان دست بردم

و جذب نگاه دعوتگرش گشتم

 

الهی،

رفتم راهی که نمی بایست رفت

گفتم حرفی که نمی شایست گفت

و کردم کاری که سزاوارِ ارتکاب نبود

پس تاریکی به سراغم آمد

چشمانم منحرف وَ گوشهایم سنگین

و قلبم سخت

و وسوسه حواس مرا متصرف شد

 

الهی،

اکنون با یک دست دامان تو را گرفته ام

و با دست دیگر زنجیر شیطان را

الهی، با زبان دلم تو را می خوانم

و با زبان وسوسه او را صدا می زنم

الهی،با یک چشم تو را می جویم

و با صد نگاه به جستجوی گناه می گردم

الهی،

با یک قدم به سوی تو باز می گردم

و با صد قدم، دوباره می لغزم

الهی،

پرتگاه را می بینم

هشدارها را می شنوم

سیاهی ها را لمس می کنم

امّا جاهلانه در نابودی روح ام می کوشم

می بینم وُ انکار می کنم وَ کوری می ورزم

 

الهی، ای به قربان چشمانت

که با وجود گناه، نگاه ات را بر نمی گیری

الهی، ای به قربان چشمانت

مرا نگاه کن

التماس ات می کنم، مرا در نگاه ات،نگاهم دار

مرا به رغم خودم، از خودم حمایت کن

و مرا از بلاهای نفس، محفوظم دار

و از عقوبت گناهانم رهایی ده

 

الهی، ای فدای چشمانت

دو چشم مرا به نور خودت روشن ساز

نگاه حریص مرا قناعت بخش

الهی، تو دست مرا پس بگیر از شیطان

دو دست مرا در بیعت خودت محکم کن

الهی، زهر میوۀ ابلیس را از نهادم بـِزُدا

و طعم خوش نور را به یادم آور

الهی، هر جا که باز گشت برایم سخت است

به جذب نگاه خودت عبورم ده

 

الهی، مرا از سر سفرۀ ابلیس بر دار

و از دهان شیطان بیرونم  آور

و ازخوشآمد دوزخ دورم کن

الهی، مرا از تمنـّا های پلید فارغ کن

و از تناول آنچه حرام است، محروم ام ساز

 

الهی، از خودم عاجزانه مأیوس ام

که ضعف به ارادۀ من سرایت کرده

و در ایمانِ من، ذرّه ذرّه رخنه کرده، لانه می سازد

 

الهی به خودم ظلم کرده ام، ستم ورزیده ام

به همۀ زشتی های خود معترفم

به عقوبت های کار خود گرفتارم

و با تمام وجودم به نور تونیازمندم

 

الهی، از تو عاجزانه

خدایا، عاجزانه نجات می خواهم

الهی، از تو عاجزانه

خدایا، عاجزانه شفا می طلبم

الهی، از تو عاجزانه

خدایا، عاجزانه تمنـّا دارم

که روح مرا از پاره پاره شدن، نگه داری

و روح خواران را از روح من دور گردانی

 

الهی، ای که ریسمان تو هرگز نمی گـُسَـلـَد

رَمَق ونای دست من سُست است

تو که دست ات ورای هر دست است

مرا از میانۀ راه سقوط،  نجاتم بخش

 

الهی، از خود امید بریده آمده ام

و به امید ِ بیکرانه های بخشش تو باز گشته ام

 

ای خدا، ای به قربان چشمانت

ای که عمق ِ نگاه تو از شرم وُ از شکیبایی است

 

...

 
 

آمـیـن یـا ربّ العالمیـن


 - سرودۀ رامیلیا

 

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com