بـسـم ا..ّ. الرّحـمـن الرّحـیـم
ایـّاک نعبـد و ایـّاک نسـتـعین
بـسم الحق العظیم
الهی، یا حق، یــا خودِ حق و نه غیر از حق
الهی،
مسافر حقّ ام و سفر ِ حق، عهد وُ ادعای من است
الهی،
مسافر حقّ ام و حقیقتِ این سفر، حق است
الهی،
مسافر حق ام و در این راه وُ این سفر
دلم
کوله بار وُ علمدار وُ یار ِ غار من است
امّا
گاه ها می شود که دلم از پای می افتد
در راه می ماند وَ گریه می کند
به
گـُمانم در جیب وُ جای کولۀ من،
کرده هایی مخفی ست
و امانت هایی بر عـُهدۀ من است که اداشان نکرده ام
و حقوقی بر ذِمّـۀ من است که حلالم نکرده اند
الهی، ای آنکه نگفته های مرا می
شنوی
و فراموش کرده هایم را از یاد نمی بـَری
ای خبیری که از آنچه پنهان می کنم، تو با خبری
و آگاهی از آنچه بر دوش من سنگین است
الهی، پنداشتم از گذشته عبور کرده ام
و گذشته در پشت پای من است
الهی، می بینم که چند از گاهی
مرا به آنچه می گریزم، باز می گردانی
و یا گذشته را، دوباره در برابرم می داری
الهی، این قصاص تکرار از چیست؟
الهی، اگر مرورم می دهی تا عبورم دهی
پس شعورم ده تا شرایط را فهم کنم
اگر در برابرم باز می گردانی، تا ببینم
پس بصیرتی همراهش ده، تا دریابم
الهی، ای تو، که همۀ خودِ خودِ من با توست
این بنده ات که ذرّه ای از ذرّه های تو نیست
الهی، این ذرّۀ بی بار، بار ِ گرانی بر سینه دارد
ای پروردگارم، ای صاحب کوله بار ِ دلم
بار بر سینه ام سنگین است
می ایستم و در مقابل تو به تعظیم می روم
کمکم کن و بار از شانه هایم بر دار
و گام های مرا در سفر، سبک گردان
الهی، مدیونم و زیر دِین ِ دل بندگان ِ توام
وَ در مقابل تو، و دِین ِ د ِین خواهانم ،
ناتوان ِ از جبران ام
الهی، حلالم کن
و در جان بندگان خودت، مرا ببخش وُ جبران کن
الهی،
حلالم کن
اگر
دلی از من رنجید و قلبی از من لرزید
اگر
چشمی از دستم گریست و خوابی از من آشفت
اگر
حرمتی از من شکست و تهمتی بر زبانم رفت
اگر
خاطری از من آزُرد و آه دردی از نهادی برخاست
اگر
رازی از دهانم جست و آبرویی رسوا شد
اگر
خشونتی کردم و جان آسوده ای ترسید
اگر
تمسخری کردم و بنده ای شرمنده گشت
اگر زخم زبانم، زخم وُ آسیب جان وُ
روحی شد
الهی،
حلالم کن و قلب بندگان ات را از من راضی کن
الهی،
حلالم کن
اگر
محبتی را بی پاسخ و سلامی را بی جواب نهادم
اگر
حقی را ضایع کردم و عدالتی را مانع شدم
اگر
عهدی را شکستم و به امانتی خیانت ورزیدم
اگر
کاری نا تمام و قولی را بی وفا رها کردم
اگردر
محبت افراط و در دشمنی اغراق نمودم
اگر
نگاهی را دزدیدم که به دیگری تعلق داشت
و
اگر به حریمی تجاوز کردم که از آن من نبود
الهی،
حلالم کن و حلالیت برای من بـِسـِتان
الهی،
حلالم کن
اگر
نعمتی را ضایع و موهبتی را نا سپاسی نمودم
اگر
قدر محبت تو را در محبت دیگران نادیده گرفتم
اگر
رنجهای پدر وُ مادرم را با رنجش ها تلافی کردم
و
در حقـّشان جسارتی ورزیدم و دستم کفری مرتکب گردید
الهی،
حلالم کن
اگر
همسرم، فرزندم، خویش وُ بیگانه ام
اگر
دوست تو که به دوستی به من وام اش دادی
و
اگر، ای خدای من، کسی، دلی، جانی از من به تو شکایتی آورد
و
قلبی زخم دیده وَ دیده های گریانی آورد
الهی،
العفو، الهی، العفو
الهی،
به اندازۀ همۀ دلهای پشیمان، العفو
الهی، حلال ِ حلالم کن
الهی،
قاصرم از عذر خواهی
ناتوانم
از باز گرداندن ِ لبخندی که شکستم
و
باز بـُردن ِ اشکی که ریزاندم
الهی،
می دانی که قادر به جبران ِ هیچ از هیچ ام
در
برابرت همه چیز را می پذیرم
و
به همه چیز معترفم
و
برای هیچ یک از خطاهایم بهانه ای نمی آورم
بجز
نادانی وَ به غیر از نا آگاهی
الهی،
تو حلالم کن
و در جان بندگان خودت، مرا ببخش وُ جبران کن
الهی،
قلبشان را برای بخشیدنم نرم ساز
و
برای حلال کردنم، خشنودشان گردان
الهی،
اینک، اینجا و به خاطر خودت
در
برابر تو، ای خدای من
و
ای خدای هر که به او بدی ها کردم
و
در برابر روحت که شاهد وُ ناظر ماست
می
بخشم هر که به من بدی کرد، تو حلالم کن
و
می گذرم از هر که از من نمی گذرد، تو عبورم ده
الهی،
ببخش وُ بخواه که روح تو مرا ببخشاید
ببخش
وُ بخواه که روح تو در دیگران هم مرا ببخشاید
الهی،
تو صاحبان حق مرا راضی کن
و
میان قلب ما آشتی افکن
تو
حلالم کن وَ بخواه که مرا هم حلال کنند
الهی،
ای حلـّلال همۀ محال ها
ای
آسان کنندۀ همۀ سختی ها
ای
"ا َمـَّن یُجیبُ المُضطـَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یـَکشـِفُ السُـّو"
در
اضطرار آمده ام، با من
بیا
که بدون تو راهم نمی دهند
با من بیا،
تا به هوای تو راهم دهند
با من به دیدن دلها وُ دیده ها بیا
با من برای آشتی وُ صلح وُ سلام
با من بیا وُ عـُذر ِ گناه را تلقین ام کن
که
به یـُمن ِ حضورت، حلالم کنند
با من بیا وُ دست مرا رها نکن
که
دامن ِ ایـّا ک نسـتـعیـن ِ تو را محکم گرفته ام
آمین یا ربّ العالمین
سرودۀ رامیلیا