بسم الله الرحمن الرحیم
الهی، بهانه زنده بودنم،
مهربان خدایم.
قدر شب است و شب قدر.
عشق غوغا بپا کرده و عاشقی آسمان را شگفت زده، چشمان فرشتگان از این همه عشق گشاده
و دهانشان باز مانده، و زمین و زمان به فرمانت نفس در سینه حبس کرده اند.
خواسته ای به بهانه ای
لطف و بخششت را بر زمینیان ببارانی.
الهی می دانم لیکن نمی
دانم هستم یا نیستم تا بتوانم شماره گر شب های انتظار را برایت بازگویم که چگونه
چشم در راهت و سر بر زمین نهاده و سجده کنان و گریان و نالان برایت بی کران خواندم، ترا خواهم و جز تو را
نخواهم.
اینک می خواهی شب قدر
مرا محک زنی که تو را خواهم یا آنچه غیر
توست. نالان گریان میخواهم قفس تن را که اینک برایم تنگ تنگ است پاره کنم و سویت
پر گشایم که هر شبم به اندازه قدرت عشقت آزمونها پس داده ام تا بتوانم بوی خوشت را
در نفس هایم حبس نمایم و ترا که یگانه معبود دوست داشتنی هستی دوست بدارم.
مرا قدر عشقت بس است که
عشق تو مرا بس.
اینک به بهانه شب قدر
کدامین محک را بر من زنی
که چنین عاشق و شیدا به سویت آمده ام تا بدانی که قدر عشقت بیکران قیمت
دارد و من آن را به بهانه ای و بهایی نفروشم.
الهی، خود دانی که
چگونه می خواهی مرا در شب قدر محک زنی.
زیرا نمیدانم هستم یا نیستم. عشقت مرا از خودم ربوده است. پس اگر می خواهی بر
من بباری شبنم عشقت را هر چه بیشتر بر دل گداخته ام بباران.
الهی آمین به قدر شب های
عاشقی
توسط:
نورسا