
مجرای روحی، مجری الهی
به نام "او" که همه چیز ازوست و او خود " نه چیز "
قصد "او"، نشان از "او" دارد و برای معنا یافتن و فهمیده شدن (و یا فهمانده شدن) این، "بود اش" باید متجلّی گردد. پس متجّلی میکند و خود، متجلّی میشود.
این راهیست که میشود با شناختن تجلّی او، و از طریق جریان آگاه و هوشیار "نور و صوت" آن، یا همان "روح واحد الهی" و با استفاده از مبنایی برای هماهنگ شدگی، با نام "همذات پنداری"، بر وجود سازندهی دانا و توانای ازلی و ابدی که با ظهور و حضورش در قالب یک تجلّی که درونی و بیرونی، حامل خود شده است، صحّه گذاشت. این شناخت، خِرَد بارنده است و كيميايي ميشود كه ایمانت را به یقین مبدّل میسازد. و هم از این طریق، میتوان قصد و نیت او را از این "حقیقتِ واقع شدنی" و آنهم در خود، شناخت و فهم نمود.
در اینجا اگر "جسم" را "تجلّی" و یا در تعبیر دیگر، همان "مقصود اصلی"ِ آفریدگارِ خالق جهت آشکاری خود بدانیم؛ آن را با جریان آگاهی و روحیای که از منبعاش، سرچشمه گرفته و به آن نیز برگشتپذیر است، بدون هیچ فاصله و مرزی، در هم خواهیم يافت.
و این وجودِ انسانی، بسان همان مسجد و آتشگاه مقدّس است که پاکیاش، ظهوری پُربرکت و تطهیر کننده را در خود ممکن میسازد. انسان، مجرایی شده تا او قصدش را به تحقق برساند، لیکن در این دیدگاه و یا از این منظر، تنها چیزی که اساس و اصل است و حقیقتی انکارناشدنی، وجود همان سازندهی ابداءگر ابداع کننده است که به هر چیزی در این پروسهی آفرینش رؤیایی؛ معنا و هستی بخشیده است تا اینکه "قصدِ او"، یعنی همان مخفی گاه "حضور" را (آن هم به نیّت "ظهور") تحقق بخشند. این، اوست که فاعل است و مابقی در حکم مأموران اَمر او میمانند که در جایگاهِ "شدن"، مفعول واقع میگردند و از خود نیز اختیاری ندارند و تسلیم اویند. و این جریان "روح بخش" و "هست کننده"ی اوست که در جهت محقق ساختن قصد او، به جریان افتاد و دست به خلقت تمام عوالم و عالمیانش زد. جریانی که او، خود را نيز درونش پیچید و قایم ماند، و طبقات خلقت رؤیاییاش را در این نزول، متعالی ساخت و منظرش را به کاملترین کمالات و زیباترین صفات خود، صورت بخشید و اينچنین، به نیکترینِ نامهای مکتوب در دفتر خلقت، امکان حضور بخشید؛ و خود در انتظار وقوع ظهورش به رؤیا پرداخت.
پس سازندهی زنده، چون زنده است، جریان آگاهی یا روح که از وی ناشی میشود نیز زنده است و هر چه یا هر که مجرای این جریان حقیقی و یگانه باشد نیز، به آن زنده. و هر آن چه که قصد او باشد نیز، با وقوف بر این جریان وصل کنندهی زنده که از مجرای روح زندهی الهی او نشأت گرفته است، مقصدی میشود که با حضور هو -ظهور خداوند در او، مقصودی خواهد بود به واقع زنده و همیشه برقرار. تو نیز همیشه زنده باشی و برقرار.
آمین یا ربّ العالمین
پروشا
بازگشت
Share
|