
حكايت: خشم عارف
نقل شده كه از عيال محمد مرندي پرسيدند كه اگر شيخ محمد خشمگين شود شما ميفهميد؟ گفت بلي. چون او از ما خشمگين شود آن روز با ما نيكي بيشتر ميكند و نان و آب نميخورد و گريه و زاري ميكند و ميگويد: الهي من تو را به چه چيز آزردم كه آنها را بر آزار من ترغيب نمودي؟ الهي توبه كردم تو ايشان را به صلاح بازآور.
ما نيز ميفهميم و توبه ميكنيم تا شيخ را از بلا بيرون آوريم.
حكايات عرفاني از تذكرةالاولياء
برگرفته از: "حكاياتي از حكايت سازان"، نشريهي هنرهاي زيستن، شمارهي 2
بازگشت
Share
|