بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

گاه‌شماري از زندگي ايليا

به روايت يكي از شاگردان قديمي

 

این فضل خداست. آن را به هر که بخواهد می‌دهد، و خدا گشایش‌گر داناست.

﴿مائده: 54 ﴾

 

به‌عنوان كسي كه در جاي جاي زندگي ايليا حضور داشته است مي‌خواهم مروري سريع داشته باشم از زندگي او؛ البته نه از همه‌ي زندگي او بلكه از موضوعاتي كاملاً ظاهري كه اتفاقاً تا امروز مورد بررسي قرار نگرفته است. اين مرور سريع گاه‌شماري است هر چند بسيار ناقص.

 

آشنايي با قرآن

ايليا قبل از ورود به مدرسه با قرآن آشنا بود و قرآن مي‌خواند و سپس در بيشتر دوران مدرسه و تحصيل نفر برتر مسابقات قرائت قرآن و تفسير قرآن بود. بيشتر مراسم مدرسه و نيز مراسم صبحگاهي يا ظهر با قرائت قرآن او آغاز مي‌شد. در بعضي مواقع او با چنان لحن و آهنگ زيبايي قرائت مي‌كرد كه حاضران را به شور و وجد مي‌آورد و در چند مراسم رسمي حاضران از شدت شور و شوقي كه دچار آن شده بودند، ناخودآگاه براي او دست مي‌زدند كه اين دست زدن برخلاف رسم معمول بود. او همچنين كلاس‌هايي در باره‌ي قرائت و تفسير قرآن داشت و از كودكي تا پايان تحصيل گاهي در اين باره درس مي‌داد. البته در سال‌هاي پايان تحصيل (چند سال آخر) مطلب او صرفاً در باره‌ي تفسير قرآن بود اما اسم اين كلاس‌ها تفسير قرآن نبود و او رسماً درباره‌ي تفسير قرآن حرف نمي‌زد.

 

نفر برتر مسابقات ورزشي

در دوره‌ي تحصيل او در چندين رشته‌ي ورزشي مقام‌هاي قهرماني كسب كرد و حكم‌هايي از طرف مراكز و هيئت‌هاي مربوطه به او اهدا شد. در بيشتر اين مسابقات او نفر ممتاز بود. از جمله او در مسابقات فوتبال، دو صد متر، كشتي، بوكس، رزمي (شائولين)، قدرت بدني و شطرنج رتبه‌هاي برتر را كسب كرد. عموماً نفر برتر مسابقاتي بود كه در آن شركت مي‌كرد اما يك‌بار در كشتي به دليل بيماري مقام دوم را كسب كرد. در سال‌هاي نوجواني و پس از آن او چند تيم ورزشي را راه اندازي كرد كه زير نظر او فعاليت مي‌كردند.

ايليا به‌قول خودش به‌عنوان "امتحان" در مسابقات مختلف شركت مي‌كرد. در بيشتر مسابقات ورزشي او بدون سابقه و تمرين و آمادگي قبلي وارد مي‌شد. مثلاً در همان مسابقه‌ي كشتي، به خاطر دارم كه او براي آن‌كه ما در كلاس درسمان قرار بود امتحان حرفه و فن بدهيم و در همان زمان براي كشتي ثبت نام مي‌كردند و ثبت نام شدگان را براي تست پزشكي به محلي ديگر مي‌فرستادند، ايليا هم به همين دليل در مسابقات كشتي شركت كرد كه تقريباً همه‌ي حريف‌هاي خود را ضربه‌ي فني مي‌كرد. بعد از پايان اولين دور مسابقات كشتي كه او شركت كرد، چند تن از مربيان از او درخواست كردند كه در سالن آنها كشتي بگيرد اما او گفت كه مي‌خواهد تيم فوتبالش را همراهي كند. بنابراين همان زماني كه در مسابقات كشتي اول شد يكي از شاخص ترين فوتباليست‌هايي بود كه ما مي‌شناختيم و در بين ما بهترين فوتباليست و مربي فوتبال بود.

 

هنرمند ممتاز

يكي از عجيب‌ترين شاخص‌هايي كه در رابطه با خاطرات خودم در باره‌ي ايليا دارم اين است كه او به هر كاري وارد مي‌شد به سرعت و با كمترين كار در آن زمينه به بالاترين نقطه‌ي ممكن مي‌رسيد. هر چه كه از اين دست كارها به ياد دارم اين است كه او به هر كاري كه دست مي‌زد شاهكار مي‌كرد. تعصبي در اين نظر نيست. من هم تنها شاهد اين فرآيند نبوده‌ام. برداشت و قضاوت شخصي هم نيست چون همه‌ي كارها يا نتايج آن كارها يا شواهدي كه مؤيد اين كيفيت باشد وجود دارد. ايليا ده‌ها حكم مسابقات مختلف قرائت قرآن، تفسير قرآن، كشتي، فوتبال و رشته‌هاي ديگر داشت كه فكر مي‌كنم امروز هم همه‌ي آنها باشند. بر همين منوال او چند بار هم وارد رشته‌هاي هنري شد و در آن رشته‌ها مقام ممتاز را كسب كرد. جوايزي هم به همراه حكم‌هايي كه معمول چنين مسابقاتي بود به او اهداء شد. يكي از رشته‌هاي ديگري هم كه شايد بشود آن را هنري دانست مسابقات آواز بود. فكر مي‌كنم كلاس چهارم يا پنجم دبستان بود كه در اين مسابقات شركت كرد و نفر اول مسابقات آواز و سرود شد. مطمئن نيستم كه آن مسابقات با موضوع آوازهاي اصيل و سنتي يا سرود بود.

يك بار هم فكر مي‌كنم كلاس دوم يا شايد هم سوم راهنمايي بود كه در مسابقات انشاء و نگارش شركت كرد و نفر اول استان شد.

 

شاگرد متوسط و رتبه‌ي اول

در دوران مدرسه او عموماً شاگردي متوسط بود و در موارد درسي رتبه‌ي اول يا دوم نداشت اما سال سوم راهنمايي كه بوديم گفت امسال مي‌خواهم شاگرد اول باشم و به راحتي شاگرد اول شد. فكر مي‌كنم اين اولين و آخرين باري بود كه او در درس مدرسه شاگرد اول شد. يادم است وقتي با هم رفتيم تا براي مدرك تحصيلي سوم راهنمايي عكس بگيريم او جلوي دوربين خنده‌اش بند نمي‌آمد و هر چه عكاس مي‌گفت كه نخند، بيشتر مي‌خنديد. به همين دليل به او گفتم براي اين‌كه نخندي ياد يك چيز غم انگيز بيفت و گريه كن و او در حالي كه اين قيافه را به خود گرفته بود، عكاس از او عكس گرفت كه عكسي فانتزي و يادگاري شد. براي دبيرستان، او در مسابقه‌ي تيزهوشان شركت كرد و بنابراين وارد دبيرستان نمونه‌ي مردمي كه اختصاص به تيزهوشان داشت شد. اما از همان اوايل دبيرستان انگيزه‌ي خود را براي درس خواندن روزبه روز بيشتر از دست مي‌داد و دو سه سال بعد درس و مدرسه را به‌طور كامل رها كرد. البته در همان دو سه سال هم چندان درس نمي‌خواند و غيبت‌هاي طولاني مي‌كرد...

 

رفرميست و تئوريسيني توانا

او چند بار از كلاس و مدرسه اخراج شد. دليل اين اخراج‌ها عموماً ويژگي‌هاي ساختارشكن و رفرميستي او بود. يكي از معلم‌هايمان در آن سال‌ها به او لقب نيوتون داده بود و يك سال بعد از آن يكي ديگر از معلم‌هايمان او را انيشتين صدا مي‌زد. نظريه‌هايي كه گاهي او ابراز مي‌كرد، تعجب افراد تحصيل‌كرده را برمي‌انگيخت و آنها نمي‌توانستند قبول كنند كه او اين نظريات را در كتابي نخوانده باشد. در حالي كه اقلاً من شاهد موضوع بودم كه ايليا خودش آنها را طرح مي‌كرد و از كسي يا جايي كمك نمي‌گرفت. سال اول دبيرستان بود كه با معلم ديني‌شان درگير شد. من در مدرسه‌ي تيزهوشان نبودم اما در جريان موضوع قرار داشتم. او نظريه‌اي را درباره‌ي روح خدا مطرح كرد كه معلم ديني‌شان او را متهم كرد كه اين نظريه را از كتاب تفسير الميزان علامه طباطبايي آورده است و قصد داشته معلم را تحقير كند البته اين نظريه نه آن زمان در كتاب تفسير الميزان بود نه امروز كه از آن زمان حدود بيست سال مي‌گذرد. به دليل همين برخورد، او مورد توهين و تحقير معلم بينش ديني و برخي از معلمان ديگر قرار گرفت و شايد همين باعث دلسردي او از مدرسه‌ي تيزهوشان شد.

او نظريه‌هاي مختلفي را مطرح مي‌كرد كه اين نظريه‌ها ساختارشكن و به نوعي نارضايتي از نظريه‌هاي موجود بود. مثلاً يادم است كه در دوره‌ي راهنمايي، در سن دوازده سيزده سالگي او مدت كوتاهي را روي طرح يك ماشين مغناطيسي كار مي‌كرد كه بدون نياز به انرژي خارجي بتواند صرفاً و با اتكاء به انرژي آهنرباهاي دائمي كار كند. به اين طرح در يكي از نشريات معروف هم در همان زمان اشاره شد. اين ايده برخلاف تفكر معمول بود كه وارد شدن انرژي از خارج سيستم را لازم مي‌دانست.

در زمينه‌هايي كه او استعداد خاصي نداشت همين نظريات بديع و خلاق مسئله را يك طوري جبران مي‌كردند. مثلاً يادم است كه ايليا از نظر نقاشي و خطاطي ضعيف بود. اصلاً نقاشي كردن بلد نبود تا حدي كه از اين نظر يكي از ضعيف‌ترين شاگردان كلاس بود. اما چند بار از ايده‌هاي فوق العاده‌اي استفاده كرد... يك‌بار به‌جاي نقاشي، كاغذ سفيد را ارائه داد و اين كاغذ سفيد را نقاشي سكوت مي‌دانست. چون در سكوت واژه‌اي نيست پس نقش سكوت بدون تصوير است.

 

آشنايي با علوم باطني

از حدود سن يازده دوازده سالگي او مدتي به حوالي يزد و اردكان و طبس رفت و مدتي را در آن‌جا بود و در همان زمان باب آشنايي او با برخي از اساتيد علوم باطني ايراني باز شد و رابطه‌ي او با بعضي از آنها عميق و صميمي شد. استاد منصور و استاد نصرالله از جمله‌ي اين افراد بودند. او در مدت كوتاهي بر دانش و روش‌هاي علوم باطني كهن ايراني مسلط شد و گاهي براي ما كارهاي عجيبي انجام مي‌داد. همين دانش و روش‌ها را در همان زمان، او به بعضي از دوستان خودش هم، از جمله خود من، آموزش مي‌داد اما ما خارج از شرايطي كه در آن دانش و روش مقرر شده بود مجاز به استفاده از آنها نبوديم. پيش از آشنايي با اين روش‌ها ايليا درباره‌ي تفسير باطني آيات قرآن و به‌ويژه در باره‌ي مفاهيمي مانند دعا و توكل و توفيق تحقيق مي‌كرد و پس از آشنايي با اين دانش و روش‌ها او تحولي كلي را در باره‌ي آنچه پيش از اين يافته بود به انجام رساند.

 

استاد معظم علوم باطني روح الله

از همان زمان نوجواني ايليا گاه و بي‌گاه از يك فرد بزرگ باطني سخن مي‌گفت. گاهي مي‌گفت او را در خواب ديده يا در خيابان ديده اما نتوانسته با او حرف بزند و چنين حكاياتي. او مشخصاتي از اين فرد مي‌داد كه ما فكر مي‌كرديم اين فرد همان ماهاآواتار معروف و در عين حال ناشناخته است. اين ذهنيت هم به دليل مطالبي بود كه در كتاب‌ها در باره‌ي ماهاآواتار ذكر شده بود. از نظر بسياري از بزرگان باطني ماهاآواتار كسي جز مسيح نيست اما ايليا هرگز از ارتباط خاصي بين خودش با چنين شخصيت‌هايي حرف نمي‌زد، تا امروز هم چنين چيزي را از او نشنيده‌ام.

پانزده يا شايد شانزده سالگي بود كه ايليا يك‌بار به صراحت از ارتباط و آشنايي خود با فردي به نام روح الله سخن گفت. شب بود. او به در خانه‌ي ما آمد. قيافه‌اش كاملاً تغيير كرده بود. مثل اين‌كه رعشه داشت و بدنش مي‌لرزيد. گفت او را ديدم... توضيح زيادي نداد. بعد از آن شب ايليا به شدت تغيير كرد و دوره‌ي جديد و منصفانه است بگويم دوره‌ي بسيار حيرت انگيزي در زندگي اش آغاز شد.

 

آشنايي ايليا با خانم پِريا

روزي كه ايليا با خانم پِريا (شباب حسامي) آشنا شد را خوب به ياد دارم. فكر مي‌كنم او حدوداً يازده دوازده سالش بود. آنها مدتي را با هم دوست بودند. به همديگر نامه نگاري مي‌كردند. تلفن مي‌زدند و قرار مي‌گذاشتند. اما بعد از مدتي خانواده‌ي خانم پِريا از آن‌جا رفتند و ايليا هيچ آدرسي از آنها نداشت.

بعد از مدتي او متوجه شد كه آنها در تهران هستند. مرا و يكي ديگر از دوستان را به تهران فرستاد تا خانم پِريا را پيدا كنيم. ما فقط يك نشاني از خانم پِريا داشتيم، اين‌كه او در تهران است. اما قرار گذاشتيم با هر تدبيري كه شده ايشان را پيدا كنيم و ايليا قبول كرد كه در عوض آن، كاري را براي ما انجام بدهد... در نهايت و بعد از روزها جستجو موفق نشديم. ولي مدت كوتاهي بعد رابطه‌ي ايليا با ايشان دوباره برقرار شد و چند سال بعد ايليا با خانم پِريا ازدواج كرد.

 

تشكل‌هاي وابسته

از همان زمان نوجواني هميشه در اطراف ايليا تعدادي تشكل وجود داشت كه مسئوليتي معلوم برعهده‌ي آنها بود كه يا موفق مي‌شدند يا ناموفق بودند. در زمان نوجواني، او چند تيم ورزشي و از جمله دو تيم فوتبال داشت. در همان زمان او يك گروه هنري داشت. حدوداً اول دبيرستان بود كه يك انجمن كوچك از بچه‌هايي كه داراي نظريات متفاوت و بديع بودند راه اندازي كرد. در سال‌هاي پانزده و شانزده سالگي و پس از آن تا حدوداً بيست و دو سالگي او گروه‌هاي مختلف تمريني و تحقيقي منظم و منسجمي را راه اندازي كرد كه توسط مربيان مختلف آموزش داده و راهبرد مي‌شدند. بعد از مدت كوتاهي او همه‌ي تمرينات ما را تغيير داد. تمرينات ما مستقيماً درباره‌ي روح زايي و احياء و انرژي زايي بود. بعداً او از الاهيسم گفت و روش‌هايي بسيار كهن را آموزش مي‌داد كه سابقه‌اي در دانش متعارف و روز نداشتند...

ما درباره‌ي انرژي زايي، مشاهده از دور، ارتباط روحي، انتقال روحي و شفاگري تمرين مي‌كرديم. ايليا گروه‌هاي مختلف انرژي‌زايي و روح‌زايي را راه اندازي كرده بود و در رأس هر گروه يك مربي قرار داشت. بيشتر اعضاء گروه‌ها شخص ايليا را نمي‌شناختند اما مربي خود را به‌عنوان نماينده‌اي از يك استاد بزرگ مي‌شناختند. در همين زمان ايليا دوباره به سراغ مدعيان معنوي رفت. از چند سال قبل او به سراغ هر كسي كه گمان مي‌كرد چيزي از علوم باطني و دانش اسرار مي‌داند، مي‌رفت. در بعضي از اين ملاقات‌ها من هم همراه او مي‌رفتم. بيشتر اين افراد از او پرهيز مي‌كردند. بعضي از اقطاب به محض شروع مناظره با اين نوجوان كم سن و سال خلع سلاح مي‌شدند. دوبار هم به همراه او به سراغ دو پيشگوي بزرگ رفتم. قصد ايليا عموماً اين بود كه اگر چيزي مي‌داني به من تعليم بده و مرا راه ببر و اگر من بيش از تو مي‌دانم پس تو مي‌تواني به دنبالم بيايي. اما آن دو نفر كه به فاصله‌ي سه چهار سال هم به سراغشان رفتيم چيزهاي ديگري به ايليا گفتند كه براي هر دو نفر ما باورنكردني و حتي مضحك بود...

 

مقاطع ديگر

برخي از مقاطعي كه در زندگي ايليا بوده است توسط بعضي از دوستان در چند نوبت بيان شده است بنابراين من آنها را تكرار نمي‌كنم.

تشكل‌هاي مردمي؛ جمعيت ال‌ياسين

بعد از شروع آموزش‌ها و سخنراني‌ها و دوره‌هاي عمومي، تشكل‌هاي خودجوش متعددي در ارتباط با او تشكيل شد و اين تشكل‌ها به تدريج به بزرگترين مجموعه‌ي NGOهاي كشور تبديل شدند كه به مجموعه‌ي آنها ال‌ياسين گفته مي‌شود. به برخي از آنها اشاره مي‌كنم.

موسسه‌ي علم زندگي. موسسه‌ي هنرزندگي متعالي. نشريه‌ي هنر زندگي متعالي. نشريه‌ي علم موفقيت. مركز فرهنگي‌ـ‌هنري اوامر ياسين. موسسه‌ي هنرهاي زيستن. انتشارات تعاليم حق. مجله‌ي علوم باطني. انتشارات حم (حاميم). انتشارات ياهو. انجمن مترجمين. جمعيت حركت الهي. انجمن جبهه‌ي طبيعت. مركز تحقيقات علوم باطني. مركز راهبردي بررسي فرقه‌ها و جريان‌هاي معنوي. مركز بررسي و تحليل برنامه‌هاي ماهواره. مركز مديريت حرفه‌اي. مركز مطالعات و تحقيقات راهبردي. انجمن متفكران و محققان. مجله‌ي حركت دهندگان. مجله‌ي تفكر متعالي. و NGOهاي ديگري كه يا از آنها بي‌اطلاع هستم يا در خاطر ندارم.

 

آثار قلمی و کلامی

بيشتر محتواي سخنراني‌ها يا جلسات آموزش غيرعمومي ايليا در به‌طور متوسط پانزده سال گذشته به صورت فيلم و نوار صوتي ضبط شد كه اينها در حكم آثار كلامي استاد مي‌باشد. اين فيلم‌ها پس از پياده سازي و ويرايش تبديل به آثار مختلفي شد كه تا امروز تعداد اين آثار به بيش از چهل اثر رسيده است كه برخي از اين آثار را ذكر مي‌كنم:

 

1- مجموعه کتب تعاليم حق حاوي بخشي از سخنراني‌هاي عمومي ايليا "ميم"

2- شرح "بسم الله الرّحمن الرّحيم"

3- مکتب‌هاي باطني و باطن مکتوبات

4-  تفکر متعالي و روش‌هاي تفکر خلاق (شامل آموزش روش‌هاي سي و شش گانه‌ي تفکر)

5-  فرمول‌هاي تفکري و نرم افزارهاي ذهني (شامل بيش از هفتصد فرمول ذهني براي اجراي امور مختلف)

6- هنر مبارزه‌ي متعالي

7- نظريه‌هاي جهاني و معنويت مدرن

8- الگوهاي بنيادي زندگي

9- شهودهاي راستين و برداشت‌هاي ناراستين

10- تفسير باطني آيات ظاهري

11- تفسير آيات کليدي کتاب مقدس

12- احياگري و القاء روح

13- هنر رويابيني در الاهيسم

14- قضاوت باطني و عدالت حقيقي

15- فراهنر روح زايي

16- عمليات انرژي زايي و تئوري‌هاي عمليات

17- شيوه‌ي کهن ارتباط با ارواح

18- ازدواج هماهنگ و ناهماهنگ

19- نورخواري و تغذيه‌ي نوراني

20- نگاه خلاق، انديشه‌ي سازنده و کلام آفريننده

21- محمد (ص)، دَم حاميم

22- ناجيان جهان و حرکت دهندگان

23- تعليمات و پيام‌هاي معلم جهاني...

24- دانش کهن نشانه شناسي (خواندن نشانه‌هاي جهان پيرامون)

25- معناي صداهاي طبيعت و آوازهاي پرندگان

26- آموزش مشاوره‌ي تحول زا

27- آينده‌ي جهان، تمدن‌ها و اديان

28- طريقه‌ي صاد ميم (روش‌هاي صيد نورها و انرژي‌ها و مهار روحي)

29- مکاتبات (نامه‌ها، سؤالات، پيام‌ها و توصيه‌هايي به رهبران جهان و دانشمندان و علماء)

30- علم اسماء و کليدهاي نوراني

31- فرقه و ضد فرقه (با موضوع فرقه شناسي و تحليل و مهار فرقه‌ها)

32- روش‌هاي آينده پژوهي

33- بينش‌هاي بنيادي و انديشه‌هاي زندگي ساز

...

 

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com