بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

نیات و انگیزه ها

چیزی که همیشه و بیش از همه‌ی کارهای دیگر مرا به خود مشغول کرده بود موضوع تسلیم الهی و خدمتگزاری به خداوند بود. از کودکی و در همه‌ی کلام خدا متوجه شدم که اصلی‌ترین و تنها که باید انسان انجام دهد تسلیم است و اولین تجسم تسلیم، خدمتگزاری است. تسلیم بودن تنها راهی بود که برای پیوستن به خداوند و اتصال به بی‌نهایت در دسترس بود. غیر از این راه دیگری در اندیشه‌هایم و در آنچه از قرآن و احادیث و کلام مقدسین می‌دانستم وجود نداشت. برایم تسلیم به معنای همه‌ی خوبی‌ها، همه‌ی رستگاری، همه‌ی خوشبختی و همه‌ی خدا بود...

از کودکی مهم‌ترین و بزرگ‌ترین کار ممکن را همین تسلیم بودن می‌دانستم. می‌دانستم که خدا، قصدها و کارهایی دارد و می خواستم که انجام دهنده‌ی این کارها باشم و البته بزرگ‌ترین کارهای خدا را انجام دهم. خودم را تسلیم و خدمتگزار خدا می‌دانستم...

در کنار این قصد عظیم و نیّت بزرگ در سال‌های نوجوانی، انگیزه‌های دیگری هم به تناسب شرایط خودنمایی می‌کردند و بعد از مدتی هم ممکن بود از بین بروند. انگیزه‌هایی مثل کشف اسرار، پاسخ دادن به ظلم‌هایی که در مورد خودم و اطرافیانم می‌دیدم، بالا رفتن و برتری جستن و چیزهای مشابه، اما این قصدها در مقایسه با قصد تسلیم و خدمتگزاری که خورشیدوار بود به شعله‌های شمع می‌مانست که گاهی بودند و گاهی نبودند. سعی‌ام این بود که هرطور شده دیگران را هم به تسلیم الهی و خدمت به خداوند دعوت کنم و عملاً به آن وادار کنم.

اما کدام خدمت بهترین خدمت بود؟ فکر می‌کردم اگر خداوند یک انسان بود چه چیزی برایش مهم‌ترین‌ها بود و سعی می‌کردم از طریق تفکر و تعمق، بیشتر در این‌باره بدانم...

سعی کردم خدا و خداگرایی را به بهترین شکل ممکن، با هماهنگ‌ترین بیان‌ها متناسب با مخاطبانم، هماهنگ با شرایط زمان و مکان، معرفی کنم و به نام خدا در این کار موفق بودم.

سعی کردم مردم را، کسانی که کمتر مورد توجه تبلیغات مذهبی و معنوی بودند، متوجه خدا کنم، به تسلیم و خدمتگزاری دعوت کنم، به خداوند و روند خداگرایی پیوند بزنم و از این طریق آنان را از نگاه خودم، از مرگ و نابودی نجات دهم... به خواست خداوند در اغلب موارد در این کار موفق شدم. ده‌ها هزار محصول این درخت بسیار پربار، و هزاران نشانه و مستند مرا علاوه بر اقناع قلبی، عقلاً نیز اقناع می‌کردند که خدا این را هم به انجام رسانده است.

بعد از شروع دوره‌های آشکار، فعال‌ترین و ملموس‌ترین قصدم نجات روحی بود. نجات از مرگ. و این کار را در هر جایی، چه در جلسات عمومی، چه در نوشته‌ها، در جلسات خصوصی، در خیابان در پارک‌ و در هر جای دیگری، متناسب با شرایط مخاطب انجام می‌دادم...

احیاء ایمان به خدا، انتشار عشق به خدا، جذاب و کارسازنمایی حضور الهی و ضرورت و اجتناب‌ناپذیری تسلیم و خدمتگزاری از جمله خطوط این مددرسانی و نجات روحی بود. نیاتم خود به خود و بدون کنترل، جاری و مستتر در همان حرف‌ها‌، نوشته‌ها و کارهایی است که در همه‌ی این پانزده سال و مخصوصاً در یازده سال اخیر بوده است. همان محتوا و جهت‌هایی که در اولین کتاب تعالیم هست، همان بر ذهن و نگاهم حاکم بود. به همین دلیل عملکرد ما، رفتارهای ما، فعالیت‌های ما و محصولات کار ما، موید و تصدیق کننده‌ی همین نیات بود. همگی تاییدی بودند بر قصد بزرگ تسلیم و خدمتگزاری که همین هم تبدیل شد به شعار و عهد عمومی آل یاسین و الاهیون.

" الهی ای که با منی تسلیم و خدمتگزارم

و روز و شب تو را می‌خوانم."

 

 

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com