"من يك انسان معمولي هستم نه معجزهگر هستم نه فوق بشر و نه كمتر از انسان. نه قديس هستم ... نه روحانيام، نه زاهد، نه مرجع و نه مراد... در اين زمان ادعاهاي وحدانيت، نبوت و امامت از جانب هر كسي باطل است...
هيچ چيزي در من حلول نكرده و من هم در كسي حلول نكردهام. هر چيزي كه درباره يك انسان طبيعي صادق است درباره من هم هست. موهوماتي كه دربارهام ميگويند مردود است، چه آنهايي كه بيش از حد مرا بزرگ ميكنند و چه آنهايي كه بيش از حد كوچك...
ميگويند دعاي من مستجاب است اما هر كسي كه به واقع دعا كند دعايش مستجاب ميشود، اين قول مكرر خداست. دعا به ايمان مستجاب ميشود...
من نه غيبدان هستم و نه دانشم را از غيب آوردهام. از كودكي به تفكر و تحقيق و مشاهده مشغول بودهام و غالباً از همين راه آموختهام. از همان كودكي تحقيق و تفكر درباره مفاهيم قرآني و كتب مقدس مرا به سوي خود ميكشيد. خواندن كتب مقدس چيزهايي را در روح تو زنده ميكند كه از هيچ طريق ديگري زنده نميشوند. در نوجواني با بعضي از بزرگان علوم باطني و حيطه روحي برخورد داشتم... و اينگونه بود كه پس از مدتي، با اتكاء به كلام خداوند و از بطن آن، به ابداع و استخراج فنون و هنرهاي ماورائي پرداختم و آنچه را يافتم به اندكي آموزش دادم...
يادم نمي آيد كه هرگز معجزهاي از من سر زده باشد، اگر هم اتفاقات عجيبي در اين سالها افتاده مربوط به شخص من نيست و اگر مواردي از اعمال غير عادي مربوط به شخص بوده كاريست كه از هر انساني با دانستن روش و دانش آن بر ميآيد و ارتباطي به معجزه يا سحر يا چيزهاي مشابه ندارد...
ميگويند من هر كاري را ميتوانم انجام دهم ولي من تنها كاري را انجام ميدهم كه مجاز به انجام آنم... گاهي چيزهايي ميگويند كه من نگفته و نميگويم. ميگويند من همه چيز را ميدانم اما واقعيت آن است كه من تنها از چيزهايي باخبرم كه بايد... من تسليم و خدمتگزار خدا هستم و اين را هويت اصلي خودم ميدانم. اين تمام نيت و سعي من است...
تعليماتي كه به شما دادهام درباره هيچ دين و فرقهاي نيست. يافتم و ديدم و آموختم و به شما تعليم دادم. اين نه درباره شريعت است نه طريقت. من به صراحت اعلام كردهام كه معلم دين و مذهب نيستم. روحاني هيچ يك از اديان هم نيستم. من در خانوادهاي غير مذهبي به دنيا آمدم و به دليل علاقه به ناشناختگي و ناشناخته زيستن هرگز نگذاشتم كه ايشان يا آشنايان ديگر شناخت واضحي دربارهام داشته باشند و بلكه متأسفانه از شناخت آشفته و متناقض آنان درباره خودم ناراحت نبودم. از دوازده سالگي خانواده من به دوستان من بدل شدند... هرگز از مواد مخدر، مشروبات الكلي، سيگار و چيزهاي مشابه استفاده نكردهام. هرگز نام خدا و كلام خدا را به دروغ آلوده نكردهام و نه ديگران را نيز به آن وا داشتهام. من مثل همه ميخورم، ميخوابم، مريض ميشوم، ميخندم، گريه ميكنم، و همه كارهاي مشابه. ... ميگويند من هرگز مطالعه نكرده ام اما من سالها قرآن، كتب مقدس و احاديث را مطالعه كردهام و گاهي نيز كتابهاي ديگر را...
اميدوارم خود اين حرفها ديدگاه دوستان و دشمنان را روشن تر كند و به توهم بيشتر منجر نشود...
من به دنبال مريد نيستم و مريد و مرادبازيهاي مرسوم را خطا ميدانم... من قصد ندارم كسي را به خود وابسته كنم و هرگز نيز به بيعدالتي دست نخواهم زد. بارها گفتهام كه اگر به شخصِ معلم تسليم شويم دچار انحراف شدهايم، ميبايست پذيراي تعاليم او باشيم. يعني ارزش شخصي او در نزد ما به دليل جرياني باشد كه حامل آن است نه اينكه ارزش و عظمت تعاليمش به دليل شخص او باشد. در حالت اول ما خداپرستيم و در حالت دوم انسانپرست يا به بياني خودپرست. تسليم فرديت يك انسان بودن، تصوير ديگري از خودپرستي و شيطانپرستي است، اين شكلي از كفر و بتپرستي است... تنها و تنها از خداوند متعال، پروردگار زنده و حاضر پيروي كنيد. تابع حق باشيد. حق واضح و روشن است و باطل تاريك و مغشوش... مهم نيست كه من كيستم يا ديگري كيست. هيچ كس جز خداوند مهم نيست و مهمترين كار، شناخت اوست پس در همين تلاش كنيد. مهمترين كار، جلال خداوند و آشكاري حضور اوست؛ پس به مهمترين كار مشغول شويد كه غير از اين هر كاري بيارزش و نابودكننده است...
ارزش هر انسان به اندازه شعور اوست و انسان در پشت كلام خويش پنهان است. اين را امير مؤمنان علي(ع) ميفرمايد، پس آنچه ديگران درباره انسان ميگويند نميتواند مبنا باشد مگر شعور او و كلام او و محصول و ميوه او كه مسيحا فرمود:
"درخت را به ميوهاش ميشناسند".
* مطالبي كه در بالا آمده، گزيدهاي است از سخنان ايليا "ميم"، كه در يك جلسهي نيمه خصوصي در پاييز سال 1385 بيان شده است.
گروه تحقيق و مستندسازي ياسين
زمستان 1385