
كليد عشق الهي
تا حالا به مزه مزه كردن عشق خدا فكر كردين؟ دوست دارين عشق الهي رو بچشين؟ ميگن خيلي... خوشمزه است!
يك لحظه صبر كنيد! يك وقت توي دلتون نگين: آخه من كه اصلاً عاشق نيستم چه برسه به عشق به خدا؟ من كجا و اين حرفها كجا؟ حتي نميتونم تصورش كنم و ...
به جاي اين فكرهاي بينتيجه و نااميد كننده بپرسيد چطوري ميتونم عاشق خدا بشم؟
اين سؤال جواب داره... اون هم يك جواب عملي و روشن اون هم از بزرگان خدا ... ، جواب اينه: با تمرين عاشقي... زندگي ما ميتونه تبديل بشه به فضايي براي تمرين عاشقي... ببينيم يك عاشق چطوريه؟ سعي كنيم همون طور باشيم تا عاشق بشيم... عاشق فكر و ذكرش اينه كه معشوقش رو ببينه، براي او هديه بخره يك جوري خوشحالش كنه، عاشق بعضي وقتها ميترسه! خيلي هم ميترسه! ميترسه از اينكه مبادا كاري كنه كه معشوقش از دستش برنجه و ناراحت بشه.
عاشق از خودش و خواستههاي خودش براي معشوقش ميگذره...، از خواستههاي كوچك تا بزرگ. عاشق تسليم خواست معشوقشه، عاشق از خودگذشته است، از خود رهيده است، و عشق رهيدن از بند "من" و منيتهاست.
عاشق در بند خواستههاي خودش نيست، در بند اشارههاي معشوقشه، در بند معشوقشه، فرمانبردار اوامر معشوقشه و در يك كلام عاشق تسليم معشوقه.
با اين وصف راه چشيدن عشق الهي، تمرين كردن تسليمه.
البته از اون جايي كه ميگن سنگ بزرگ علامت نزدنه، ميتونيم تمرين تسليم رو توي زندگيمون از كارهاي سادهتر شروع كنيم؛ مثلاً به خاطر رضاي خدا دروغ نگيم، به نام خدا قسم نخوريم، و...، حتي اگه در ظاهر (و نه در باطن) به ضررمون تموم بشه.
هر شب با يك حساب و كتاب سر انگشتي ببينيم كه امروز چند بار و با كدوم كارهامون خوشحالش كرديم و چند بار و با كدوم كارهامون ناراحتش؟
اگه پشتكارمون رو از دست نديم "او" كه جديت و سعي ما رو ميبينه، دستمون رو ميگيره، به تمرين عاشقي ما بركت ميده، بهش حس ميده، روح ميده، و زندهاش ميكنه...، تا اينكه يك روزي يك دفعه متوجه ميشيم كه دلمون داره براي خدا ميتپه...
شينا
بازگشت
Share
|