
عزم خورشيد كنيم
يا نور و يا نور و يا نور...
شهر شب تاريك است
خيمه را برچينيم
و نباشيم به يك شعلهي آتش، دلخوش
يا به گرماي اجاقي، مسرور
خيمه را برچينيم
عزم خورشيد كنيم
و نمانيم از راه
لحظهها در گذرند
وقت تنگ است، و خورشيد بلند...
خيمه را برچينيم
عشق را توشهي راه
به فراسو برويم...
پَرنا
بازگشت
Share
|