
عشق است به آسمان پریدن
عشق است به آسمان پریدن
رفتن به سرای حقّ رسیدن
با روح خدا دمی نشستن
از شهد کلام او چشيدن
از صافی هر صفی گذشتن
صوفی شدن و دگر ندیدن
ساقی و مِی و ساغر و وادی
هستی شدن و زِ من بُریدن
وصل است و وصال و شور و مستی
در نفس فنا، رها سُریدن
القاء و لقاءِ روح عنقا
از مان و زمین به دل بریدن
رقصنده به رقص و عود و بربط
شاهد شدن و شهود ديدن
دیگر نه منم نه من منم اين
سوی تو به سر به دل دویدن
خواهم همه خواهان تو باشند
خواهند تو را به جان خريدن
دیر آمده ایم به دِیر اما
با پیر مغان، توان جهیدن
این دل نگر و دلبر ما بین
با روح خدايياش رهيدن
ایل او به کمال و چون کمیلایم
نزدش به کلام و حقّ گزیدن
امرش همه سرسپرده گانیم
جان است و از اين جهان جهيدن
آرام و به رام تو شدیم یار
تا شهدِ يكي شدن چشیدن
عشق است به آسمان پریدن
هر جا به نظر "تو" را به دیدن
عشق است به آسمان پریدن
هر لحظه در آن خداي ديدن
شعر از: پروشا
بازگشت
Share
|