
کدام بازی : شطرنج یا منچ و مارپله ؟
در زندگی بازیهای زیادی وجود دارد که هر کدام قوانین، تاکتیکها و جذابیتهای خاص خود را دارند و ما بر حسب علاقه، روحیات، تمایلات و تفکرات خود حضور خود را در این بازیها اعلام و نقش خود را ایفا میکنیم اما بعضی از بازیها قانونمندترند حتی اگر در پشت این قوانین منطق درستی هم وجود نداشته باشد و در برخی دیگر کمتر این موضوع به چشم میخورد. با اینکه در تمام بازیها مبارزه و تهاجم وجود دارد اما در بعضی بازیها این مبارزه حساب شده،تفکری، مردانه و گام به گام است و پیروزی در بعضی دیگر صرفاً با تکیه بر شانس یا قدرت فیزیکی است.
یادم هست زمـانی که مـا کودک بودیم و هنوز از بازیهای کامپیوتری خبری نبـود اغلب بازیهای گروهی میکردیم زیرا روح وحدت، مشارکت و تعاون در این بازیها بسیار قوی بود و مانند بازیها و مسابقات انفرادی، برتریجویی، تفاخر و قدرتهای فردی را به نمایش نمیگذاشت اما گاهی اوقات که مجبورمان میکردند بازیهای آرام و بی سر و صدا بکنیم آنهایی که بزرگتر و متفکرتر بودند شطرنج بازی میکردند و ما که بچهتر بودیم مِنچ و مارپله بازی میکردیم. حتماً شما هم یادتان هست. در این بازی برخلاف ظاهر بسیار ساده و کودکانه آن روحیه تهاجم، اضطراب و امید به شانس بسیار دیده میشد. در طول بازی دائم نگران بودیم مبادا مهره حریف زودتر از ما به خانه برسد و برنده شود و هیچ چارهای هم نداشتیم جز این که به جلو حرکت کنیم و امیدوار باشیم که در سر راه با حریف برخورد کنیم و او را در یک قدمی رسیدن به خانهاش از صحنه رقابت بیرون بیندازیم.

طرف دیگر مقوا، بازی دیگری بود به نام مارو پله. در این بازی هم اغلب اوقات در چند قدمی رسیدن به خانه یک مار زهرآلود نیشمان میزد و به سر جای اول مان برمیگشتیم، به امید این که شانس یاریمان کند و به خانهای برسیم که یک نردبان حاضر و آماده در آنجا ما را به چند ردیف بالاتر بکشاند. وقتی هم که تنها مهرهی ما از بازی بیرون انداخته میشد باز باید آن قدر به انتظار شانس مینشستیم تا دوباره به بازی وارد شویم و ظاهراً همین موضوعات بر زیبایی و جذابیت بازی میافزود. به هر حال آنچه در این دو بازی بسیار مشهود بود اثر غیر قابل انکار شانس در سرنوشت مهرههای بازی و نقش بسیار کمرنگ چارهجویی و تفکر و عاقبتاندیشی بود. درست بر عکس بازی شطرنج که باید بدانیم چه رابطهای بین مهرههای چیده شده در صحنه بازی وجود دارد و از هر مهرهای چه کاری برمیآید و حدود اختیاراتش چیست و چه مأموریتی دارد و نیز بدانیم که هر واقـعه جدید به خاطـر نوع بازی و تبعـات حرکتهای گذشـته ما بوده است و اثـر جدیدی نیـز در ادامـه بازی بـر جای میگذارد. در بازی منچ زمانی که یک مهره تازه از راه رسیده به کمک شانس، به سرعت برق و باد خانهها را شش تا یکی طی میکرد و به خانه میرسید کار ما تمام بود. اصلاً ممکن بود حریف تمام مهرههایش را یک به یک به خانه ببرد بدون این که حتی فرصت یک حرکت به ما بدهد بر خلاف بازی شطرنج که در مقابل هر حرکت دشمن تو هم می توانی یک حرکت انجام دهی.

داشتم فکر میکردم که در زندگی واقعی نیز نوع عکس العمل های ما در زندگی میتواند شبیه به یکی از این بازیها باشد. بستگی دارد به این که ما اهل تفکر باشیم یا دلبسته شانس و کدام را بیشتر دوست بداریم و چگونه بخواهیم از آزمونهای مختلف زندگی عبور کنیم و با مشکلات آن روبهرو شویم. گاهی اوقات درست زمانی که فکر میکنیم در یک قدمی رسیدن به منزل مقصـود هستیم باد مخالف شروع به وزیدن میکند و با تبـدیل شدن به طـوفانی سهمگین تمـام نقشههای ما را در هم میریزد و یا کسی که تصور میکردیم حالاحالاها به گرد پای ما نمیرسد چنان پلههای ترقی را به سرعت طی میکند و ما را پشت سر خود جا میگذارد که متعجب میشویم. اینجاست که طرفداران بازی منچ و مارپله فقط میتوانند بنشینند و آرزو کنند که تاس بعدی باب میل آنها پایین بیاید اما شطرنج بازان به فکر راه حل و تدبیری جدید و نقشهای حساب شده هستند .
انسانها هم مانند مهرههای شطرنج، بعضیها طبیعت سربازگـونه دارند، در مبارزه و در مقابل تهـاجم دشمن پیشقدم میشوند، راه را باز میکنند و اگر لازم شد خود را فدا میکنند.بعضی دیگر مانند اسب حرکات خاص و منحصر به فردی دارند که هیچ کس جز خودشان از عهده آن بر نمیآید. مهرههایی مانند فیل حرکت میکنند یعنی حتی اگر بخواهند کمک کنند از کجراههها به کمک میآیند. بعضی دیگر کارشان تشکیل قلعه برای محافظت از پادشاه و در حقیقت پاسداری از اهدف و آرمانهاست. مهرههایی هم مانند وزیر با این که بسیار نادر و انگشت شمارند اما آنقدر حضورشان کلیدی و کارساز است که میتوانند جای خالی اکثر مهرهها را پر کنند و حرکتهای لازم و راهبردی را انجام دهند.
در شطرنج با توجه به نوع تفکری که در پس هر یک از حرکات ما نهفته است تقریباً از همان اول بازی میتوان حدس زد که تواناییهای طرف مقابل چیست و چگونه با او باید مبارزه کرد. میتوان حتی از تاکتیکها و تفـکرات دشمن درس گرفت و در جهت پیشرفت خود استفاده کرد. میتوان حریف را کیش کرد و درشرایطی قرار داد که راهش بسته شود و با پای خودش آماده رفتن شود که اگر بتواند فرار کند و در موقعیت بهتری قرار بگیرد بازی را ادامه میدهد و اگر نتوانست مات شده و بازی را واگذار میکند.
حال بـا ایـن تفسیر و چشم انـداز، شما در زندگی و در مقـابـله با حریفان ترجیح میدهید کـدام بـازی را انجـام دهید؟شطرنج یا منچ و مارو پله ؟
مانا
بازگشت
Share
|