بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

مقاله چهارم : مهربان است و اين همه رنج؟

بسم ا... الرحمن الرحيم

 

سؤالي بزرگ در فضاي ذهنش پرسه مي‌زد. قلم را برداشت و روي كاغذ سفيدي نوشت: "اگر مهربان است چرا اجازه مي‌دهد اين همه رنج، بيماري و جنگ، بلاياي طبيعي، اتفاقات بد و مشكلات در جهان رخ دهد." كاغذ نوشته را بر روي ميز به طرف من سر داد. از جا برخاست و آرام از در بيرون رفت. وقتي نوشته‌ي روي كاغذ را خواندم، سؤالش به ذهن من نيز سرازير شد.

شايد چنين سؤالي گاه و بي‌گاه، ذهن هر يك از ما را به خود مشغول كند. به‌راستي چرا؟ مسبب بروز اين ‌همه رنج و مشكلات در جهان كيست؟ آيا خدا هيچ سهمي در ايجاد آنها براي بشريت دارد؟ و اگر دارد چرا؟ آيا دليلش نامهرباني اوست!؟ و يا تصورات و برداشت‌هاي بعضاً اشتباه ما از مهرباني؟ نكند مسبب اصلي آن خود انسان باشد؟

در جستجوي پاسخ‌هايي قانع‌كننده براي اين سؤالات، تصميم گرفتم از چهار ديواري خانه بيرون بزنم و هوايي تازه كنم! كفشم را پوشيدم و ... داشتم به سرعت از پله‌ها پايين مي‌آمدم كه ديدم دو نفر زير بغل همسايه‌مان را كه هفته‌ي پيش براي تازه كردن هوا يا شايد هم هوي! به سفر رفته بود، گرفته بودند و از پله‌ها بالا مي‌آوردند. چند نفر هم در پشت سر آنها چمدان‌هايي را كه معلوم بود بسيار سنگين هستند به  سختي بالا مي‌كشيدند.

گفتم: اي بابا خدا بد ندهد.

سري تكان داد و گفت: خدا كه بد نمي‌دهد.(1) از صبح تا حالا چند بار به خودم گفته‌ام نانت نبود؟ آبت نبود؟ بار سنگين آوردنت چه بود؟ حالا اين همه خرت و پرت را كه بار كرده‌ام و با خودم آورده‌ام به چه دردم مي‌خورد؟ اگر درست فكر كرده بودم و عقلم را به ‌كار انداخته بودم، در سفر بار خودم را سنگين نمي‌كردم، و كمرم را هم زير بار ...

ديگر صدايش را درست نمي‌شنيدم، اين ماجرا و اين حرف‌ها جرقه‌اي را در ذهنم زده بود و سؤالاتي كه در آن مي‌چرخيدند را تا حد زيادي روشن مي‌كرد.

 

... آري شايد يكي از اصلي‌ترين دلايل وجود رنج و مشكلات در زندگي بشر همين باشد. اگر ما آدم‌ها در لحظه‌ لحظه‌هاي زندگي قوه‌ي تفكر خود را به‌كار گيريم، و به‌جاي كوركورانه به دنبال ارزش‌هاي فراگير، توخالي و بي‌اساس رفتن، اندكي عميق‌تر بينديشيم، و در تصميم‌گيري‌ها و انتخاب‌هايمان هوشياري و آينده‌نگري بيشتري داشته باشيم، و در هماهنگي با هستي و ذات اصيل خود كه سرچشمه‌ي آرامش و سرور است زندگي كنيم، از تحمل بسياري از رنج‌ها و مشكلاتي كه مي‌تواند عكس‌العمل اعمال خود ما باشد، در امان خواهيم ماند. اما اهميت اين قضيه وقتي بيشتر معلوم مي‌شود كه عواقب ناشي از اين اعمال تنها به همين جهان محدود نشود و بيهوده و بي‌دليل، يا به دلايلي بي‌ارزش و يا كم‌ارزش، باري را بر دوش انسان بگذارد كه  نه‌تنها در اين جهان انسان را به رنج و سختي دچار سازد، بلكه در جهان‌هاي بعد از اين نيز چون چمداني سنگين روي دست وي بماند و گرفتارش كند(2). هرچند گره‌ي كور بعضي از رنج‌ها هم در چمداني است كه طي سفر زندگي از جهان‌هاي ديگر با خود آورده‌ايم.(3)

 

اما بروز رنج و مشكلات درجهان مي‌تواند دلايل ديگري هم داشته باشد كه يكي از آنها افكار و يا كلام منفي خود انسان است. موضوعي كه نه‌تنها در رموز موفقيت، بلكه در تمامي مكاتب باطني نيز به آن بسيار اشاره شده است. گذشته از اينها خوب است به‌ياد داشته باشيم كه خداوند نيز به انسان اين اختيار را داده است كه افكار و كلام خود را به‌درستي انتخاب كند.

 

از سويي اغلب ما هم از مهرباني و محبت، تصوراتي داريم كه خلاف آن را نامهرباني مي‌دانيم. شايد كودك خردسالي هم كه مادرش به او اجازه نداده باشد كه نيمه شب براي بازي كردن به كوچه برود، گمان كند كه مادر دوستش ندارد. و اما اگر با همه‌ي اين اوصاف كودك از خانه بيرون برود و در تاريكي شب، در كوچه و خيابان سرگردان شود، زمين بخورد و دست و پاهايش زخمي شوند و يا هزار اتفاق ديگر! نه دليل بر نبودن مادر (خداوند) است و نه دليل بر نامهرباني او. (4) همچنان‌كه چاقوي جراحي يك پزشك نيز با همه‌ي رنج آور بودنش براي بيمار، در واقع تلاشي است براي خلاصي او از بيماري‌اش و نه نشانِ نامهرباني‌ پزشك! (5)

 

از سويي ديگر هم شايد هرگز به اين موضوع نينديشيده‌ايم كه چه اندازه حوادث طبيعي و غيرطبيعي و بيماري‌هاي گوناگون و... كه تا به‌حال براي ما و عزيزانمان پيش نيامده‌اند، همه از مهرباني او بوده و هستند. اما بزرگان به اين موضوع نيز توجه داشته‌اند.(6)

 

... پيروزمندانه از پله‌ها بالا آمدم، كليد را در قفل چرخاندم و در را باز كردم. درحالي‌كه براي سؤالي بزرگ و قديمي كه شايد گوشه‌ي ذهن بسياري از آدم‌ها را اشغال كرده است و گاه وبي‌گاه آنها را به خود مشغول مي‌كند جوابي يافته بودم. اما از سويي حالا ديگر مسئوليت همه‌ي رنج‌ها و مشكلاتي را كه تا به‌حال در سر راهم قرار گرفته بودند و يا ممكن بود بعد از اين برايم پيش بيايند، را به عنوان عكس‌العمل اعمال، افكار و يا كلام خود پذيرفته بودم. ضمن اين‌كه تصوري هم كه از مهرباني داشم به‌كلي زير و رو شده بود. فهميده بودم كه شايد خداوند مثل يك مادر مهربان گاهي قوطي كبريت را از بچه‌ي كوچكش پنهان كند، و يا اجازه ندهد كه با چاقو بازي كند، جلوي پله‌ها را نرده بكشد تا او به پايين پرتاب نشود ... و يا ...

فكر مي‌كنم موضوع روشن است. مقصود اين است كه شايد گاه خداوند با جور نكردن شرايط انجام كاري و يا حتي با ناجور كردن آن(7)، انسان را از خطري كه ممكن است بر سر راهش در كمين باشد دور كند. (8) و البته فراموش نكنيم كه شايد خيلي از اين خطرات نه در مسير آن تصوري كه از خود داريم و آن خودي كه مي‌پنداريم، بلكه در مسير آن خود حقيقي، روح، و بر سر راه تعالي و رهايي آن قرار گرفته باشند. در چنين مواقعي نيز مهرباني"او" حكم مي‌كند كه براي آگاه كردن انسان از خطر، سنگي در مسير وي قرارگيرد، زمين تكاني بخورد و يا ... تا انسان به خود بيايد و با تغيير جهت خود از خطر حتمي نجات يابد. (9)

در چنين حالت‌هايي شايد عده‌اي از نامهرباني خدا بنالند و فرياد و فغان سر دهند و "او" را مسبب تمامي رنج‌ها و مشكلاتشان بدانند، اما عده‌اي ديگر كه با نگاهي ژرف‌تر به اين مسأله نگاه مي‌كنند بگويند:

 

اگر با من نبودش هيچ ميلي          چرا ظرف مرا بشكست ليلي!

 

توسط: ع. ش.

 

 

1- " خداوند به اندازه‌ي ذره‌اي نيز ستم نمي‌كند..." (قرآن مجيد، سوره‌ي نساء، آيه‌ي 40)

2- قرآن مجيد سوره‌ي كهف، آيه‌ي49، سوره‌ي يس، آيه‌54، سوره‌ي هود، آيه‌ي117...

3- هر حادثه‌اي كه امروز به وقوع مي‌پيوندد به طور قطع معلول يك سلسله علل بي‌نهايت قبلي و علت يك رشته طولاني معلول‌هاي آينده است. (علي حجتي كرماني، عباسعلي عميد زنجاني، سيد حسن طاهري، آفريدگار جهان: بحث‌هايي از ناصر مكارم شيرازي، چاپ سوم، كانون انتشارات محمدي، تهران، 1344، ص 307-308)

4- چنان‌چه مي‌دانيم انسان موجودي مختار است و بر اين اساس اختيار او هيچ‌گاه از وي سلب نمي‌شود. هر چند كه خداوند همچون مادري مهربان فرزندش را با محبت و يا حتي با خشونت از خطرات و رنج‌هاي پيش رو آگاه مي‌سازد، اما طبق اصل اختيار هيچ‌گاه به زور او را وادار به انجام يا عدم انجام كاري نمي‌كند.

5- با نگاهي به : عبدالله نصري، حاصل عمر: سيري در انديشه‌هاي استاد مطهري، دو جلد، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران،1383، ج 2، ص 125.

6- چنان‌چه در دعاي عرفه‌ي امام حسين(ع) چنين آمده است:‌ خدايا مهرباني‌هاي پنهانت بيشتر از نعمت‌هاي آشكار توست و خطرها، بلاها، پريشان‌حالي‌ها، و آشفتگي‌هايي كه از من دور كرده‌اي بيشتر از آن. (برداشتي از :سيد مهدي شجاعي، شكواي سبز: دريافتي از سه مناجات ندبه عرفه و شعبانيه، كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان، تهران، ص 60)

7- "... و چه بسا چيزي را خوش نمي‌داريد و آن براي شما خوب است، و چه بسا چيزي را دوست مي‌داريد و آن براي شما بد است، و خدا مي‌داند و شما نمي‌دانيد."  (قرآن كريم، سوره‌ي بقره، آيه‌ي 216)

8- آيا تنها سود و زيان ما مي‌تواند ملاك خوب و بد بودن يك موجود يا يك حادثه باشد؟ يا اين‌كه براي يك قضاوت كلي و نهايي بايد مجموعه‌ي تأثيرات اين حادثه را در تمام موارد در نظر بگيريم و روي هم رفته مورد مطالعه قرار دهيم. (علي حجتي كرماني، عباسعلي عميد زنجاني، سيد حسن طاهري، آفريدگار جهان: بحث‌هايي از ناصر مكارم شيرازي، چاپ سوم، كانون انتشارات محمدي، تهران، 1344، ص 305.)

9- استغراق در بحر لذايذ و مشتهيات قهراً حب به دنيا آورد؛ و حب به دنيا تنفر از غير آن آورد و وجه‌ي به ملك غفلت از ملكوت آورد. چنان‌چه به‌عكس، اگر انسان از چيزي بدي ديد و ادراك ناملايمات كرد، صورت آن ادراك در نفس ايجاد تنفر نمايد. و هر چه آن صورت قوي‌تر باشد، آن تنفر باطني قوي‌تر گردد. چنان‌چه اگر كسي در شهري رود كه در آن‌جا امراض و آلام بر او وارد شود و ناملايمات خارجي و داخلي بر او رو آورد، قهراً از آن‌جا متنفر و منصرف شود. و هر چه ناملايمات بيشتر باشد، انصراف و تنفر افزون شود و اگر شهر بهتري سراغ داشته باشد، كوچ به آن‌جا كند. و اگر نتواند به آن‌جا حركت كند، علاقه به آن‌جا پيدا كند و دلش را به آن‌جا كوچ دهد. (عدل الهي از ديدگاه امام خميني، چاپ سوم، مؤسسه‌ي تنظيم و نشر آثار امام خميني، تهران، 1382، ص 151- 152)

 

 

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com