
گفت و شنود با استاد: با يكي از اعضاء منتسب به گروه حزب ا...
گفت و گوي انتقادي
(گفتگوی زیر در تاریخ 9/5/1382 با دو تن از اعضاء منتسب به گروه حزب ا... صورت گرفته است. مصاحبه كنندگان درخواست خود را مبني بر انجام يك گفتگوي دوستانه و در عين حال انتقادي از مدتي پيش مطرح كرده بودند. لازم به ذكر است كه در پياده سازي نوارها، بعد از دو بار بازخواني املائي، تغييرات جزئي ويرايشي صورت گرفته است) .
1 - ببخشيد كه در اول صحبتم اين سؤال را مي پرسم. آيا شما مسلمان و شيعه هستيد؟
... مسلماً قرآن كاملترين كتاب خدا و محمد مصطفي(ص) آخرين پيامبر خدا، اسلام عاليترين دين خدا و علي(ع) ولي خداست. جواب واضح است.
2 - ريشه اصلي آموزشهاي شما به كجا مربوط ميشود؟در دین اسلام ما بحثی دربارۀ "علوم باطني و احياء روح و فنون متافيزيكي" نداریم.
آنچه گفتهايم جزء به جزء آن بر اساس كتاب خدا، بر مبناي قرآن و آيات مقدس است. همهي ابعاد علوم باطني بر اساس نامهاي خداوند است. لكن اسما ءالله و آيات قرآن داراي رمزها و قفلهاي متعددند و پيرامون آنها حجابهاي بسياري كشيده شده...
كليدهاي چهل گانه، همه در كلمت الله و كلام الله است و هر آنچه كه ما گفتهايم،گشودن و معنا كردن و آشكار ساختن همان است. اجزائي از اين درس ها در مكتبهاي شرق و غرب هم يافت مي شود لكن كامل ترين آن مستتر در قرآن است.
3 - اما مطالب شما تشابه زيادي با متصوفه اسلامي دارد. مثلاً تشابه بعضي از حرفهاي شما با ابن عربي و شمس و حلاج كاملاً مشخص است. علت تشابه در چه چيزي است؟
...مردمي كه با آنها حرف ميزنم از دستههاي مختلفي هستند. هر سنخ از مردم با زباني آشناتر است و زبان خاص خود را دارد و به شيوة مخصوص خود ميفهمد. بنابراین لازم است با هر گروه از آنان به شيوه اي متناسب ارتباط داشته باشم. اما اگر شباهتي ميان اين حرف ها و حرفهاي آنها هست، عمدي نيست.
من مطالعهي چنداني ندارم و تا به حال درباره فلسفه و عرفان و چيزهاي ديگر نخواندهام. زمان و امكان مطالعه هم ندارم ولي مثالي ميزنم. اگر چند نفر در زمانهاي مختلف از جهتهاي مختلف از يك كوه صعود كنند، گزارش صعود آنها خود بخود به همديگر شبيه است. بيان مفاهيم قرآن به زبان عربي يا ترجمهي لفظ به لفظ آن كار بسيار سادهاي است كه از همهي مردمي كه در اين دنيا هستند و نيستند ساخته است، اما اگر انسان بتواند حقيقت يگانه را به هزار بيان آشكار نمايد و راه حق را از هزار طريق تعليم دهد، او همانند خداوند حيّ عمل كرده است زيرا خداوند متعال، در آفرينش همين كار را كرده است.
4 - از يك طرف هم از مجموعهي مطالب شما نوعي پلوراليزم ديني استنباط ميشود؟
همانطور كه گفتي اين يك تصور و استنباط است كه در كنار تصورات بسيار ديگري كه به ذهن ديگران آمده قرار ميگيرد. بعضي ها هم اين طور تصور ميكنند كه ما دربارهي اسلام افراطي يا اسلام مسيحي و اسلام شرقي و حتي شريعت منهاي طريقت تعليم دادهايم يا گمانهاي متعدد ديگري كه گاهي در تضاد با هم قرار دارند. اينها لابد براي گمانهاي خود دلايلي هم دارند اما ما كه گوينده و بيان كنندهي اين كلمات هستيم ميگوييم همهي اين گمانها، خيالات و تصورات شخصي است و هر چه ما گفتهايم و خواهيم گفت فقط و فقط دربارهي "لااله الاالله" است. دربارهي روح و جان اديان است.
دربارهي عشق به خدا و توجه به خداست. دربارهِ ايمان به خدا و ارتباط با اوست... چون من تسليم و خدمتگزار خداوند هستم.
5 - آيا شما گرايش به فرقه خاصي داريد؟ به نظر شما كدام فرقه ها به نسبت بقيه صحيحتر و قابل قبول هستند؟
مطابق كلام خداوند، فرقه گرايي و متفرق شدن در دين خدا باطل است... از كسي كه فرقهگرايي را باطل و مردود اعلام ميكند و آنرا به انجام مي رساند همانطور كه رسانده است، چگونه ميتوان انتظار داشت كه به فرقهگرايي آلوده شود؟ حقيقت نيازي به فرقهسازي ندارد...
" مُنيبينَ اِلَيهِ و اتَّقُوه و اَقيموا الصلوةَ و لاتَكونُوا منَ المشْرِكينَ. مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دينَهم و كَانُوا شِيعاً كُلُّ حِزْبٍ بِمالَديهِم فَرِحُونَ ".
به او بازگرديد، از او بترسيد و نماز بگزاريد و از مشركان نباشيد. از آنان نباشيد كه دين خود را پاره پاره كردند و فرقه فرقه شدند و هر فرقهاي به هر چه داشت دلخوش بود.
6 - نظرتان راجع به جدايي دين از سياست چيست؟
اين بسته به آن است كه دربارهي كدام دين و در كدام نقطه و كدام فرهنگ سؤال را بپرسيد. بعضي از اديان، جداي از سياست هستند و اين موضوع در تعليمات بنيادي آنها صراحت دارد. يا اينكه پرهيز از سياست به دليل ويژگيهاي دينيشان اجتناب ناپذير است مانند بعضي از اديان شرقي يا مسيحيت. اما تصميم گيري دربارة اينكه در يك كشور، دين جداي از سياست باشد يا نباشد، مانند امور ديگر وابسته به رأي اكثريت مردم آن كشور است.
7 - در اسلام و ايران، آيا مي شود دين را جداي از سياست محسوب كرد؟
دين اسلام از سياست جداست اما سياست از دين جدا نيست به همين دليل دين سياسي مقبول نيست اما سياست ديني مورد قبول است. دين نبايد تابع سياست شود و بنابراين سياسي شود. اين سياست است كه بايد خود را با دين هماهنگ سازد و از دين تبعيت نمايد. همانطور كه ديني مانند مسيحيت به نحو اجتناب ناپذيري جداي از سياست است اسلام هم به نحو اجتناب ناپذير با سياست پيوند دارد و نمي توان سياست را از آن جدا كرد.
اما اينكه در ايران، چطور بايد باشد بسته به رأي مردم است و مردم پيش از اين به ارتباط مستقيم اين دو، رأي داده اند و جمهوري اسلامي را انتخاب كرده اند.
- ....
8 - از چه راهي امرار معاش مي كنيد؟
هم روي زمين كار مي كنم و هم در آب. كشاورزي، صيادي، كارهاي پرورشي و دامپروري. گاهي هم معدن يابي و اين جور كارها.
9 - ما شنيده بوديم كه ثروت شما يك عدد دو رقمي ميليارد دلاري است و شما در بعضي از كشورهاي عربي چاه هاي نفت و معادن الماس و طلا داريد و از صاحبان اصلي بعضي از شبكه هاي ماهواره اي و رسانه هاي معروف هستيد. حتي بعضي از شيخ نشين ها و دوستان آنها طي يك برنامه منظم! براي شما هديه ميفرستند. منظور شما از معدن يابي و اين جور كارها، همين كارها است؟
به اين چيزها و مانند اينها نيازي ندارم مخارجم با همان باغباني و كشاورزي تأمين مي شود. انسان ساكن آنجايي است كه سرمايه زندگي اش در آنجاست. سرمايهي من در خود من است و اگر در آن كشورهاست پس چرا اينجا هستم.
- ....
10 - آيا شما يكي از ... هستيد يا با حضرت ولي عصر (عج) ارتباط مستقيم داريد؟
من از دوستان بسيار دوستدارندة ايشان هستم... تا اين زمان هم هر كسي كه گفته است من ولي عصر (ع) و صاحب زمان هستم يا دروغ گفته يا اشتباه مي كند. اين دربارة كساني كه مدعي ارتباط با ايشان هستند هم صادق است. ولي الله الاعظم در دسترس مردم نيست لكن دست او به همة مردم مي رسد و هر گاه ضرورت يابد خود را در دسترس مردم قرار ميدهد�
11 - ظاهر بيروني شما انطباق و مشابهتي با مذهبيون ندارد. طبق گفتهي خودتان تحصيلات قابل قبولي نداريد، به ويژه تحصيلات ديني، تعاملي با حوزه و دانشگاه هم نداشته ايد و در محضر علماء بزرگ نبوده ايد. به همين دليل است كه قبول كردن حرفهايي كه در ارتباط با مذهب و معنويت ميگوييد، براي امثال بنده آسان نيست. به چه دلايلي موجه است كه حرفها و نظرات شما را در ارتباط با اسلام و قرآن، لااقل افرادي مثل من، جدي بگيرند. منظور اين است كه براي هر مقصودي راه معيني وجود دارد.
اگر به صرف مدرسه و دانشگاه رفتن انسان خدا را مي يافت و حقيقت را تجربه مي كرد پس همه كساني كه از اين راهي كه تو مي گويي رفته اند، بايد نوريافته و متصل به خدا باشند. اگر اينطور بود، كه مسائل بشر، خيلي پيش از اينها حل می شد و الان زمين پر از مردان حق و صالحان خداآسا بود ولي اينطور نيست پس مبناي نظر تو، اشتباه است و مفروض تو مردود است. اين مثل آن است كه بگويي براي آنكه عشق را تجربه كني و عاشق شوي بايد فلان كتابها را بخواني، لباس قرمز رنگ بپوشي، چند نفر هم شهادت دهند تا بلكه تو به تجربهي عشق نائل شوي. براي هر چيزي مسير طبيعي وجود دارد اما مگر تو اين مسيرها را ميداني يا آنچه مي داني همهي آن چيزيست كه در علم الهي وجود دارد.
12 - آيا شما حاضر به مناظره با آقاي... هستيد؟
حقيقت هست و زنده و فعال است و نشانههاي خود را دارد و خود، گوياي خود است. مناظره دربارهي حقيقت به چه كاري ميآيد؟ آيا مي شود دربارهي بود و نبود خورشيد مناظره كرد؟ من میگويم خورشيد هست، نور هست، روشنايي هست، اين چه احتياجي به بحث كردن دارد؟ بحث كردن دربارهي واضحات و بديهيات و مناظره دربارهي بود و نبود خورشيد، مناظره نيست...
13 - چه دلايلي براي حقانيت شما و كلام شما وجود دارد؟
... حرفهاي مرا با ميزان قرآن ميتوانيد محك بزنيد. قرآن زندهاي كه از آن ميگويم گوياترين بيان و نشانةهي حقانيت كلام من است و خداوند حيّ و قيوم با من است و مرا حمايت و پشتيباني مي كند...خدايي كه با من است هرگز مرا تنها نگذاشته و تا ابد با من خواهد بود.
14 - من هم ميتوانم عيناً همين چيزها را كه شما گفتيد دربارة خودم بگويم. در اينصورت چه فرقي ميكند؟
به واقع، خدا با تو نيست چون اگر بود نشانههاي حضورش واضح بود. خدا با تو نيست چون تو با خدا نيستي. اما حتي اگر هم بر حسب شعار و فلسفه مانند من ميگفتي، گفتههاي تو تنها حدسيّات و اعتقاداتي غير زنده ميبود. لكن وقتي ميگويم خدا با من است، من خدايم را تجربه كردهام و پيوسته در حضورش هستم. من تجربهام را ميگويم اما تو حدس و فكر خود را ميگويي. من خدايم را حقيقتاً دارم اما تو گمان او را داري و خيال او را مي پروراني.
15 � سوء تفاهم نشود. منظور من اين است كه دليل شما به عنوان ادلهاي بر حقانيت كلامتان، لااقل براي من گوينده، انتزاعي و به قول خودتان خيال انگيز است. سؤال من دربارهي دليلي است كه براي منِ نوعي ملموس و قابل اثبات باشد.
تنها دليل من همان است كه شنيدي. خدا با من است و حضور و نور و قدرت خود را در كارهايم نشان داده است و در داناييام آشكار كرده است و محصولاتم را بركت داده است. فراموش نكن كه من از تو نخواستهام كه چيزي را قبول كني كه تو دلايل اثبات آنرا بخواهي و ادعاي چيزي را نكردهام كه پيش از اين، انجامش نداده باشم.
16 - بهتر بگويم از كجا بدانيم كه چيزهايي كه دربارهي شما ميگويند يا از شما نقل قول ميكنند درست است؟
ميزان قرآن است. اگر آنها هماهنگ با قرآن بود و با كلام خدا همخواني داشت، قابل اعتماد است و غير از اين نبايد به آن اعتماد كنيد...
- ....
17 - چرا شما به اكثر شاگردانتان تأكيد كردهايد كه نبايد ارتباط خود را با شما علني كنند و نبايد بگذارند كه به عنوان شاگردان شما شناخته شوند؟
روزي نيست كه تهمتي به من نزنند و مرا به چيزي واهي متهم نكنند و داستان دروغي درباره ام نبافند و اين كارها آنها را به رنج و سختي مي اندازد�
اينرا به خاطر خودشان گفتهام.
18 - يك وقتي شايع بود كه مي خواهند شما را اعدام كنند. فكر ميكنيد اگر اين طور ميشد، چه اتفاقي مي افتاد؟
.... شهادت بزرگترين پيروزي است زيرا بزرگترين تولد است. زندگي حقيقي با مرگ در راه خدا تحقق مييابد و شهادت راه مستقيم و كوتاهي است براي وصل به خداوند. اين، كوتاهترين و مطمئنترين راه ممكن است زيرا شهدا راه هزاران ساله را در يك لحظه میپيــماينــد�
19 - چرا به طور شفاف خود را معرفي نميكنيد تا حرفهاي شما بدون ابهامات جانبي شنيده شود؟
وقتي اشاره به خودم ميكنم ميگويند خودثنايي و خودپرستي، وقتي اشاره نميكنم ميگويند سرّي و در پرده. وقتي كه حال و يافتههايم را ميگويم ميگويند اين كفرآميز است و زماني كه نميگويم ميگويند چرا ابهام زايي ميكنيد و ما را به ترديد مياندازيد. ولي اين براي تو چه اهميتي دارد كه من كي هستم چون تو با من بيگانهاي. آيا براي تو مهم است كه معلم رياضي كيست يا اينكه درسهاي رياضياش درست و عالي است؟ چيزهايي كه گفتهام از رياضيات هم درستتر و دقيقترند اما اگر خودم مطرح شوم اين مانع آموختن آنچه گفتهام ميشود پس ترجيح دادهام كه خود را معرفي نكنم. انسان دانا از معروفيت بيزار است و آن را محبوس و مدفون شدن تلقي ميكند.
20 - اگر شما به دنبال مريدسازي نيستيد چرا دهها سخنران و مدرس آموزش دادهايد تا افكار شما را در همه كشورها منتشر كنند. چه دليلي دارد كه دربارهي شما گزارشهاي مستند مينويسند و فيلم هاي مستند ميسازند و شاگردان شما سعي ميكنند به امكانات وسيع رسانهاي و اينترنتي و شبكههاي ماهوارهاي دست پيدا كنند؟
تا اين لحظه به كسي نگفتهام كه برود افكار مرا منتشر كند يا دربارهام فيلم مستند بسازد يا شبكه ماهوارهاي راه بيندازد. اما آموزش تعدادي از سخنرانان و مدرسين هم نتيجه طبيعي درسها و جلسات بوده است.
21 - شما مدعي هستيد كه از عالم غيب اطلاع داريد و همه چيز را مي دانيد و به هر كاري قدرت داريد. شما ادعا كرده ايد كه ميتوانيد هر معجزهاي را بكنيد و در زمين و آسمان قدرت تصرف داريد. نعوذ بالله بگوييد در جاي خدا نشستهايد چون قدرت مطلق مخصوص پروردگار است. اين ادعاي شما كفرآميز است.
تاكنون كجا از من شنيدهاي يا ديدهاي كه چنين ادعايي كرده باشم؟... چنين ادعايي براي بشر، اساساً باطل است و من هم هرگز چنين چيزي يا مشابه آن را نگفتهام. تو هوي و هيجانت را مبناي قضاوت گذاشتهاي.
22 - چه فرقي ميكند اگر هم شما نگفتهايد، همهي مريدان و شاگردانتان سالهاست چنين حرفهايي ميزنند.
اگر هم عدهاي از آنها اينها را گفته باشند، اين چه قضاوتي است كه تو گفتهي ديگران را به من نسبت ميدهي. آنها خودشان مسئول نظراتشان هستند. آنچه من بايد در اينباره ميگفتم، گفتهام و آن اينكه ادعاي وحدانيت يا ادعاي علم و توانايي مطلق، براي بشر، ادعايي باطل است و هيچ انساني به غيب احاطه ندارد و از همهي قدرت خداوند برخوردار نيست و اينكه در اين زمان هر كسي كه مدعي نبوت يا امامت بوده است به خطا رفته است. و من تنها تسليم و خدمتگزار خداوند هستم نه بيش از اين.
- ...
__
دریافت فایل صوتی
بازگشت
Share
|