بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

گزیده سخنان استاد رام الله در موضوع قضاوت

  • قضاوت، پیچیده و پر اشتباه است. تا مجبور نشدی قضاوت نکن.(1)
  • قضاوت میان دو نفر عموماً قضاوتی میان افراد مختلف است زیرا در هیچ اتفاقی تنها دو نفر دخیل نیستند.(2)
  • غالباً حق با هر دو طرف دعواست لکن یکی بیشتر بر حق است و دیگری حق کمتری دارد.(3)
  • قاضیان بزرگ با کمترین قضاوت، بیشترین عدالت را جاری می­سازند.(4)
  • اگر خدا با کسی باشد و قاضی او را متهم کند، این قاضی خدا را محکوم کرده و آن که خدا را محکوم کند به محکومیتی ابدی گرفتار می­شود.(5)
  • فراموش نکن که انسان برای عدالت است نه عدالت برای انسان، زیرا خداوند پیش از پیدایش انسان و پس از نابودی او نیز عادل بوده و خواهد بود. او انسان­های بسیاری را و حتی خوبان و برگزیدگان خود را قربانی عدالت خود کرده است؛ پس عدالت را بر هر چیز و حتی انسان ترجیح ده.(6)
  • اگر تو حق را به کسی دادی یا مردم دادند، یا قاضی به نفع کسی رأی داد مبادا گمان کنی که مسلماً حق با اوست؛ چه بسیار بوده محکومانی که در آسمان حاکم­اند.(7)
  • وقایع، علل بسیار دارند لکن فکر بشر غالباً به سطحی­ترین دلایل توجه دارد، از این رو قضاوت عادلانه تنها کار خداوند است و بس.(8)
  • اگر ضروری است که نظر دهی اما ضروری نیست که محکوم کنی، پس محکوم نکن.حداکثر به تأیید نکردن بسنده کن.(9)
  • هر قضاوتی (در باره دیگران) را به عنوان آخرین دفاعیه خود در محضر خدا فرض کن، پس برای ارائه بهترین دفاع، تمام سعی­ات را برای تحقق قضاوت عادلانه به کار گیر.(10)
  • اگر دیگری می­تواندهمان کاری را که تو می­کنی بکند و مانند تو قضاوت کند، هرگز خود را در جایگاه قاضی قرار نده.(11)
  • برای آن که خداوند بخشنده و مهربان را بشناسی، تو باید محبت کنی و بخشش نمایی. برای شناخت خداوند عادل، باید به عدالت رفتار کرد. برای شناخت هر وجهی از خداوند، باید همان گونه بود و همان گونه زیست.(12)
  • انسان عادل از قدرت عظیم نهفته در عدالت برخوردار خو اهد شد.(13)
  • یا به تمام عدالتی که برای انسان ممکن است قضاوت کن و یا از قضاوت کردن بپرهیز همان طور که باید از زهر بپرهیزی.(14)
  • این که به عدالت خود مطمئن باشی یا دیگران اطمینان کنند، برای عادل بودن تو کافی نیست. عادل ، نشانه­های عدالت را دارد و از علائم پرستیدن خداوند عادل بهره مند است.(15)
  • سخت­ترین و خطرناک­ترین کار این دنیا، قضاوت کردن است.(16)
  • فشارها و ترس­ها و تمایلات، سم­های مسموم کننده قاضی و قضاوت­اند.(17)
  • برای انسان دانا، خوردن سنگ آسان تر از قضاوت کردن است و برای انسان نادان ، قضاوت کردن از آب خوردن هم آسان­تر است.(18)
  • منظور عیسی مسیح (ع) چه بود وقتی که فرمود حکم ندهید تا در باره شما حکم رانده نشود زیرا به همان پیمانه­ای که می­سنچید سنجیده خواهید شد. به راستی قضاوت اشتباه، پدر همه گناهان است.(19)
  • وقتی که شایسته قضاوت کردن نیستی قضاوت نکن. اگر خدا را در نظر نداری و عدالت تو را در برنگرفته از حکم دادن بپرهیز. هنگامی که دل­ات به یک جانب است و فکرت متوجه نتیجه­ای مشخص است ، قضاوت تو آلوده خواهد بود و اگر نتوانی خود را به جای دیگران بگذاری، چگونه قادر به صدور رأی عادلانه هستی.(20)
  • اگر قضاوت قابل تأخیر است بی آن که عدالت آسیب ببیند آن را به تأخیر بینداز یا توافق و مصالحه را به میان آور. هنگامی که شرایط و زمان قضاوت مناسب نیست شتابان به قضاوت ننشین که شتاب روش شیطان است، و بدون علم کافی و وضوح درونی قضاوت نکن. هنگام خشم و هیجان­زدگی، هنگام ترس و تردید و به وقت وارد آمدن فشارها و تحریک­ها و تمایلات، هنگام قضاوت نیست. اگر قضاوت کردن عین مسئولیت تو نیست از آن بگریز زیرا غالباً از زهر خطرناک­تر است.(21)
  • هر مدرک واقعی به حق نیست زیرا بعضی از مدارک ساخته شده­اند بی­آن که جعل شده باشند. (22)
  • ممکن است انسانی شخصیتاً ظالم باشد اما در شکایت خود، مظلوم واقع شده و حق با او باشد. وجود شخصیت ظالم را مساوی با ظلم واقع شده ندان. (23)
  • هنگام قضاوت به یاد داشته باشید که هر کسی از نگاه خود می­بیند و به شیوه خود تجربه می­کند و این که اکثر مدعیان، حق خودر ا ضایع شده می­دانند و خود را مظلوم می­شمارند. (24)
  • به وقت قضاوت، روند طبیعی وقایع و تغییرات را زیر نظر داشته باش و مترصد حلقه­های مفقود و مجهول و مشکوک باش. یادت باشد که هر دلیلی دلایل پیش و پس خود را دارد و پیرامون هر دلیل واقعی، دلایل متعددی موجودند که دلایل غبرواقعی فاقد آنند. (25)
  • آموختن شیوه تفکر نشانه شناسی و روش تفکر تحلیلی مخصوصاً برای قضاوت ضروری­ست. بدون نشانه شناسی پی بردن به واقعیت ادعا و دفاعیات دشوار است. (26)
  • اول دلت برای عدالت بسوزد سپس برای افراد. بدا به حال قاضیانی که به نام خداوند قضاوت می­کنند اما بر اساس نفس خود حکم می­دهند زیرا خداوند از هر چه بگذرد از عظمت نام خود نمی­گذرد. بدا به حال کسانی که چیزی را می­گویند و خود بر ضد آن عمل می­کنندزیرا در خشم خداوند حاضر گرفتار خواهند شد. بدا به حال آن که حق را محکوم می­کند زیرا از همان دم، محکوم حق خواهد بود. بدا به حال قاضیانی که محکومان در آسمان را در زمین حاکم می­دارند زیرا به محکومیت آسمانی ایشان مبتلا خواهند شد. بدا به حال قاضیان بی­انصاف زیرا عدالت خدا را به تمسخر گرفتند و عدل الهی را تحقیر نمودند. (27)
  •  ترس و طمع می­تـواند بسیاری را وادار به دروغ و قسم کندحتی کسانی کـه پیـش از این دروغگو نبوده­اند.(28)
  •  متهم را محک بزن زیرا کسی که مجرم است غالباً خود می­داند که مجرم است و فی الحال آثار مجرمیت را از خود بروز خواهد داد.(29)
  • کلمات و اشارات ناآگاهانه شخص و نحوه بیان او بیانگر واقعیات پنهان است پس به تظاهرات جسمی مدعی به ویژه به صـورت و چشمان و دستان او دقت کن. وضعیت­های طبیـعی ظـاهـری، بیانگر وضعیت­های درونی­اند.(30)
  • حتی اگر بر اساس قانون متهم را مجرم دانستی، مادامی که در قلب­ات محکوم نشده ، او را محکوم نکن. زیرا چه بسیار محکوم­شدگانی که در نظر خداوند حاکم­اند.(31)
  • آن قاضی که باخود و خانواده و آشنایان خود به عدالت رفتار نمی­کند چگونه می­تواند در دادگاه حکم عادلانه صادر کند.(32)
  • مبادا قبل از اثبات جرم، متهم را مجرم بدانی که در این صورت خودت مرتکب جرم شده ای. صلح عادلانه بهتر از اجرای حکم عادلانه است. پس اول برای آن تلاش کن و سپس اجرای حکم.(33)
  • در وقت داوری به کنش­ها و واکنش­های متهم و شاکی و جزئیات وحواشی رودررویی و گفتگوی میان آن دو دقت کن.(34)
  • غالباً عادلان منفور زورگویان و قدرتمندان­اند. پس اگر قاضی مورد پسند زورمندان بود در عدالت او شک باید کرد.(35)
  • عدالت صرفاً به صداقت قاضی در قانون نیست بلکه متناسب با دانایی قاضی است.(36)
  • انسانی که خود را عادل می­پنداردخداوندِ خود را به عدالت نشناخته است و کسی که خود را بزرگ می­داند هرگز توجهی به خداوند بزرگ نداشته است.(37)
  • غالباً عادلان در زمان خود مطرود مردمانند.(38)
  • ترس از زورمندان و میل به دنیا و عدم اتکاء به خدا، زایل کننده عدالت است.(39)
  • آن که محکوم حق است و آن که حق با اوست دارای نشانه­های معلوم­اند. قاضی عادل آن نیست که می­خواهد محکوم و حاکم را اثبات کند، اوست که می­خواهد بر حسب نشانه­ها وی را کشف کند.(40)
  • غالباً استقلال رأی قاضی با تدابیر زورمندان به جانب نقطه مطلوب آنان سوق داده می­شود.(41)
  • اگر نتوانی واقعه را از چشم مدعیان مسئله ببینی و واقعه را در درون خود، آن طـور که آن­ها تجربه کرده­اند تجربه کنی، اظهار نظر عادلانه بعید است.(42)
  • عدالت مراحلی دارد و ببین تو در کجا به عدالت نشسته­ای. آن­چه در مرحله اول، عدالت است در مرحله دوم ظالمانه محسوب می شود و آنچه در مرحله ششم ظالمانه است چه بسا در هفتمین مرحله عادلانه باشد.(43)
  • قضاوت تلخ است و کسی که به شیرینی دنیا عادت دارد از قضاوت عادلانه فارغ است.(44)
  • بزرگ­ترین موجودات این عالم و عالم دیگر، عادل­ترین­ها هستند.(45)
  • بسیاری دین خود را می­فروشند و در همان دم خود را چنان توجیه می­کنند که گویا دین خودرا باز خریده اند و بر قدر آن افزوده­اند.(46)
  • قضاوت در آنچه نمی­دانی مانند خوردن چیزی است که نمی­دانی چیست؟ سم است، غذا نیست یا دارو و یا شاید اصلاً خوراکی نباشد.(47)
  • انسانی که خود را محاسبه نکرده و مراقب خودنبوده، چگونه می­تواند عادل باشد.(48)
  • بعضـی از امـور زندگی بشر شبیه به تیراندازی­اند. رسیدن بـه موفقیت، حل معماها و نیز قضـاوت و اظهار نظر.در هنر تیراندازی، قاضی به کمانگیری می­ماند که تیر قضاوت را در کمان تعقل خود می­گذارد و آن را به سمت هدف نشانه می­رود. اگر کمان تیرانداز، متناسب نباشد و او با رعایت تعادل، تیر را در کمان نگذارد و زه را به درستی و از میانه نکشد، این مانند آن قاضی ناعادل است که با بی عدالتی به قضاوت می­نشیند.
  • هر کسی قادر نیست که تیر را به قلب هدف نشانه رود یا حتی تیر را به قسمتی از هدف اصابت دهد. همین طور هر کسی نمی­تواند قضاوتی عادلانه یا حتی نزدیک به عدالت داشته باشد.
  • اگر کمانگیر بخواهد تیر را به هدف بزند، باید هدف را نشانه بگیرد، بر آن خیره شود، کمان را درست در دست گیرد، دست و دلش نلرزد، زه کمان را به درستی و به اندازه کافی بکشد، تیر را در نقطه مناسبی از کمان به زه آن برساند، حواس و تفکرش را یکپارچه و منسجم کند و آن گاه در اوج آمادگی، تیر را رها کند.
  • قاضی عادل هم  برای صدور رأی عادلانه وضعیتی مشابه همین کمانگیر را دارد... اگر تیر و کمان و تیراندازی را نمی­شناسید، بهتر است در مسابقه تیراندازی شرکت نکنید و اگر عدالت را نمی­دانید نباید در حساس­ترین و خطرناک­ترین مسابقه عالم که مسابقه عدالت است حضور یابید... تیراندازی ممکن است در تاریکی باشد یا در روشنایی. تیر در تاریکی بعید است به هدف بخورد حتی اگر هدف در فاصله­ای کم باشد. تیری که در تاریکی رها شود ممکن است به هر کس و هر چیز دیگری اصابت کند. قاضی عادل باید متوجه باشد که در چه شرایطی نظر نهایی خود را بیان می­کند. آیا نظر او ، هدف را که تأمین قسط و داد است تأمین کرده یا به ظلم بیشتر منجر شده. تیری که در تاریکی رها شود حتی ممکن است بر اثر کمانه کردن، با خود قاضی برخورد کند و او را از پای درآورد.
  • آن توصیه رسول معظم خدا محمد مصطفی (ص) که به یادگیری تیراندازی و شنا و اسب سواری سفارش فرمود چه بسا دارای جنبه هایی باطنی هم بوده است. وجه باطنی تیراندازی مانند تشخیص درست، قضاوت عادلانه، هدف یابی صحیح و علم توفیق است...(49)
  • شغل قضاوت بی شباهت به مارگیری نیست. قاضی می­خواهد ماری که اینک ظلم خوانده می­شود را بگیرد و از بین ببرد. او بایدمار بی­عدالتی را پیدا کند، آن را از سوراخی که در آن پنهان شده بیرون بیاورد و بی­آن که خودش یا دیگران آسیب ببینند، سر مار را در دست بگیرد و زهر او را خالی کند یا اگر زهر این مار خالی­شدنی نیست و او پیوسته از زهر پر می­شود، پس قاضی رأی به نابودی آن می­دهد. در گرفتن مار ممکن است حوادث مختلفی رخ دهد. مثلاً قاضی وقتی مار بی­عدالتی را تا لانه­اش دنبال می­کند متوجه می­شود که در لانه ماران، مارها و افعی­های مخوف­تر و بزرگتری ساکن­اند. حالا اگر قاضی بترسد و از هدف خود که تحقق عدالت است، دست بکشد، این قاضی خودش مانند یکی از مارها شده است و دیر یا زود مارگیر دیگری از راه می­رسد و او را دنبال خو اهد کرد.
  •  یا این که وقتی او می­خواهد مار را بگیرد، از آنجا که گاهی مارها بر گنج­ها خوابیده­اند، او فریفته زر و پولی می­شود که مار بر آن چمبره زده است. این­جا هم احتمال­اش هست که او عدالت و خدای خود رابه قیمت زر ظلم یا زور ظلم یا زیور ظلم که همان خط و خال­های ظلم افعی صفت است بفروشد.(51)
  • اما انسان دادگر با پشتیبانی خداوند عادل، مارهای بی عدالتی را هر طور که شده، به چنگ می­آورد و به چنگال تیز عدالت می­سپارد. هیچ ماری نمی­تواند از دست توانا و چشم تیز­بین او بگریزد و هیچ چیز نمی­تواند او رااز اِعمال عدالت باز دارد.(50)
  • داوری که بگوید آن­گاه ببیند، ظالم است. داوری هم که ببیند و سپس بگوید لزوماً عادل نیست لکن به عدالت نزدیک­تر است.(51)
  • هر کسی که فکر کند، متفکر نیست و به همان سان هر که قضاوت کرد، قاضی نیست. قاضی ممکن است ظاهربین یا باطن­بین باشد. البته آن قاضی که جامع­نگر است و نگاهش کامل است از این دو برتر است.(52)
  • اگر قاضی ظلم کرد حتماً به این معنا نیست که او ظالم است یا اگر رأی او عادلانه بود این الزاماً از عدالت او خبر نمی­دهد. میان قضاوت عادلانه و قاضی عادل فاصله هست همان طور که بین انسان و عمل او فاصله­ای واضح وجود دارد.(53)
  • قوانین می­توانند زنده باشند یا مرده یا بیمار. اعبتار این­ها، در نزد قاضی عادل یکسان نیست. اعتبار قانون زنده و جاری و اقتدار نهفته در آن بسیار متفاوت با پشتوانه و پیامدهای قانون مرده است. (54)
  • قاضی دانا نباید خود را از آنجا که خداوند می­فرماید ای کسانی که حرفی را می­زنید و خود بدان عمل نمی­کنید مورد خشم پروردگارید، مورد خشم خدا قرار دهد و چیزی را محکوم کند که خود مبتلا و مشغول به آن است .(1) (55)
  • نبین چه می­دانی که خودبین می­شوی و در خود می­میری. ببین که نمی­دانی و بینا شو.(56)
  • آن قاضی که به دنبال یافتن سیاه یا سفید است قاضی موفق و عادلی نیست. وقتی به دنبال سفید یا سیاهی، بالاخره آن را به یکی از دو طرف نسبت می­دهی در حالی که در عالم واقع ، نادر است که واقعیتی کاملاً سیاه یا کاملاً سفید باشد.(57)
  • اگر لازم است قضاوت کنی، پس در باره چیزی قضاوت کن که در مسئولیت تو است. وقتی که خارج از مسئولیت خود قضاوت می­کنی اگر درست بگویی، کار تو دخالت و زیاده­روی است و اگر اشتباه کنی، بار نتایج این نظر اشتباه هم به آن اضافته می­شود.(58)
  • هیچ کس از قضاوت خداوند و نظرات الهی مطلع نیست و خداوند مانند هیچ کس قضاوت نمی­کند. اراده و عدالت الهی بسیار پیچیده است و جز به فهم معدودی از انسان­ها نزدیک نشده.(59)
  • حتی قضاوت­های انسان در باره خودش هم در برابر نظـری که خداوند متعال در بـاره او دارد، نـاچیز و بی­مقدار است.(60)
  • به کسی که زود نظر می­دهد، زود اعتماد نکن. شاید هرگز نشود به چینن شخصی اعتماد کرد و برای نظرش اعتباری قائل شد.(61)
  • به دانسته­هایت بیش از حد اعتماد نکن و به ندانسته­هایت بیش از حد بی اعتماد نباش. ندیده، قضاوت نکن و ناشنیده رأی نده.(62)
  • آن که زود قضاوت می­کند مانند کسی است که اخگری سوزان به وی داده­اند و او آن را از این دست به آن دست می­اندازد و سپس برای آن که دستش نسوزد، آن را در دهان خود می­گذارد.(63)
  • زودقضاوت نکن. دیر هم قضاوت نکن و جز به ضرورت حق قضاوت نکن اما اگر ملزم به قضاوت و اظهار نظر هستی، تا روشن و معلوم نشده و تا نشانه­ها و دلایل کافی نشده­اند، خاموش باش.(64)
  • حتی در اجرای عدالت هم بخشش و محبت ترجیح دارد مگر این که به ظلم و بی عدالتی منجر شود.(65)
  • قضاوت مثل طبابت است و نیاز به تخصص و تبحر کافی دارد. اگر طبیب درتشخیص خود اشتباه کند، چه بسا ضربه اشتباه او جبران ناپذیر باشد. عاقلانه است تا زمانی که در ایـن تخصـص مسلط نشده­ایـد، آن را بـه کار نبرید و اگر کسی بدون علم قضاوت و تبحر در آن به آن وارد شود، کارش گرفتـار کننده و خطرآفرین است.(66)
  • قضاوت انسان همیشه و بدون استثنا خالی از اشتباه نیست چون قضاوت کامل نیاز به احاطه کامل دارد اما انسان بر هیچ چیزی احاطه کامل ندارد.(67)
  • کار بعضی از قاضیان این جهان مثل کار کردن با چرتکه است. کاملاً مکانیکی ... و قاضیانی هستند که در قضاوت خود به انبیاء خدا شبیه شده­اند.(68)
  • اگر یک قاضی خود را بفروشد، خدای خود را فروخته است و به کار خداوند که قضاوت است و به هویتی الهی که داور عادل است خیانت کرده است.(69)
  • آن که حقی را محکوم می­کند، همان دم محکوم می­شود.(70)
  • اگر انسان نشانه­های واقعیت و دروغ را بداند، در یافتن عدالت و برخورداری از نظر عادلانه، جهش یافته است.(71)
  • قضاوت و صدور حکم، جریان اندیشه را متوقف می­کند پس خوب­تر آن که هنگامی رخ دهد که دانایی در موضوع، به تناسب شرایط، کامل شده و اگر لزومی به آن نیست چه بهتر که حتی در چنین  شرایطی هم از آن پرهیز کرد.(72)
  • کسی که عادل است در همه­جا و همه­ زمان­ها عادل است. عدالت لباسی نیست که در شرایطی به تن پوشیده شود و در شرایط دیگر از تن درآورده شود. قاضی عادل، هم در دادگاه عدالت پیشه است و هم در روابط و زندگی خصوصی خود.(73)
  • آن که به راستی عادل است همیشه عدالت پیشه است. قاضی عادل نمی­میرد بلکه شهید می­شود زیرا هر که در راه حق و عدالت بمیرد، شهید است.(74)
  • مراقب روش قضاوت خود باشید زیرا با همان روش مورد قضاوت قرار خواهید گرفت.(75)
  • با ذهن آشفته و هیجان زده قضاوت نکنید و تصمیم نگیرید. به علم ناکافی قضاوت نکیند. نابهنگام قضاوت نکنید. در شتابزدگی تصمیم نگیرید و به قضاوت ننشینید که اشتباه و محرومیت و پشیمانی از نتایج آن است.(76)
  • قصاص، قانونی پیچیده با ظاهری ساده است. اجرای عادلانه قصاص، فقط از خداوند برمی­آید. در قصاص باید به ارزش موضوع قصاص هم (نزد طرفین) توجه داشت. آیا اگر پیرمردی یکی از سی و شش دندان یک جوان را بشکند آن جوان مجاز است یکی از ده دندان پیرمرد را که غذا خوردنش با آن است، بشکند؟ حکم قصاص کسی که جان ده هزار نفر را به طور واضح و مسلم نجات داده است، و بعداً یکی از آن ده هزار نفر را کشته است، چیست؟ آیا دست آدم فاسد و بیکار، معادل دست یک هنرمند و نویسنده بزرگ است؟ این­ها از جمله هزاران سؤالی است که نیاز به جواب دارد.(77)
  • بعید است که یک قاضی عادل در درون خود نظر قطعی بر گناهکار بودن یا نبودن کسی داشته باشد حتی اگر او آشکارا با قاطعیت حکم دهد. او جای زیادی را برای آن بسیاری که نمی­داند و بـرای اسرار و حکمت الهی درنظر گرفته است و به آنچه نمی­داند بی اعتنا نیست. (78)
  • تو نمی­توانی چیزی که مطمئنی نیست، ببینی یا چیزی را که اطمینان به بودن­اش داری نبینی. پس پیش از آن که بدانی هست یا نه، گمانِ بودن یا نبودن را کنار بگذار و محققانه به آن نگاه کن.(79)
  • از شتابزدگی و عجولانه عمل کردن و قضاوت نمودن، پرهیز کن زیرا این روش، قرین اشتباه کردن و به خطا­رفتن است.(80)
  • ظلم نکن که خداوند بر ضد ظالمان است. نگذار قلبت به نفرت آلوده شود و به کمین­گاه کینه­ها بدل گردد.(81)
  • خداوند عادل است اما بخشش خود را بر عدالت خویش برتری می­دهد، حساب­گر است اما داوری و حساب­گری او تحت الشعاع بخشش لایزال اوست.(82)
  • انسان دانا و عادل تا فهم­اش در موضوع کامل نشده، تا روشنی بدون ابهام حاصل نشده، قضاوت نکرده و حکم را صادر نمی­کند. و اگر با وجود کامل نشدن دلایل و نشانه ها، مجبور به قضاوت شد، از حکم قطعی می­پرهیزد و به "شاید چنین باشد" یا " قویاً چنین است" اکتفا می­نماید.(83)
  • این که نیات تعیین کننده­اند خود یک اصل است اما باید دید که این نیات چگونه و تحت چه شرایطی به وجود آمده­اند. اگرنیت کسی بد بود حتماً بـه معنی بد بـودن و بدکـار بودن او نیست بلـکه بـه روند شکل­گیری ابن نیت باید توجه کرد. مهم­تر از نیت خوب و بد، دانستگی و ندانستگی است. (84)
  • انسان هوشیار و عادل چون می­داند که چیزهای زیادی هست که از آن بی­خبر است ، پس زود  و شتابزده قضاوت نمی­کند و اگر قضاوت کند، قضاوتش مطلق و تغییرناپذیر نیست.(85)
  • بهترین قاضی آن است که بتواند بی­آن که قضاوت کند و حکم دهد، عدالت را جاری کند و سپس آن که با کمترین حکم و کمترین مجازات، بیشترین دادگری را واقع سازد.(86)
  • عدالت جسم و روح دارد. کتابب قانون، جسم عدالت است اما روح عدالت، شعوری نورانی است که مخصوص انسان­های برگزیده و خاصان خداوند است.(87)
  • انسان عادل هر بار طوری قضاوت می­کند که انگار این آخرین قضاوت زندگی اوست و او بعد از آن راهی آسمان خواهد شد و به ملاقات خدا خو اهد رفت.(88)
  • بعضی از کلمات و قوانین را اگر تفسیر کنی، تحریف کرده­ای و بعضی را اگر تفسیر نکنی، به تحریف آلوده­ای، و انسان دادگستر این را به خوبی می­داند. (89)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ .اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد چرا چيزى مى‏گوييد كه انجام نمى‏دهيد ﴿سوره صف آیه 2)

دریافت فایل صوتی

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com