
گفت و شنود با استاد : فرمول تعالی
آيا مي توان اصل حقيقت گرائي را در يك فرمول خلاصه كرد؟
ج- بله. حقيقت مي تواند بي نهايت ريز و بي نهايت بزرگ باشد. "سير من كيستم؟" تكليفي عملي براي تحقق اصل حقيقت گرائي است.همه ابعاد اين اصل در آن خلاصه و فشرده شده است.از طريق سؤال من كيستم سير زندگي متعالي امكان پذير ميگردد و هر چقدر در يافتن پاسخ آن جلو برويم، در مسير دريافت و آشكاري حقيقت پيشروي كرده ايم.من كيستم فرمولي براي تعالي و رستگاري است.
آيا مي توانيم از اين جهت "سير من كيستم" را خلاصهي تعاليم شما بدانيم؟
ج- اگر اين سير را به طور كامل و همه جانبه در نظر بگيريم بله.
اين كه خيلي ساده است.
ج- اتم هم خيلي ساده است اما در درون آن جهان هائي نهفته است.
آيا سير من كيستم هم، هم اينطور است؟
ج- بله.
از نظر شما چرا "سير من كيستم" اينقدر مهم و اساسي است؟
ج-"من كيستم"به خودآگاهي منجر مي شود و زندگي انسان انعكاسي از خودآگاهي اوست. سرنوشت، تبديلي از خودآگاهي است.آنچه از دست ميدهيد و به دست ميآوريد، نتيجهي خودآگاهي است.سلامتي و بيماري، بزرگي و كهتري، فقر و ثروت، شكست و موفقيت، راحتي و گرفتاري و همه چيز، از خودآگاهي انسان سرچشمه مي گيرد.جايگاه شما را در هستي، خودآگاهي تعيين مي كند. اجتماعي كه در آن زندگي مي كنيد، تحت تأثير خودآگاهي افراد آن است و حتي نوع حكومت ها را خود آ"اهي ملت ها تعيين مي كند. قدرت و ضعف شما به خودآگاهي تان بستگي دارد...
وصول به حق و خداشناسي نيز در خودآگاهي است. زيرا خودآگاهي است كه به خداآگاهي تبديل شده.
و خود آگاهي نتيجهي سير من كيستم است.رشد خودآگاهي يعني رشد همهي خوبي ها در زندگي انسان. يعني رشد همه جانبه انسان و "رشد خودآگاهي"بيان ديگري است از "سير من كيستم". همهي رنج ها و انحرافات بشر از جهل و ناداني سرچشمه ميگيرد.و خودآگاهي پايان اين بديها و پليدي هاست. نابودي رنج و اسارت است.پاسخ به سؤال من كيستم پاسخ همة سؤالات بشري است. آن به عشق منجر مي شود. به خدا و به حقيقت.
من كيستم نهايتاً به چه مي انجامد؟
ج- به بودن انسان. به اين كه تو همان مي شوي كه هستي. به هويت حقيقي انسان.
آيا فكر مي كنيد در عصري كه زندگي ميكنيم، پذيرش كافي براي اين تعليم وجود دارد؟
ج- بله، زيرا بشر با بحران هويت و بلكه با بحران زندگي رو به روست. و البته "من كيستم" به همه اعصار تعلق داشته و دارد.
آيا سير من كيستم را بايد به شكل خاصي انجام دهيم؟
ج- اين سيري است كه در تمام طول زندگي بايد آن را دنبال كنيم و البته نمي توان همه زندگي را خاص كرد. "من كيستم" مديتيشن اصولی هنر زندگی متعالی است. برای حرکتی متعالی، اين مديتيشن را بايد در طول و عرض زندگي انجام دهيم. در طول زندگي به طور كلي و در عرض زندگي به طور خاص.
در طول زندگي بايد با مشاهده و هشياري زندگي كنيم. هوشياري لحظه اي از اين كه من كيستم؟ دائماً ببينيم و بشنويم كه "اين من كيست؟"اين مني كه دارد اين كار را انجام مي دهد. اين مني كه با ديگران در ارتباط است.اين مني كه عكس العمل نشان مي دهد.اين طور در يك جريان رو به رشد هماهنگي و همسويي قرار مي گيريم و همه چيز به آهستگي به جانب حقيقت جهت دار مي شود.اين طور تعارضات و تناقض ها، آشكار مي شود و در صورت امتداد جريان هوشياري و مشاهده محو و نابود گشته و وحدت و يكپارچگي هر چه بيشتر حاصل مي شود.اين سير من كيستم به "كنترل رو به افزايش" مي انجامد.
چگونه سير من كيستم تعارضات را از بين مي برد و به هماهنگي مي انجامد. ممكن است مثالي بزنيد؟
ج- فرض كنيم كه شخصي معتقد است كه بندة خداست. با مشاهده اي كه به دنبال پرسش من كيستم به جريان مي افتد، شخص متوجه مي شود كه اين اعتقاد پايه و اساس عملي ندارد. زيرا شخص علائم بندگي را در خود ندارد.او در اختيار "رب"خود نيست.به فرامين او عمل نمي كند. در خدمت او نيست. متوجه مي شود كه"بنده ديگري" است. زيرا علائم بندگي را نسبت به ديگري دارد. اين شخص با واقعيتي تلخ و دردناك مواجه شده واقعيتي كه در حالت معمولي ما آن را با صراحت هر چه تمام تر انكار مي كنيم. حالا شخص دو راه دارد، يا اين كه به بندگي ديگري ادامه مي دهد، يا به بندگي خالق خود باز گردد.شخص شكافي بزرگ را متوجه شده، شكاف ميان حرف و عمل خود را، ميان برداشت ها و رفتارهاي خود را، شخص متوجه شده كه به اسارت باطل و توهم در آمده. اگر اين جريان مشاهده تداوم يابد، شخص هر چه بيشتر خود را با واقعيت اصلي يعني بندگي خالق يكتا نزديك تر مي كند.او به آهستگي يا ناگهان دست از بندگي ديگري بر مي دارد.اين طور شخص با واقعيت وجودش هماهنگ تر مي شود، نسبت به جريان هدايت، همسو تر مي گردد و تناقضات و تعارضات زندگي اش كاهش يافته و رو به نابودي مي رود.
- ...
دریافت فایل صوتی
بازگشت
Share
|