بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

گفت و شنود با استاد : شفاي الهي و درمان هماهنگ

1- روش شما براي درمان بيماري‌ها چيست؟ آيا مي‌توان همه بيماري‌ها را با شفاي الهي درمان كرد؟

همه اماكن و مناطق يك شهر زلزله‌زده را نمي‌توان با يك روش، دوباره ساخت. همه‌ي آفت‌ها و ميكروب‌ها را هم به يك شيوه نمي‌توان از بين برد.بيماري‌ها مختلف‌اند پس درمان‌ها هم مختلف‌اند.روش درمان بيماري مي‌بايست متناسب با بيماري و بيمار و شرايط او باشد كه غير از اين ناهماهنگي است و خود ممكن است به بيماري شديدتر و بزرگتري بدل شود.اين، از اصول اوليه درمان هماهنگ است.مسائل و گرفتاري‌ها و بيماري‌هاي انسان به قفل‌هاي مختلفي مي‌ماند كه براي هر فقل كليدي وجود دارد و هر فقل با كليد مخصوص به خود باز مي‌شود.باز كردن هر قفلي با كليد مربوط به خود، روش درمان هماهنگ است، ولي اگر كليدي با قفل تناسب نداشته باشد، نه تنها قفل را باز نمي‌كند بلكه ممكن است هم كليد خراب شود و هم قفل را چنان كند كه حتي با كليد مربوط به خود هم باز نشود.لكن شاه كليدي وجود دارد كه مي‌تواند همه قفل‌ها را بگشايد.آن شاه كليد كه تسليم الهيست مي‌تواند همه مسائل را حل كند؛ همه بيماري‌ها را درمان كند و به همة رنج‌ها پايان دهد زيرا در اين شاه كليد پادشاه جهان‌ها، خداوند حي و حاضر نهفته است و مي‌آيد.از اين است كه بهترين راه شفا يافتن از بيماري‌ها و بركت دادن به زندگي، تسليم الهيست، ارتباط الهيست، دعا و توكل حقيقي است. آنگاه كه انسان به خداوند حي و قيوم تسليم مي‌شود همه زندگي او شفا مي‌يابد و او نه تنها از بيماري‌هاي ظاهري و باطني رهايي مي‌يابد بلكه همه چيز و تماميت وجود او بركت يافته است.تسليم الهي راز نوريافتگي است و اين نور الهيست كه زندگي مي‌آورد، مرگ را مي‌برد و بدي را مي‌زدايد.شفاي حقيقي در خدادرماني است نه درمان‌هاي ديگر. شيوه‌هاي ديگر درمان، شاخه‌هاي اين درخت شفا بخش‌اند.شاخه‌هايي كه اگر از اين درخت نوراني جدا شوند، خشكيده و بي‌اثرند و براي سوختن خوب‌تراند نه براي ساختن.

 

2- نمونه‌هاي زيادي بوده و هستند از بيماري‌ها و دردهايي كه براي انسان‌هاي خوب و باخدا وجود داشته است.حتي بعضي از پيامبران و انسان‌هاي والامقام روحي به علت بيماري مرده‌اند.آيا اين مطلب نشان‌دهنده كافي نبودن ارتباط الهي براي درمان و بهبودي نيست؟

در بازگشت به حضور الهي و در ارتباط با خداوند همه بيماري‌هاي انسان درمان مي‌شود و اگر انسان در فضاي خدمتگزاري الهي دچار درد و بيماري شود، اين بيماري نيست.چنين دردي، خود شفا و هدايت است...بعضي از رنج‌ها گنج‌اند، بعضي از دردها دُرِِِِِِاندــــ و بيماري‌هايي هستند كه بيداري‌اند.و بيماري‌هاي خدمتگزار خداوند، بركت است.اگر كسي در روند تسليم شدن خود به خداوند دچار گرفتاري شد، اين به آن معناست كه او در آستانة گشايش قرار گرفته است. نتيجة بيمار شدن خدمتگزار الهي، نزديكي هر چه بيشتر به خداوند است. رنجي كه مؤمن به خدا مي‌كشد فاصله‌هاي او را با خدا كم مي‌كند و نور الهي هر چه بيشتر بر او فرو مي‌ريزد.

 

3- بنابراين آيا مي‌شود اينطور نتيجه گرفت كه در شيوه‌ي درماني الاهيسم همه بيماري‌ها با يك روش درمان مي‌شود و اين روش هم تسليم و ارتباط الهي است؟

نور و شفا و بركت الهي را از يك طريق مي‌توان دريافت كرد و آن تسليم الهيست كه ارتباط الهي و ابعاد آن صوري از آنند اما درمان هميشه به معناي شفا و مانند شفا نيست.راه شفا يكيست اما راه‌هاي درمان بسيار است.بركت و شفا مانند زندگيست و درمان همچون روش‌هاي زيستن است.همه‌ي انواع مسائل، بيماري‌ها و گرفتاري‌هاي انسان، و با نگاه ديگر، همه قفل‌هاي زندگي، كمتر از چهل نوع هستند و بنابراين براي گشودن همه انواع قفل‌ها و مسائل،‌ در تعاليم حق، چهل كليد وجود دارد.نگاه، كلام، روياها، انديشه‌ها، نشانه‌ها، توبه (پرهيز)، سپاسگزاري، ايمان، انكار، قرباني، اسماء الهي، نورها، سكوت، خواب‌ها، طبيعت و آنچه در آن است، وضعيت‌هاي جسماني، وضعيت‌هاي چشم، آهنگ‌هاي موزون، تنفس، اصوات مقدس و چيزهاي ديگر، نمونه‌هايي از اين كليدها هستند.در زندگي يك انسان ممكن است هزاران انسداد و قفل و مسئله وجود داشته باشد كه اگر او بخواهد همة آن‌ها را باز كند و زندگي را در همه زوايا به جريان بياندازد بايد از كليدهاي بسياري استفاده كند.استفاده از كليد متناسب،‌ براي هر قفل زندگي، استفاده از روش درمان متناسب براي هر بيماري، درمان هماهنگ محسوب مي‌شود.اما راه حل ديگر "يكيست كه همه چيز است" يك كليد است اما شاه كليد است و همه كليدها را در خود دارد. جواب همة سوالات است. پاسخ همه نيازهاست.گشاينده‌ي همه درهاي بسته است.زداينده‌ي همه بدي‌ها و درمان همه بيماري‌هاست. آن يكي، خداوند حي و حاضر است. و راه برخورداري از خداوند، تسليم و خدمتگزاري است كه با آن، ارتباط الهي هم تجربه‌شدني است.

 

4-صرف‌نظر از موضوع ارتباط، راه‌هايي را كه براي درمان ذكر فرموديد متنوع است.در سيستم‌هاي درماني طب حاشيه هم راه‌هايي كه پيشنهاد مي‌شوند خيلي زياد هستند. از بين اين همه روش درماني عملاً بايد به كدام يك از آنها پرداخته شود؟

درست است که روش‌ها متعدد هستند اما امکان شما محدود است و براي همه‌ي آن‌ها يکسان نيست.چطور مي‌شود پيغام خود را به کسي که در جاي ديگريست برسانيد.با نامه، پيک انساني، ارتباطات مدرن يا ديگر روش‌ها.شما از راه‌هاي مختلف مي‌توانيد پيغام خود را برسانيد اما عملي‌ترين و متناسب‌ترين شيوه‌ها، تعدد و تنوع زيادي ندارند بلکه حتي از بين همين روش‌هاي قابل انجام هم غالباً يک روش، هماهنگ‌ترين است.و شما براي يافتن هماهنگ‌ترين شيوه درماني لازم است تفکر و تعمق کنيد. اين مسئله‌ايست که خود بيمار يا درمانگر راستين بايد پاسخ آن را بيابد اما اگر ناديده گرفته شود و بنابراين راحت‌ترين روش انتخاب شود، وقوع درمان قطعي، دور است.

 

 5- كليت درمان ديناميكي و هماهنگ چگونه صورت مي‌گيرد؟

مطابق اصل هماهنگي، براي هر مسئله‌اي راه‌حلي متناسب وجود دارد. پس شما نمي‌توانيد مسائل مختلف را با يك روش (نه الهي)حل كنيد.(1)بنابراين براي درمان بيماري، بايد بيمار و بيماري و شرايط بيمار را بشناسيد سپس روش درمان را معلوم كنيد.هر بيماري نسخه مخصوص به خود را مي‌طلبد.هر دردي درمان خاص خود را مي‌خواهد. و نسخه و روشي كه مربوط به امروز است ممكن است فردا به شيوة ديگري اعمال شود نه به شيوه امروز. بايد ديد بيماري چگونه بوجود آمده تا چگونه رفتن آن مشخص شود...اين عاقلانه نيست كه گمان برود با يك روش فرعي مي‌توان همه بيماري‌ها را درمان نمود و با استفاده از يك روش تك بعدي، به حل مسائل در همه ابعاد پرداخت.در شفاي متعالي ابتدا بايد بيماري و شرايط آن را شناخت و بعد روش درمان را برگزيد...

 

6- در شيوه‌اي كه شما مي‌‌فرماييد (درمان هماهنگ و شفاي الهي) چطور بايد با بيماري مواجه شد و در برابر بيماري چه اقدام عيني و عملي را انجام داد؟

نمي‌توان از قبل حكم قاطعي را براي آنچه ممكن است پيش آيد صادر كرد. شفاي متعالي با حداكثر هماهنگي ممكن عمل مي‌كند. بنابراين به اين سوال، در زمان و شرايط بيماري بايد پاسخ گفت. لكن بر حسب اينكه بيماري‌ها معاني گوناگوني دارند و خود گوناگون‌اند، وقتي كه مي‌آيند ممكن است لازم باشد آن‌ها را درمان كرد اما اين فقط يك راه‌حل است و نه همه راه‌حل‌ها.در شفاي متعالي كه اتكاء اصلي آن به حضور خداوند متعال است شايد بعد از شناخت بيماري، لازم باشد به تجربة آن ادامه دهيد و با آن راه بياييد. ممكن است شنيدن پيام آن و دريافت تعليم آن كافي باشد و از اين طريق، بيماري، شما را ترك كند. شايد مناسب باشد كه بگذاريد تشديد شود و اوج آن را تجربه كنيد.بيماري ممكن است قلابي باشد كه دستة آن در دست خداوند است بنابراين وقتي انسان را گرفتار خود ساخت بايد از طريق آن، شتابان به سوي خدا رفت و به حضور الهي شتافت.در شفاي متعالي توسل آني به دوا و درمان يكي از راه‌حل‌هاي هماهنگ است كه گاهي و نه هميشه، موثر و متناسب است.بعضي از بيماري‌ها بركت‌اند و بركت ‌آورند پس نبايد زود از خير آن‌ها محروم شد و نه آن‌طور كه مي‌گويند از شرشان خلاص شد. بعضي‌شان حفاظت‌كننده و نگه‌دارنده‌اند پس نبايد زود هنگام از پناهگاه خارج شد چون نقش پناهگاه را دارند.بيماري‌هايي هستند كه براي تطهير و پالايش انسان مي‌آيند بايد بگذاريد شما را تطهير كنند.و بيماري‌هايي كه جبران‌كننده‌اند...و مرض‌هايي كه هشدارند. هشداري به يك قوم. بايد آن را به همگان اعلام كرد�

 

7- با اين وصف اين برداشت پيش مي‌آيد كه اگر بيمار شويم شايد لازم باشد كه براي درمان خود اقدام مستقيمي صورت ندهيم. آيا اين برداشت درست است؟

اگر شفاگر الهي اين را به شما بگويد، بله.اگر با وضوح و روشني كافي و به‌طور محكم و قاطع بر تو مسلم شد كه بلافاصله به سراغ درمان آن نروي، بله. لكن اگر چنين وضوح و قطعيتي در كار نباشد، بهترين راه، توسل به نام خدا، توكل بر حضور خدا و سپس مراجعه به طبيب است.حال، بهترين طبيبي كه در دسترس است.در اين صورت عمل به نسخه طبيب پس از توسل به اسم خدا و توكل به حضور الهي، هماهنگ‌ترين كار است.

 

8- آيا منظورتان از طبيب همين پزشكان معمولي است. آيا نظر شما اساساً درباره پزشكي مثبت است؟

پزشکي به معناي مصطلح آن، خدمت زيادي به بشر کرده و يکي از پربرکت‌ترين و مفيدترين علوم بشري بوده که بيش از بسياري از رشته‌هاي ديگر، براي انسان نتايج خوب را به‌دنبال داشته است.پزشکي خيلي‌ها را از تهديد مرگ و گرفتاري بيماري رهانده است اما کم نبوده‌اند کساني‌ که به واسطه آن، روانه قبرستان شده‌اند.نقل شده که حکيمي بود که هرگاه از کنار قبرستان مي‌گذشت عباي خود را روي صورت‌اش مي‌کشيد.وقتي دليل کارش را از او پرسيدند گفت که از مردگان اين قبرستان شرم دارم چون بيشترشان را من به قبرستان فرستادم. اين واقعيت امروز هم قوت دارد.علم پزشکي و روش‌هاي آن کامل نيست و به‌دليل ضعف‌ها و نارسايي‌هايي که دارد، در کنار خير فراواني که رسانده، خالي از شر هم نبوده است.

 

9-اين روزها بيش از هر زمان ديگري درباره روش‌هاي انرژي درماني و معنوي، روش‌هايي مانند انرژي‌زايي، مي شنويم. لطفا نظرتان را در اين‌باره بفرماييد.

نه تنها روش‌هاي باطني درمان، كه روش‌هاي باطني انسانِ امروز براي برخورد با مسائل زندگي و تحقق قصدهايي كه او دارد گاهي بسيار ساده‌لوحانه و بچه‌گانه است.برخورد بشر اين عصر با موضوعات باطني، غالباً بسيار سطحي و غيرهوشمندانه است.او يك نقطه را مي‌بيند اما از هزاران نقطة ديگر كه كل تصوير را مي‌سازند، غفلت مي‌كند.روش‌هاي انسان امروز، متعصبانه و مطلق‌گرايانه است.چيزي كه مي‌بيند آن‌قدر ذهن‌اش را پر كرده كه جز آن را نمي‌تواند ببيند. بنابراين همه چيز را از چشم بينش محدود و زوايه‌اي خود تماشا مي‌كند.جزء را مي‌بيند پس همه چيز را جزئي و از همان روزنه جزء مي‌بيند.كل را فراموش مي‌كند اگر به آن اشاره‌اي هم مي‌كند درك و توجهي در اشاره او نيست...

اين نگاه ناهماهنگ و نامتعالي درباره روش‌هاي درمان و ساير روش‌هاي باطني همانند روش‌هاي رويابيني، انرژي‌زايي، ارتباط باطني، تفكر و ديگر راه‌هاي روح هم صادق است.

 

10-آيا مراجعه به درمانگران رشته‌هاي پزشكي حاشيه و يا انرژي درمانگران كار اشتباهي است؟

بر فرض اينكه مدعيان چنين روش‌هايي در كار خود ماهر و بر كار خود مسلط باشند، مي‌توان كار آن‌ها را گاهي و براي برخي از بيماري‌ها، تا حدي موثر دانست.اگر انتخاب روش، هماهنگ با بيمار باشد، اين تأثيرگذاري به حداكثر خود مي‌رسد.لكن اگر اين شيوه‌ها هماهنگ نباشد، كه انتخاب هماهنگ آن نيازمند هوشمندي بالايي است، و اگر تهي از نور و شفاي الهي و خالي از حضور شفادهنده خداوند باشد، اثر آن‌ها جدي و عميق نيست زيرا شفاي حقيقي، در نور خدا و حضور الهي است و شفادهنده حقيقي خداست كه از طريق روح و كلمه خود عمل مي‌كند...ممكن است شخصي ظاهراً با روشي غيرالهي درمان شود اما حتي اگر به‌ظاهر هم درمان شود، شفا نمي‌يابد.درمان او قطعي و هميشگي و كامل نيست.روش‌هاي تك بعدي و زاويه‌اي غالباً بيماري را درمان نمي‌كنند بلكه آن را تبديل يا جابجا مي‌كنند.در جايي بيماري را سركوب مي‌كنند اما همان بيماري با متعلقاتي جديد، از جاي ديگري سر درمي‌آورد.و غالباً قوي‌تر و پيچيده‌تر از گذشته. عمدتاً بيماري را موقتاً غيرفعال مي‌كنند و آن را به حاشيه‌اي از جسم و روان مي‌رانند اما بيرون نمي‌رانند.و گاهي آن را مثل فنر، فشرده مي‌كنند چنان فشرده كه اگر باز شود، ضربة آن سخت‌تر از گذشته خواهد بود...

 

11- اعتقاد به اين موضوع كه اسم خدا درمان بيماري است يا اگر دعا بخوانيم بيماري‌مان درمان مي‌شود و مواردي از اين نوع، جزو اعتقادات معمول مردم در بيشتر نقاط دنياست. اما علي‌رغم آن ما شاهد بيماري‌هاي ريز و درشت بسياري در بين مردم هستيم.اگر واقعاً چنين اعتقادي مي‌تواند كمك كند پس چرا بيماري‌ها تا اين اندازه در بين مردم شيوع و گستردگي دارند؟

               اگر نام‌هاي خداوند واقعاً خوانده شوند شفادهنده‌اند.اما اگر از سر غفلت و بي‌‌توجهي بيان شوند نبايد انتظار كار بزرگي را از آن‌ها داشته باشيد. بيشتر مردم مي‌گويند توكل ما به خداست اما كمتر كسي ممكن است به خداوند توكل كرده باشد.اكثراً دعا مي‌خوانند اما نادرند كساني كه دعا را آموخته‌اند؛ و همه خدا دارند اما كميابند كساني كه خدا را يافته‌اند.

 

12- بعضي‌ها تاثيرات عمل دعا را ناشي از تاثير باور و تلقين مي‌دانند. آيا اين درست است؟

تأثير تلقين، سطحي و کاملاً محدود است.تلقينِ به تنهايي، نمي‌تواند بيش از يک دهم تأثير را به‌وجود آورد و اين يک دهم، اوج و شدت آن است و در صورتي است كه تلقين كامل و عميق انجام شود. تلقين مي‌تواند بر برگ‌هاي درخت بيماري اثر بگذارد اما بر خود درخت يا بر ريشة آن چنين تأثيري ندارد. در داستان‌هايي هم که دربارة قدرت تلقين است عوامل ديگري مانند ارتباط و تمرکز و ايمان عمل کرده‌اند نه صرفاً تلقين. مخصوصاً در اين قرن اخير، اين را بسيار گفته‌اند که هر چيزي که باور کني اتفاق مي‌افتد. ولي واقعيت چيز ديگريست.اگر باور را از ايمان و ارتباط و مشاهده و ديگر عناصر به‌ظاهر مشابه جدا کنيد، در اين حالت، قدرت باور بسيار کمتر از آن چيزي است که مي‌گويند.بر خلاف نظر بيشتر معنوي‌نويسان و روا‌ن‌شناسان مدرن، باورِ خالي قدرت زيادي ندارد و نمي‌تواند کار زيادي به انجام برساند.خودتان مي‌توانيد براي اين واقعيت مثال‌هاي فراواني بياوريد.آن قدرتي که به باور نسبت مي‌دهند متناسب با قدرت نگاه و مشاهده و ارتباط و مانند اين‌هاست.

 

 13- آيا تعهدي كه شما به... داده‌ايد و تهديدي كه مطرح شده است فقط در زمينه هاي مربوط به درمان و شفا بوده است يا به‌طوركلي درباره برگزاري دوره‌هاي عمومي شما بوده؟

در هر ميداني لازم است قانون جاري ميدان را رعايت کرد. من هم به قانوني که جاري و زنده است عمل مي‌کنم و آن را نمي‌شکنم.ولي به کسي هم جز خدا متعهد نيستم و به کسي تعهد نداده‌ام اما تهديدات هميشه مطرح بوده‌اند... ولي چه تهديدي باشد چه نباشد تعاليم برقرارند و جريان دارند. اما درباره درمان و شفا. قرار نيست ما مطب و بيمارستان راه بياندازيم لکن مي‌خواهيم دربارة راه‌اندازي يک درمانگاه دروني، در درون انسان بگوييم و عمل کنيم.

 

14- از نقطه‌ نظر فرهنگ‌هايي كه به مذهب وابستگي دارند و تقريباً از نظر بيشتر مكتب‌هاي معنوي ريشة اصلي همه بيماري‌ها گناه است.به نظر شما علت اصلي بيماري چيست؟

بيماري‌ها علل مختلفي دارند و بيماري‌هاي بسياري نتيجه گناهان و شرارت‌ها و بدي‌هاي انسان‌اند.اما هميشه اين طور نيست.بيماري‌ها و مسائل نوعي تجربه‌اند كه در تقدير بشراند.جزئي از زندگي‌‌اند. در اين دنياي دو قطبي هر چيزي با عكس خود همراه است. سيري با گرسنگي است.لذت با رنج است.سلامتي نيز با بيماري توأم است.اگر بيماري نباشد، تعادل زندگي اين جهان و دوگانگي اين دنيا انكار شده است.به همان دليلي كه بايد سالم باشيم، به همان دليل هم بيمار مي‌شويم.بيماري يكي از واقعيت‌هاي زندگي اين دنياست كه بايد پذيرفته و از آن گذر شود.اگر رنج نباشد لذت معنا نمي‌دهد و اگر بيماري نباشد سلامتي بي‌‌معناست.بايد رنج و بيماري و مسئله وجود داشته باشد تا حقيقت آشكار شود. تجربة حقيقي يگانگي، از ميان دوگانگي‌ها ممكن است.اگر تاريكي نباشد چه كسي نور را مي‌شناسد و اگر روشنايي كمتر را نديده باشيم كي قدر روشنايي بيشتر را مي‌دانيم. اما هر كسي تجربة منحصر به خود را دارد. بعضي بيماري‌ها خودشان شفا هستند.نور هستند و با خود نور مي‌آورند پس نمي‌توانند نتيجه گناه و شرارت باشند.بسياري از انسان‌هاي بزرگ و مقدس رنج‌ها و بيماري‌هاي فراواني را تجربه كردند اما اين به معناي شرور بودن آن‌ها نيست. اين خود نشان‌دهنده تواضع و بزرگي آنان است. و كم نبوده‌اند انسان‌هاي شروري كه ظاهراً ‌كمتر از ديگران دچار رنج و بيماري شده‌اند.

و آيا گياهان، خاك، آب و جانوراني كه بيمار مي‌شوند همگي گناه كرده‌اند و دارند گناه خود را جبران مي‌كنند؟ گاهي از نظرات و آموزه‌هاي بعضي از مكتب‌هاي باطني و فرهنگ‌هاي مذهبي متعجب مي‌شوم كه چرا اين‌قدر با شتابزدگي و علم اندك به قضاوت نشسته‌اند.

 

15- با توجه به اينكه ناخوشي و بيماري ممكن است به علت‌هاي مختلفي باشد آيا تركيب روش‌هاي مختلف درماني براي مبارزه با يك بيماري كار درستي است؟

راه‌حل‌هاي ترکيبي غالباً آن‌طور که درباره آن‌ها تصور مي‌شود عمل نمي‌کنند. اين برداشتي سطحي است که انسان فکر مي‌كند اگر راه‌حل‌هاي مختلف يک مسئله را با هم ترکيب کند الزاماً به راه‌حلي کامل‌تر و موثرتر مي‌رسد. حصول راه‌حل کامل‌تر در صورتي است که راه‌حل‌هاي ترکيب شده با همديگر هماهنگ و همگرا و مکمل باشند.گاهي يک راه‌حل ترکيبي در مقايسه با يک راه‌حل ساده ناتوان و غيرموثر محسوب مي‌شود. در هر حال، قدرت در يکيست پس وقتي که يک تدبير، ترکيبي از تدابير متفرق و متناقض باشد مردود است.در درمان‌هاي ترکيبي هم همين صادق است.اگر روش‌هاي درماني با همديگر هماهنگي داشته باشند، موثر است.

 

16- در شفاي الهي، مهم‌ترين كاري كه شخص بيمار مي‌تواند انجام دهد تا شفا پيدا كند چيست؟

برقراري ارتباط با خداوند اصلي‌ترين كاريست كه او بايد به انجام برساند.اگر ارتباط انسان با حضور خداوند برقرار شود، اگر انسان آگاهانه در حضور الهي قرار گيرد و خواستة خود را حضوراً و به صورتي زنده و مستقيم به خداوند عرضه كند، دعاي او مستجاب خواهد شد و نور و شفا را دريافت خواهد كرد.

 

17 -شاگردان شما مي‌گويند براي بعضي از افراد كارهاي بسيار بزرگي كرده‌ايد.بعضي از بيماران لاعلاج را كه از نظر پزشكي در سرازيري مرگ قرار داشته‌اند شفا داده‌ايد.آنها مي‌گويند شما مي‌توانيد معجزه كنيد، دعاهايتان در دم مستجاب مي‌شود و حرف‌هايتان فوراً اتفاق مي‌افتد.پس چرا براي اين همه دردمند و بيماركاري نمي‌كنيد؟

شفاي الهي تنها در روح خداست و شفاي حقيقي، كار بشر نيست.و اگر منظور تو شخص من است من هم يك انسان‌ام مانند انسان‌هايي ديگر.شفادهنده حقيقي فقط و فقط خداوند است كه فقط از طريق روح خود شفا مي‌بخشد.نور و بركت و شفاي الهي فقط از طريق روح الهي مي‌آيد و نه هيچ موجود ديگري. استجابت دعا فقط براي كسي است كه روح خدا به دعايش آمين بگويد و تنها كلام كسي تحقق مي‌يابد كه موافق كلام خدا باشد.

اگر چيزهايي را كه تو به نقل از دوستانم گفتي كس ديگري بتواند انجام دهد من هم مي‌توانم و اگر چنين كسي نباشد من چطور مي‌توانم؟...

اما من قصد ندارم كسي را به خود وابسته كنم و هرگز نيز به بي‌عدالتي دست نخواهم زد. راه، نشان داده شده. راه را خودمان بايد برويم. خودمان تجربه كنيم، بياموزيم و بگذريم.نبايد بي‌اذن نور به سرنوشت كسي وارد شد و در تقدير كسي تصرف كرد.اگر هم قرار باشد كه تو كسي را از راه بگذراني و نه اينكه او با پاي خودش عبور كند، اين ارتباط اوست كه تعيين مي‌كند...به‌جاي ماهي، دوست دارم قلاب ماهيگيري را به تو بدهم اگر ظرفيت تو بيش از قلاب بود، تور را به تو خواهم داد و اگر ارتباط تو بزرگتر از اين بود، تور ساختن را به تو مي‌آموزم، بعد از اين (...) تو بايد تور و ماهي و ماهيگيري را رها كني و تماماً صرف دريا شوي و با دريا و در دريا و براي دريا زندگي كني.

 

 18-بعضي از افراد درمانگر مي‌گويند كه با شما ارتباطي روحي دارند و به‌عنوان واسطه‌ي روحي شما عمل مي‌كنند.چند تن از اين اشخاص تاثيرات درماني فوق‌العاده‌اي داشته‌اند.مواردي هم بوده كه اتفاق خاصي نيفتاده است. آيا اينها واقعاً با شما ارتباط روحي دارند؟

...اگر او توانست قدرت نام خدا را آشكار سازد، قابل اعتماد است و مي‌توانيد به او اطمينان داشته باشيد. اگر نه، اعتمادپذير نيست.

 

19-چند روز پيش شنيدم كه شما مي‌خواهيد در هر كشوري همه بيماران را يك‌جا در استاديوم هاي بزرگ جمع كنيد و به آنها شفا بدهيد. آيا اين درست است؟

...من آن را گفته‌ام.هر حرفي و هرخبري كه هماهنگ، عادلانه، معقول، الهي و متعالي نيست من نگفته‌ام و نمي‌گويم و خبرش درباره من دروغ است.فراموش نكنيد كه قصد ما از طرح تعليم درماني آموختن بهترين برخورد ممکن با بيماري و يافتن هماهنگ‌ترين راه براي مواجه شدن با آن است.ما قصد نداريم همه بيماران را درمان کنيم حتي قصد چنين کاري از ريشه اشتباه و متناقض است.ما راه را نشان مي‌دهيم اما پيمودن راه بعهده جوينده است.شيوه رفتن را مي‌آموزيم اما به مقصد رسيدن با پوينده راه است.ما عالي‌ترين پيام را، پيامي که حامل نور و شفاست، مي‌رسانيم لکن دريافت پيام و برخورداري از آن با دريافت‌کننده است.

20- آيا اين صحت دارد كه براي درمان بعضي از ثروتمندان غربي و شيوخ عرب ميليون‌ها دلار حق درمان مشخص كرده‌ايد.در اين صورت مردم كم درآمدي كه پول زيادي ندارند چه بايد بكنند؟

من به كسي و به پول كسي نياز ندارم... گفته‌ام كه پول را در كجا مصرف كن اما از كسي پولي نخواسته‌ام. براي تحقق آنچه مي‌خواهي، و براي دريافت شفا و بركت بايد قرباني داد و اين قرباني چيزي است كه براي تو مهم است و به آن وابسته‌اي. آنها هم به پول و قدرتشان وابسته‌اند.اما شفا و بركت الهي را نمي‌توان با پول، خريد و فروش كرد.چنين قرباني‌هايي قيمت‌ آن نيست، كمترين قيمت آن است. براي آنكه تو به چيز بزرگتري دست يابي لازم است از چيز بزرگي، چيزي كه براي تو بزرگ است چشم بپوشي.اگر امكان آن باشد كه بيماري لاعلاج يك پادشاه علاج شود شايد قيمت‌اش پادشاهي‌اش باشد و براي يك سياستمدار چشم‌پوشي از سياست و براي يك ثروتمند چشم بستن بر ثروت خود.

 

21- در بعضي از كتاب‌ها و متن‌ها گزارشات و توضيحاتي درباره شما آمده است اما اشاره‌اي به اسم شما نشده است يا اگر هم اشاره شده به صورت اسم مستعار است.به‌عنوان مثال در گزارشات مربوط به زلزله بم، سونامي اندونزي، يازده سپتامبر و در كتاب پديده هاي انرژي‌زايي و در ضميمة كتاب دايره‌المعارف شفا و چند جاي ديگر هم.فايده اين كار در چيست؟ چرا اسم شما صراحتاً نيامده است؟ آيا به نظرتان پيامدهاي منفي اين كار بيشتر از پيامدهاي مثبت آن (اگر پيامد مثبتي داشته باشد) نيست؟ به همين وسيله بعضي‌ها ممكن است سوءاستفاده كنند و خود را به جاي شما معرفي كنند.

فعلا اين مهم نيست.

 

پي‌نوشت:

1-- نور و شفاي الهي يك روش محسوب نمي شود بلكه "فرا روش" است.




 

دریافت فایل صوتی

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com