بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

واي بر ما اگر...

با گذشت زمان، قلب تاريخ هم‌چنان مي‌طپد و بر صفحات آن امواجي ثبت مي‌شود که بسيار تکراري است؛ گسترش فساد و فحشا، انتظار براي نجات، ظهور بيم‌دهنده، (...)، و باز هم انکارگران نور (مکر و نيرنگ، گريز و نفرت، تمسخر و تهديد... ) و در نهايت، خشم الهي و عذاب خفت‌بار! بله در سنّت خدا هيچ تبديل و دگرگوني راه ندارد و هر بار که از جانب خداوند بيم‌دهنده‌اي آيد و او را انکار کنند، همان خواهد شد که بر پيشينيان گذشت. فرقي نمي‌کند که اول زمان (تاريخ) باشد يا آخر زمان! با اين حال، صفحات تاريخ را مي‌بينيم که هم‌چنان تکرار مي‌شود و کمتر کسي است که از آن عبرت گيرد. امير المؤمنين علي (ع) مي‌فرمايد:

"براي آينده از آن چه که گذشته است درس بياموز  که دنيا پاره‌هايش شبيه به هم است و آخر آن به اولش پيوسته!  (نهج البلاغه/نامه 49)

از اين رو، خداوند در کتب مقدس به ويژه قرآن، مکرراً احوال پيشينيان را بيان مي‌کند و به طرق مختلف هشدار مي‌دهد تا مبادا ما نيز به اشتباه گذشتگان مبتلا شويم و عذاب شامل حال‌مان گردد. يکي از بي‌شمار نکاتي که در اين آيات به چشم مي‌خورد، اشاره به ادعاهاي پوچي است که از سوي منتظران "شخص نجات‌‌دهنده" مطرح مي‌شود. کساني که ادعا مي‌کنند ايمان دارند، منتظر كسي هستند كه آنها را نجات بخشد... اما به فرموده خداوند، اين افراد نه تنها ايماني ندارند بلکه به محض مواجه شدن با آزمون‌هاي الهي و در خطر ديدن منافع‌شان، خود به بزرگ‌ترين منکران حقيقت مبدل مي‌شوند!!

 به عنوان مثال خداوند در سوره فاطر مي‌فرمايد:

"با سوگندهاي سخت خود به خدا سوگند خوردند که اگر بيم‌رساني براي آنها بيايد قطعاً هدايت يافته‌تر از هر امتي خواهند بود ولي چون بيم‌رساني برايشان آمد جز بر گريز و نفرت‌شان نيفزود. از سر گردنگشي در زمين و نيرنگ زشت، و نيرنگ زشت جز  دامن صاحبش را نگيرد. پس آيا جز سنّت پيشينيان را انتظار مي‌برند؟ و هرگز براي سنت خدا تبديلي را نخواهي يافت، و هرگز براي سنت خدا دگرگوني نخواهي يافت"  (فاطر/42-43)

در اين آيه به مشرکان عرب اشاره شده است که وقتي از بي‌وفائي‌ها و کارشکني‌ها و جنايت‌هاي امت‌هاي پيشين مخصوصاً يهوديان مي‌شنيدند، به خدا قسم‌هاي سخت مي‌خوردند که اگر برايشان بيم دهنده‌اي آيد از هر امت ديگري هدايت يافته‌ترند. اما زماني كه حضرت محمد (ص) در ميان‌شان آمد نه تنها او را نپذيرفتند بلکه در مقام تکذيب و مبارزه و انواع مکر و فريب بر آمدند!

در سوره بقره نيز با آياتي روبه‌رو مي‌شويم که خداوند در آنها از يهوديان سخن مي‌گويد. آنها براي استقبال از پيامبر موعود رنج‌هاي زيادي متحمل شدند و با استناد به پيشگويي‌هاي کتاب مقدس به مکاني مهاجرت کردند که به ظهور پيامبر موعود در آن منطقه اشاره شده بود اما زماني که متوجه شدند او از قوم بني اسرائيل نيست، در مقام کفر بر آمدند و خشم خداوند را برانگيختند:

"چه بد معامله‌اي است که خود را به بهاي کافر شدن به آيات الهي فروختند، از روي حسد به اين که خدا از فضل خويش به هر کس از بندگانش که بخواهد نازل مي‌کند. از اين رو به خشمي بر خشم ديگر گرفتار آمدند، و براي کافران عذابي خفت‌بار است."  (بقره/90)

علامه طباطبائي در تفسير اين آيه به روايتي از امام صادق (ع) استناد مي‌کند که براي ما در عصر حاضر، بسيار هشداردهنده است. يهوديان در کتاب‌هاي خويش ديده بودند که هجرتگاه پيامبر بين دو کوه "عير" و "احد" است يعني منطقه‌اي که سرزمين مدينه در ميان آن واقع شده از اين رو پس از جست‌وجوي فراوان، گروهي از آنان توانستند در اين سرزمين سکني گزينند و در آن به فعاليت بپردازند. اگر چه در ابتدا آنان با مشکلات فراواني روبه‌رو بودند اما به تدريج اموال فراواني کسب نموده و آوازه‌شان به سلطاني به نام "تبع" رسيد.  پس از چندي، تبع در حمله‌اي يهوديان‌ را محاصره نمود و براي رسيدن به رياست در آن سرزمين با آنها به گفت‌وگو نشست. يهوديان در پاسخ به او گفتند که اين سرزمين هجرتگاه پيامبري است که جز او کسي نمي‌تواند رياست کند.... بالاخره پس از گفت‌وگوهايي که ميان طرفين صورت گرفت، "تبع" متقاعد شد آن جا را ترک گويد اما از خاندانش کساني را در آن سرزمين قرار دهد تا زماني که پيامبر موعود ظهور کرد، وي را ياري کنند. لذا دو قبيله "اوس" و "خزرج" در آن جا باقي ماندند. اما زماني که جمعيت اين دوقبيله زيادتر شد به يهوديان تجاوز مي‌نمودند و (...).  يهوديان به آنها مي‌گفتند هنگامي كه پيامبر موعود ظهور کند شما را از سرزمين‌مان بيرون خواهد راند.

بالاخره هنگامي که محمد (ص) مبعوث شد، اين دوقبيله به نام "انصار" معروف شدند و به او ايمان آوردند ولي يهودياني که خود مشتاق و مبلغ او بودند، او را انکار کردند!

"و هنگامي که از جانب خدا کتابي برايشان آمد که آن چه با خود داشتند تأييد مي‌کرد و از پيش بر کفار پيروزي مي‌جستند، ولي همين که آن چه مي‌شناختند برايشان آمد، انکارش کردند. پس لعنت خدا بر کافران." (بقره89)

آنها که با عشق و علاقه به رسول خدا آمده بودند و بر "اوس" و "خزرج" فخر مي‌فروختند که ياران خاص پيامبر موعود خواهند بود، بر اثر تعصب، قضاوت و پيش‌داوري در صف دشمنان او قرار گرفتند. شايد به اين دليل که انتظار داشتند منجي‌شان از ميان بني‌اسرائيل يا کسي باشد که آنها انتظار دارند. اما چنين چيزي به حقيقت نپيوست. و اين در حالي است که خداوند به وضوح مي‌فرمايد فضل و رحمت خويش را به هر يک از بندگانش که بخواهد عطا خواهد فرمود و هيچ شرط ديگري جز بندگي قيد نشده است.

"فرشتگان را با روح به فرمان خود بر هر کس از بندگانش که بخواهد نازل مي کند که: بيم دهد که معبودي جز من نيست پس از من پروا کنيد." ( نحل/2)

و يا در جای ديگر می فرمايد:

[خدايي که] داراي منزلت رفيع و صاحب عرش است، روح را از امر خويش به هر يک از بندگانش که بخواهد القا مي کند، تا مردم را از روز ملاقات بترساند. (غافر/15 )

 

به هر حال تاريخ مکتوب در قرآن به ما ثابت مي‌کند که ادعا هرگز کافي نيست. براي شناخت دعوتگران الهي لازم است سينه‌اي گشاده، نگاهي وسيع و دلي پاک داشته باشيم و اين ممکن نيست مگر آن که تعصبات را فراموش کنيم، قضاوت و پيش‌داوري‌ها را کنار بگذاريم و خانه دل‌ را براي ورود فرستاده الهي از غبار منيت‌ها بشوييم زيرا منيت چشم انسان را کور و گوشش را ناشنوا مي‌سازد و از هر بيماري خطرناکي مهلک‌تر است...

نمونه‌هاي اين قبيل عهدشکني‌ها، تکذيب‌کنندگان و پشت‌کنندگان به حق در طول تاريخ بسيار است و آيات متعددي به اين امر اشاره مي‌كند. پس واي بر ما،اگر ما هم همچون آنان ادعا کنيم و لاف‌ها زنيم اما زماني كه محک ايمان به ميان آمد، به حق پشت کنيم و همه چيز را تکذيب کنيم. واي بر ما اگر خود مبلغ باشيم و خود منکر! واي بر ما اگر براي منجي‌مان تعيين تکليف کنيم و توقع داشته باشيم مطابق انتظارمان باشد. واي بر ما اگر ادعاي ايمان کنيم و کفر  و نفاق را در پيش گيريم. واي بر ما که در اين صورت خشم و لعنت خدا را به همراه خواهيم داشت.

                                                                                                       آوا

 

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com