بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

حق در مصاف با كج‌انديشان دوران

يكي از مهم‌ترين رسالت‌هاي پيامبران الهي و اولياء خداوند زدودن خرافه‌ها و بدعت‌هاي رخنه كرده در تعليمات پيامبران مقدم بر خودشان بود.بررسي پيشينه‌ي برخورد با برگزيدگان الهي ما را به الگوي مشخصي مي‌رساند كه تاريخ، اكثرا شاهد آن است:مقاومت و برخورد شديد جريان حاكم در ابتداي كار، موج فزاينده‌ي گرايش به مصلح دين با گذشت زمان و سپس ارزش‌گذاري غير واقع‌بينانه و تحريف تعليمات تا ظهور فرستاده‌اي ديگر.در دو سوي اين منحني، كج‌انديشاني قرار دارند كه يا حق را بدبينانه و با غرض‌ورزي انكار مي‌كنند يا با توهمات و برداشت‌هاي اشتباه خود، در لباس دوست، كار دشمن را انجام مي‌دهند. يكي از پيامبراني كه در زمان آغاز رسالت خود با شديدترين دشمني‌ها از جانب علماي دين پيش از خود روبه‌رو شد، حضرت عيسي(ع) بود.

عيسي مسيح مأموريت داشت با روحانيان يا خاخام‌هاي فريسي (يهوديان متعصب)كه به مرور زمان، دين خدا را مسخ كرده و به شرك آلوده بودند، به مبارزه برخاسته و دين آنان را اصلاح كند.او قصد داشت قوانين سنگين تورات را كه به دليل شرطي شدگي، ترس و اجبار، يا عادت و سطحي نگري مردم، روح خود را از دست داده بودند، زنده كند. در قرآن كريم به موضوع تسلط عيسي(ع) بر تورات، صريحا و بر تأييد آن، تلويحا اشاره مي‌شود:"خدا به او (عيسي)، علم كتاب و حكمت و تورات و انجيل مى آموزد."1در عهد جديد، رسالت عيسي(ع)از زبان خود او چنين بيان مي‌شود:"گمان مبريد كه آمده‌ام تا تورات موسي و نوشته‌هاي ساير انبياء را منسوخ كنم. من آمده‌ام تا آنها را تكميل نموده و به انجام برسانم".2  

 

برخورد انكارگران نور با حضرت مسيح (ع)

سخن عيسي(ع) درباره‌ي راستي و درستي، و پيام او عدالت و عشق و بخشندگي... بود. در آن دوران، از دعوت او استقبال چنداني نشد چون همان طور كه خودش فرموده است:"فقط با عبور از در تنگ مي‌توان به حضور خدا رسيد.جاده‌اي كه به طرف جهنم مي‌رود، خيلي پهن است و دروازه‌اش نيز بسيار بزرگ، و همه‌ي كساني كه به آن راه مي‌روند، به راحتي مي‌توانند داخل شوند.اما دري كه به زندگي جاودان باز مي‌شود، كوچك است و راهش نيز باريك و تنها عده‌ي كمي مي‌توانند به آن راه يابند."3راه روحانيون يهود در نظر مردم آن زمان، بسيار آسان‌تر از راهي بود كه عيسي مسيح به مردم نشان مي‌داد. آنها ديگر به تكرار روال سابق، عادت كرده بودند. به علاوه خاخام‌ها نيز به مردم وعده مي‌دادند كه صرفا با عمل به احكام و تقيد به شريعت مي‌توانند به بهشت راه يابند و مردم نيز همواره به دنبال راه آسان مي‌گردند و نمي‌خواهند وقت و ذهن‌شان را با روشي تازه درگير كنند حتي اگر بهتر از روش قبلي‌شان باشد.4براي مثال شخصي نزد مسيح آمد و به او گفت: "استاد، به نظر شما من چه كار نيكي انجام دهم تا بتوانم به زندگي جاويد دست يابم؟" عيسي پاسخ داد: "اگر احكام الهي را نگاه داري زندگي جاويد خواهي يافت". او گفت: "من هميشه تمام دستورها را نگاه داشته‌ام، حالا چه بايد بكنم؟" و مسيح به او گفت: "اگر مي‌خواهي به كمال برسي برو و هر چه داري بفروش و پولش را به فقرا بده تا گنج تو در آسمان باشد نه بر زمين، آنگاه (پس از قطع وابستگي‌ها) بيا و از من  پيروي كن." ولي وقتي مرد جوان اين را شنيد اندوهگين شد و از آن جا رفت زيرا او مردي ثروتمند بود.5آنگاه عيسي به شاگردان خود گفت: "اين را بدانيد كه ورود يك ثروتمند به ملكوت خداوند بسيار مشكل است. باز هم مي‌گويم گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسان‌تر است از وارد شدن ثروتمند به ملكوت خدا."6 

تعاليم عيسي(ع)با آموزه‌هاي كتاب مقدس در تناقض نبود ولي چون در سطحي بالاتر قرار داشت و عميق‌تر بود، از نظر ظاهربينان، متفاوت به نظر مي‌رسيد. براي مثال او مي‌گفت، "تنها براي قتل نيست كه بايد انسان را محاكمه كرد اگر كسي بر سر ديگري فرياد بزند، و كلام زشتي به او نسبت دهد بايد محاكمه شود.انجام اعمال ظاهري كافي نيست اگر در خانه خدا در حال قرباني گوسفندي هستيد و به ياد مي‌آوريد كه دوستي را از خود رنجانده‌ايد، گوسفند را در همانجا رها كنيد و اول برويد از دوست خود دلجويي كنيد. گفته شده است زنا نكنيد ولي حتي اگر با نظر شهوت‌‌آلود به زني نگاه كنيد، همان لحظه در دل خود با او زنا كرده‌ايد.پس اگر چشمي كه برايت اينقدر عزيز است، باعث شود گناه كني، آن را از حدقه در آور و دور افكن.بهتر است بدنت ناقص باشد، تا اين كه تمام وجودت به جهنم افتد. اگر دست راستت باعث شود گناه كني، آن را ببر و دور بينداز. بهتر است يك دست داشته باشي تا اين كه با دو دست به جهنم روي."7    

عيسي مسيح با اين سخنان مي‌‌خواست مردم را به روح و فلسفه‌ هر يك از احكام الهي آشنا سازد تا مردم خود به خود به ضرورت اجراي آن احكام پي ببرند، نه اين كه از روي ترس از جهنم و طمع بهشت اعمالي بدون روح را انجام دهند.

خاخام‌ها به او خرده مي‌گرفتند كه:"اينها تعاليمي است كه ما خود مي‌دانيم و به مردم تعليم مي‌دهيم". ولي كلام آنان مانند دانه‌اي بي مغز و بي روح بود.آنان بدون توجه به عمق و معناي آن، بيش‌تر بر روي حفظ تشريفات و انجام اعمال ظاهري تأكيد مي‌كردند، طبيعتاً كلام خالي از عشق و آگاهي خاخام‌ها نمي‌توانست در وضع زندگي دروني و بيروني مردم بهبود ايجاد كند و در آن زمان، فقر مالي و فساد معنوي شديدي بر جامعه حكم‌فرما بود. روحانيون يهود نمي‌توانستند حقيقت تعاليم الهي را به مردم منتقل كنند زيرا اين كار تنها از عهده‌ي كسي بر مي‌آيد كه كلام الهي (به ايمان و عمل) در خودش زنده شده باشد.

عيسي مسيح خطاب به روحاني‌نماهاي يهود مي‌گويد:"واي به حال شما اي علماي ديني و فريسيان رياكار، شما حتي ده يك محصول نعنا و شويد و زيره‌ي باغچه‌ي خود را زكات مي‌دهيد، اما مهم‌ترين احكام خدا را كه نيكويي، گذشت و صداقت است، فراموش كرده‌ايد.درست است كه بايد ده يك محصول خود را بدهيد، ولي احكام مهم‌تر خدا را چرا فراموش مي‌كنيد؟ شما پشه را از صافي مي‌گذرانيد ولي شتر را مي‌بلعيد!8   

عيسي به مردم و شاگردانش گفت:"علماي مذهبي و فريسيان بر كرسي موسي نشسته‌اند و احكام او را تفسير مي‌كنند. پس آن چه به شما تعليم مي‌دهند به جا آوريد اما هيچگاه از اعمال‌شان سرمشق نگيريد زيرا هرگز به تعاليمي كه مي‌دهند، خود عمل نمي‌كنند.ايشان احكام ديني را همچون بارهاي سنگيني بر دوش شما مي‌گذارند اما خودشان حاضر نيستند آنها را به جا آورند".9     

فريسيان و خاخام‌ها بناهاي مذهبي را تزئين كرده و برايشان حرمت بسيار قائل مي‌شدند. آنها هميشه قاتلين انبياء را لعنت مي‌كردند و آرزو داشتند در آن زمان، در كنار پيامبران‌شان بودند و به آنان خدمت مي‌كردند. عيسي مسيح به اين گونه افراد مي‌گويد: "واي به حال شما اي علماي ديني (روحاني‌نماها) و فريسيان رياكار، شما براي پيامبران كه اجدادتان آنان را كشتند، با دست خود بناي يادبود مي‌سازيد و قبر مقدسيني را كه به دست آنان كشته شدند، تزئين مي‌كنيد و مي‌گوييد:اگر ما به جاي اجدادمان بوديم، پيامبران را نمي‌كشتيم ولي با اين گفته به زبان خود اعلام مي‌داريد كه فرزندان قاتلان انبياء هستيد. شما قدم به قدم از آنان پيروي مي‌كنيد و در اعمال بد از ايشان پيشي گرفته‌ايد.اي مارهاي خوش خط و خال، چگونه مي‌توانيد از مجازات جهنم جان سالم به در بريد."10   

                                                         

                

"من انبياء و مردان حكيم و روحاني را به سوي شما مي‌فرستم و شما بعضي را به دار خواهيد كشيد و بعضي را در عبادتگاه‌هاي خود زير ضربه‌هاي شلاق گرفته، شهر به شهر آواره مي‌كنيد. به اين ترتيب، خون مردم بي‌گناهي كه شهيد شده‌اند، يعني از هابيل معصوم گرفته تا زكريا پسر برخيا كه او را در داخل خانه‌ خدا، بين عبادتگاه و قربانگاه كشتيد، به گردن شماست. باور كنيد تمام اين كارها به گردن اين نسل خواهد بود."11   

روحانيون يهود خود را واسطه‌ي بين خدا و مردم مي‌دانستند و با نشاندن اين باور در اذهان مردم، خواسته‌هاي خود را به نام خداوند به آنها القا نموده و عملاً بر مردم حكومت مي‌كردند. بيدار شدن مردم با منافع و اميال خاخام‌ها و طبقه‌ي حاكم وقت، در تضاد بود. آنها كه در جست‌وجوي قدرت و يافتن تسلط بر مردم بودند، افكار عمومي را بر ضد عيسي مسيح تحريك كرده و به او نسبت‌هاي ناروا مي‌دادند، مثلاً از او مي‌خواستند با آوردن معجزه ثابت كند مسيح موعود است. ولي وقتي كه ديوانه‌اي كر و لال را شفا داد، گفتند: عيسي به اين دليل مي‌تواند ارواح ناپاك را از مردم بيرون بياورد كه خودش شيطان و رئيس ديوهاست".12   

 

بسياري از كاهنان به حقانيت او پي برده بودند ولي مصلحت نمي‌دانستند به آن اعتراف كنند! آنها فكر مي‌كردند پذيرش نبوت عيسي به معناي سلب قدرت از خود، ويران شدن معابدشان توسط روميان (كه در آن برهه از زمان بر آنان تسلط داشتند) و ايجاد هرج و مرج است. "قيافا،" كاهن اعظم، به سران قوم يهود گفته بود كه: "بهتر است اين يك نفر فداي همه شود."13   

دشمنان عيسي مسيح همان گروه‌هايي بودند كه همواره در طول تاريخ با پيامبران مبارزه مي‌كردند: سران قوم و صاحبان قدرت، منافقان، مردم جاهل (جاهلاني كه تحت تأثير و نفوذ خاخام‌ها، آزادي يك قاتل و تبهكار را بر آزادي فرستاده‌ي خدا، ترجيح دادند و به صليب كشيدن عيسي مسيح را خواستار شدند). سرمايه‌داران راحت‌طلب، ظاهربينان متعصب و كاهنان كوردل با هر گونه تحول مخالف بودند زيرا نمي‌توانستند روش زندگي خود را تغيير داده و از آن همه امتياز كه كسب كرده بودند چشم بپوشند.هنوز هم به جز معدودي از مفسران و تحليلگران فرهيخته‌ي يهود كه فارغ از هر نوع نژادپرستي و برتري‌جويي قومي، نشانه‌ها و دلايل محكمي براي اثبات حقانيت عيسي در دست دارند، ساير يهوديان، عيسي مسيح را به عنوان پيام‌آور و فرستاده‌ خدا نپذيرفته‌اند و تصور مي‌كنند با قبول او از دين خود خارج مي‌شوند و اين همان چيزيست كه خاخام‌ها هميشه آنها را از آن ترسانده‌اند. همان طور كه در قرآن كريم آمده است عيسي(ع) كلمه‌ي خدا بود، خداوند اراده كرد موجود شود، و او موجود شد.15  او در كودكي، در گهواره با مردم سخن گفت و خداوند او را در زمره‌ي نيكوكاران و مقربان خود قرار داده است.16او با اذن خداوند مي‌توانست نيروهاي شيطاني را از انسان‌ها دور كند، بيماران روحي و جسمي را شفا دهد و مردگان را زنده كند.ولي يهوديان با وجود تمام علائم و نشانه‌هاي واضحي كه در مورد حقانيت عيسي مسيح وجود داشت و بشارتي كه در كتاب مقدس در مورد ظهورش داده شده بود به دليل ترس، كه يكي از موانع بزرگ شناخت حقيقت و نخبگان الهي‌ست، باز هم نتوانستند و يا نخواستند، او را بشناسند.

عاقبت زماني كه انكارگران نور مي‌خواستند او را به صليب بكشند، خداوند به او فرمود:"اى عيسى، من تو را به سوى خود  بالا مي‌برم، و از كافران دور مى‏سازم، و در روز قيامت آنان را كه از تو پيروى كرده‌اند، بر كافران برتري مي‌دهم. وقتي همه‌ شما به سوي من باز گرديد، من در آن چه شما اختلاف مى‏كرديد ميان‌تان حكم خواهم كرد.17

 

                                

 

دشمناني در لباس دوست

به طور كلي دو گروه از مردم درباره‌ مسيح(س) به مجادله مي‌يردازند. عده‌اي چنان كه در بخش پيش به آن پرداخته شد، به كلي انكارش مي‌كنند و گروهي او را "خداوند" يا "پسر خدا" مي‌دانند. اينان هر دو در شناخت او از حد تعادل و مسير مستقيم خارج گرديده و دچار افراط و تفريط شده‌اند. از آن جا كه ديدگاه تقريبا مشابهي در مورد حضرت علي(ع) كه او نيز جلوه‌اي از جلال الهي است وجود دارد،‌ براي ملموس‌تر بودن مسئله غلو در تكريم بزرگان دين، كه به تحريف حقيقت مي‌انجامد، بحث را از زاويه‌ي برخورد افراط‌گرايانه با آن حضرت پي مي‌گيريم.

حضرت علي(ع) نيز مانند عيسي(ع) تولدي شگفت‌انگيز داشت. بر اساس روايتي، او در مکه، در داخل کعبه به دنیا آمد. (هیچ کس قبل از او و بعد از او، در خانه خدا تولّد نیافته‌ است و این نشانگر توجه خاص خداوند به وجود علی و بیانگر مقام بسیار والا و ارجمند اوست (.مادر او فاطمه بنت اسد به هنگام درد زایمان راه مسجدالحرام را در پیش گرفت و خود را به دیوار کعبه نزدیک ساخت و چنین گفت: "خداوندا، به تو و پیامبران و کتاب‌هایی که از طرف تو نازل شده‌اند و نیز به سخن جدم حضرت ابراهیم علیه السلام سازنده این خانه ایمان راسخ دارم. پرودگارا، به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم من است، تولد این کودک را بر من آسان فرما!" لحظه‌ای نگذشت که دیوار جنوب شرقی کعبه در برابر دیدگان "عباس ابن عبدالمطلب و "یزید بن تعف"  شکافته شد. فاطمه وارد کعبه شد و دیوار به هم پیوست. فاطمه تا سه روز در شریف‌ترین مکان مهمان خدا بود سپس از همان شکاف دیوار که دوباره گشوده شده بود بیرون آمد و گفت: "پیامی از غیب شنیدم که نامش را علي بگذار"17 .

علي(ع)تفريط‌كاران (انكارگران نور)را چنين مورد خطاب قرار مي‌دهد:"بدا به حال كسي كه فضل ما و ويژگي ما و آن چه الله، پروردگار ما به ما عطا نموده است را انكار كند زيرا كسي كه موهبت‌هايي را كه خداوند به ما عطا نموده انكار كند، همانا قدرت الهي و مشيت خداوندي را در مورد ما انكار نموده است زيرا ما اين كارها (زنده كردن مردگان و ساير معجزات بزرگ)را به امر پروردگارمان انجام مي‌دهيم".  

همان گونه كه طرفداران حضرت مسيح او را پسر خدا مي‌دانند و معتقدند، هيچ كس به رستگاري و نجات دست نمي‌يابد مگر اين كه مسيحي شود، عده‏اى از پیروان حضرت علي(ع) نيز به دليل فضایل و كرامات او، از جاده‌ي اعتدال منحرف گشته و برايش قدرتي معادل قدرت خداوند قائل شدند. این عده به غلات یعنى غلوكنندگان معروف گشته و از اهل بدعت و ضلال محسوب مى‌شوند. حضرت علي(ع) مي‌فرمايند: دو گروه از مردم دانسته و ندانسته با من دشمني ورزيدند و خود را نيز به ورطه‌ي هلاكت افكندند، يكي كساني هستند كه از روي دشمني به من دشنام داده و سخنان بيهوده‌اي درباره‌ي من گفتند و ديگر كساني كه در دوستي خود نسبت به من افراط نموده و از حد گذراندند و در جاي ديگر فرموده‌اند:ستودن بيش از آن چه كه سزاوار است،نوعي چاپلوسي، و كم تر از آن، درماندگي يا حسادت است.

حضرت علي (ع) در معرفي شخصيت حقيقي خود از كلام خداوند بهره مي‌گيرد و مي‌فرمايد: "هر چه مي‌خواهيد در فضيلت ما بگوييد ولي ما را به مثابه‌ خدايان قرار ندهيد. ما بندگان صاحب كرامت خداوند هستيم كه در سخن، بر خداوند پيشي نمي‌گيريم و سبقت نمي‌جوئيم و فقط به فرمان او كار مي‌كنيم."19 ما بنده‌اي از بندگان خداونديم. بر ما نام خداوندي ننهيد و هر چه خواهيد در فضل ما بگوييد، اگر چه هرگز به كنه و عمق معرفت ما پي نخواهيد برد."20 

حضرت محمد(ص) نيز حضرت علي را دوست و وصي و خزانه‌‌دار علم خود مي دانست ولي با اين كه بارها سعي كرد، نتوانست در مورد شخصيت الهي او به مردم جاهل آن زمان چيزي بگويد و يا به دشمنان او بفهماند كه اگر چه علي به صورت ظاهر بشري مانند آنان است ولي در باطن از مقام و مرتبه‌ي الهي برخوردار است زيرا بحث در مورد اين گونه امور حتي شايد در اين زمان نيز فراتر از درك و فهم بسياري از مردم است.

بر اساس كتب مقدس و گفته‌ي پيامبران تنها كساني به بالاترين مرحله‌ي تسليم الهي(اسلام راستين) و اتصال به خدا دست مي‌يابند كه به انسان‌هاي كامل كه خليفه‌ي خدا در روي زمين هستند ايمان داشته باشند و آنها را به نورانيت بشناسند، زيرا انسان‌هاي كامل مانند دري هستند كه براي اتصال به خدا بايد از آن عبور كرد.آنان رابط ميان انسان و خدايند و همچون حلقه‌اي زمين را به آسمان پيوند مي‌زنند.انسان‌هاي كامل در ميان اقوام مختلف، در زمان‌ها و در سرزمين‌هاي مختلف براي هدايت انسان‌ها به روي زمين آمده‌اند و خواهند آمد.

در انسان‌هاي مقدس و بسياري از پيامبران، اسماء الهي متناسب با سطح آگاهي‌ آنها زنده شده و صفاتي از صفات الهي در اين افراد تجلي يافته ولي در انسان‌هاي كامل، اسم اعظم (كلمه‌اي كه تمام اسماء الهي را در بر دارد)زنده و فعال شده است.كسي كه به اين مرحله رسيده، نه خود خداوند كه خدايگونه شده است زيرا از شعور و حضور و قدرت لايتناهي خداوند برخوردار و به اذن او قادر به انجام هر كاري است. انسان كامل از خود فرديتي ندارند و فقط مجري اوامر الهي است يعني خداوند از طريق او عمل مي‌كند. او مانند ظرفي است كه آب درونش ظاهراً محدود ولي باطنا متصل به اقيانوس لايتناهي است، به همين جهت در فرهنگ‌هاي مختلف او را روح الهي، روح الله يا خداوند (در كتاب مقدس) مي‌نامند.

براي روشن شدن تفاوت روح خدا و خدا مي‌توان از مثالي ساده كمك گرفت:اگر ما آبي در ليوان بريزيم و كسي از ما بپرسد در اين ليوان چيست ما مي‌گوييم آب، چون جز آب چيز ديگري در ليوان نيست.ولي اگر از ما بپرسند آب چيست؟ ما نمي‌توانيم بگوئيم آب فقط محدود به اين ليوان مي‌شود زيرا آب به صورت‌هاي مختلفي چون چشمه، باران، رودخانه و دريا و اقيانوس در هستي جريان دارد. بر اين اساس است كه مي‌گويند، روح خدا، همان خداست، چون روح خدا محل سكونت خداست و خدا در روح خود حضور دارد و از طريق آن است كه با انسان‌ها ارتباط برقرار مي‌كند.ولي نمي‌توان گفت خدا، همان روح است زيرا خدا در همه چيز و همه جا هست و محدود به قالب خاصي نمي‌شود؛ او ناشناختني، مطلق، ساكن، بي زمان و غير قابل توصيف است.

از نگاهي مي‌توان گفت كه انسان براي شناخت خدا، راهي به جز شناخت روح خدا ندارد، همان ‌طور كه شناخت حقيقي خورشيد و ويژگي‌هاي آن، جز از طريق انوار آن ممكن نيست.

در نزد پيروان اديان مختلف خدا همان روح زندگي بخش و زنده‌‌اي‌ست كه با او راز و نياز مي‌‌كنند، و او دعاهايشان را مي‌‌شنود و اجابت مي‌‌كند و نشانه‌‌هاي خود را به صورت‌‌هاي مختلف بر آنان آشكار مي‌كند. اگر تفاوت روح خدا از خدا، كه نكته‌ي بسيار ظريفي است براي همه روشن شود، اختلاف ميان پيروان اديان و مكاتب مختلف كاملاً حل شده و از ميان مي‌‌رود.

ولي درك اين موضوع توسط عوام كار چندان آساني نيست، به همين جهت بدون آن كه خود متوجه باشند، در مورد امامان و پيامبران، دچار شرك گشته و آنان را همانند خدا مي‌‌پرستند و بت‌‌پرستي خود را چنين توجيه مي‌‌كنند كه ما خدا را از طريق اين بزرگان ستايش مي‌‌كنيم.(اگر چه وجود اين بزرگان، كه الگويي براي بشريت هستند، لازم و مغتنم است)ولي چون فاصله‌ي بين كفر و ايمان كمتر از يك تار مو است، اغلب اين افراد، خود به خود به ورطه‌ي بت‌پرستي سقوط مي‌‌كنند زيرا اگر همان طور كه ادعا مي‌‌كنند به راستي خدا را در درون اين بزرگان مي‌‌بينند و فقط او را ستايش مي‌‌كنند، بايد بتوانند اين ماهيت الهي را در وجود ساير روشن بينان و بزرگان اديان ديگر نيز تشخيص داده و به آن حرمت بگذارند و در اين صورت، هيچ اختلافي ميان پيروان اديا

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com