بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

نور واحد

به نام خداوند بخشنده‌ي مهربان

در روايت معتبري1 آمده است، ابوذر غفاري (جندب)، از سلمان فارسي پرسيد، معرفت اميرالمؤمنين(ع) به نورانيت چيست (او در چه سطح و مقامي از آگاهي قرار دارد)؟ سلمان به او گفت، مي‌توانيم اين سؤال را از خود آن حضرت بپرسيم. سپس به نزد ايشان رفتند. حضرت علي (ع) پرسيدند، چه امري شما را به اين جا كشانده است؟ ابوذر و سلمان گفتند: اي امير مؤمنان ما به نزد شما آمديم تا در‌باره‌ي معرفت‌تان به نورانيت سؤال كنيم.

حضرت فرمودند، آفرين بر شما كه مي‌خواهيد بر معرفت خود بيفزاييد، يافتن معرفت الهي بر هر انسان مؤمني واجب است، زيرا هيچ كس ايمانش به كمال نخواهد رسيد مگر اين كه به عمق معرفت من پي ببرد. با شناخت من است كه خداوند سينه‌ي او را براي پذيرش اسلام راستين مي‌گشايد و هر كس كه از رسيدن به اين شناخت كوتاهي كند، در زمره‌ي ترديدكنندگان و شكاكان است.

اي ابوذر، بدان كه من بنده‌ي خداي عزوجل و خليفه‌ي او در روي زمين بر بندگانش مي‌باشم. هر چه در‌باره‌ي ما بگوييد، هر چقدر هم كه بلندپروازانه باشد باز هم به كنه و حقيقت آن چه در ما وجود دارد نمي‌رسيد. خداي عزوجل به ما موهبتي بزرگ‌تر و عظيم‌تر از آن چه كه خود وصف مي‌كند و آن چه كه من توصيف مي‌كنم و يا به دل هر يك از شما خطور مي‌كند، عطا نموده است. اگر ما را اين گونه شناختيد، مؤمن هستيد.

من و حضرت محمد(ص) نور واحدي بوديم، نشأت يافته از نور خداوند. پس خداوند به آن نور امر فرمود كه دو پاره شود، پس به نيمي فرمود: "محمد باش" و به نيمي فرمود: "علي باش". از همين‌جاست كه پيامبر فرمود: علي از من است و من از علي هستم...

من و رسول خدا نور يگانه‌اي بوديم. رسول خدا برگزيده شد و من وصي او شدم، پس محمد(ص) گويا شد و من، صامت و خاموش شدم. محمد(ص) بيم‌دهنده و هشداردهنده شد و من رهبر و هدايت‌كننده گشتم و اين همان سخن خداوند است كه مي‌فرمايد: "اي پيامبر، تو تنها بيم‌دهنده و هشداردهنده‌اي و براي هر قومي رهبر و هدايتگري وجود دارد.2

حضرت محمد(ص) صاحب دلالت‌ها و راهنمايي‌ها شد و من صاحب معجزات و نشانه‌ها شدم. حضرت محمد(ص)  آخرين پيامبر شد و من آخرين وصي شدم. حضرت محمد(ص) صاحب دعوت شد و من صاحب شمشير شدم، حضرت محمد(ص) پيامبر مرسل شد و من صاحب امر پيامبر شدم. حضرت محمد(ص) حجت خدا را براي مردم اقامه نمود، و من خود، حجت خدا شدم.

در اين‌جا حضرت علي(ع) با يك دست خود بر دست ديگرش زد و فرمود، حضرت محمد(ص) صاحب جمع شد و من صاحب نشر شدم. حضرت محمد(ص) صاحب بهشت شد و من صاحب دوزخ شدم، كه بدو بگويم اين را بگير و آن را واگذار.

منم صاحب لوح محفوظ و خداوند، علم هر آن ‌چه در آن است را به من الهام فرموده است. خداوند چيزي را براي من قرار داد كه براي احدي از اولين و آخرين، نه پيامبر مرسلي و نه فرشته‌ي مقربي قرار نداد. علم قرآن و آن چه تا روز قيامت قرار است اتفاق بيفتد، به من سپرده شده است. من به راز دل‌هايتان آگاهم و امامان نيز كه از فرزندان من هستند از اين توانايي‌ها برخوردارند و اگر اراده كنند مي‌توانند اين كارها را انجام دهند، زيرا ما يكي هستيم. نخستين ما محمد(ص)، ميانه‌ي ما محمد(ص) و همه‌ي ما محمديم(ص). پس بين ما جدايي قائل نشويد. هنگامي كه ما چيزي را بخواهيم، خدا آن را مي‌خواهد و هنگامي كه از چيزي كراهت داشته باشيم، خداوند از آن كراهت دارد. 

همان‌طور كه خداوند فرموده، "خداوند مُلك و روح را به امر خود بر هر يك از بندگان خويش كه بخواهد مي‌فرستد.3  و آن همان روح الهي است كه اين روح را جز به فرشته‌ي مقرب يا رسول خدا و يا وصيِ برگزيده نمي‌دهد و نمي‌فرستد. هر كس كه خداوند اين روح را به او داد، او را از ديگر مردمان جدا و متمايز ساخته و قدرت را به او واگذار مي‌كند. چنين شخصي مردگان را زنده مي‌كند و گذشته و آينده را مي‌داند و در يك چشم برهم زدن از مشرق و مغرب مي‌رود و از آن‌ چه در درون دل‌هاست با خبر است و به آن‌ چه در آسمان‌ها و زمين است آگاه مي‌باشد.

من همان كسي هستم كه، نوح را به امر پروردگار، در كشتي حمل كرد، به امر پروردگار يونس را از شكم ماهي بيرون آورد، موسي را از دريا عبور داد، ابراهيم را از آتش بيرون آورد، چشمه‌ها و نهرها را جاري ساخت و گياهان و درختان را رويانيد.

منم عذاب روز "ظله"، منم آن كه از محلي نزديك جن و انس را ندا مي‌دهد و گروهي آن را مي‌شنوند و گروهي آن را مي‌فهمند. من هر گروهي از جباران و منافقان را به زبان خودشان مي‌شنوايانم.

منم خضر داناي موسي و منم آموزگار سليمان پسر داود، منم ذوالقرنين و منم قدرت خداي عزوجل.

اي سلمان و اي جندب، مرده‌ي ما نمي‌ميرد و غايب ما غيبت نمي‌كند و كشتگان ما هرگز كشته نمي‌شوند. 

منم امير و فرمانرواي هر مرد و زن مؤمني، آنها كه درگذشته‌اند و آنها كه باقي مانده‌اند. من به روح عظمت و بزرگي تأييد گشته‌ام.

 ما آيات و دلايل الهي هستيم و وجه خدا و چشم و زبان خداونديم. به وسيله‌ي ما و به خاطر ما بندگانش را عذاب مي‌كند و نيز به وسيله‌ي ما و به  خاطر ما به آنان ثواب و پاداش مي‌دهد. خداوند از بين خلق خود ما را پاك كرد و برگزيد و انتخاب كرد.

پروردگار ما الله چيزي به ما عطا كرده است كه برتر، عظيم‌تر و بالاتر و بزرگ‌تر از همه‌ي اينهاست، او آگاهي به اسم اعظمي را به ما عطا فرموده است كه اگر بخواهيم به وسيله‌ي آن آسمان‌ها و زمين و بهشت و دوزخ را مي‌شكافيم و به وسيله‌ي آن به منتهاي عرش صعود نموده، در برابر خداي عزوجل مي‌نشينيم و همه‌ي كائنات، خورشيد و ماه و ستارگان، كوه‌ها و درخت‌ها، جنبندگان، درياها، و بهشت و دوزخ از ما اطاعت مي‌كنند.

هيچ يك از شيعيان ما به مرز نهايي بصيرت و روشن‌بيني نمي‌رسد مگر اين كه مرا به نورانيت تصديق كنند. كسي كه مرا بشناسد، مؤمن آزموده‌اي است كه خداوند قلب او را براي ايمان آزموده و براي پذيرش اسلام راستين گشوده ساخته است. او عارف روشن‌بين و اهل بصيرتي است كه به‌‌ نهايت بلوغ و كمال و به درجه‌اي از فضل رسيده و بر سري از اسرار الهي و بر گنجينه‌هاي پنهانش مطلع گشته است ولي كسي كه شك نموده و يا انكار بورزد، يا متحير شود و باز ايستد، مقصري به كمال نرسيده است.

بدا به حال كسي كه فضل ما و ويژگي ما و آن ‌چه الله پروردگار ما به ما عطا نموده است را انكار كند زيرا كسي كه موهبت‌هايي را كه خداوند به ما عطا نموده انكار كند، همانا قدرت الهي و مشيت خداوندي را در مورد ما انكار نموده است زيرا ما اين كارها را به امر پروردگارمان انجام مي‌دهيم.

هر چه مي‌خواهيد در فضيلت ما بگوييد ولي ما را به مثابه خدايان قرار ندهيد. ما بندگان صاحب كرامت خداونديم. كه در سخن بر خداوند پيشي نمي‌گيريم و سبقت نمي‌جوييم و فقط به فرمان او كار مي‌كنيم4. ما بنده‌اي از بندگان خداونديم. بر ما نام خداوندي ننهيد و هرچه خواهيد در فضل ما بگوييد، اگر چه هرگز به كنه و عمق معرفت ما پي نخواهيد برد".5

بسياري از مفاهيمي كه در روايات فوق به آنها اشاره شده، در زيارت جامعه‌ي كبيره6 نيز به چشم مي‌خورد. در اين زيارت‌نامه، صراحتا ويژگي‌هاي فوق‌الذكر به يكايك امامان(ع) تعميم داده شده است و ارواح، نور و طينت آنها، "واحد" دانسته شده است. با استناد به همين زيارت و سخنان حضرت علي‌(ع) در روايت فوق‌الذكر، مي‌توان دريافت كه اين بزرگان، برگزيده شدند كه حامل نور خداوند باشند و حضرت حق آنها را به روح خود، تأييد (=ياري) نموده است7. نور، روشنايي‌بخش و زداينده‌ي تاريكي‌ها و سرچشمه‌ي حيات است و روح خداوند، از طريق بخشيدن شعور الهي(علم) به فرد برگزيده و برخوردار نمودنش از اقتدارات خداوند، به او ياري مي‌رساند. كسي كه از روح خداوند و كمك او برخوردار مي‌شود، هميشه در حضور خداوند و با اوست. اين همراهي و با خدا بودن به او اين امكان را مي‌دهد كه به اذن خداوند از قدرت خلاقه‌ و علم بي‌كران خداوند در جهت عملي كردن قصدهاي او بهره بگيرد. همان ‌گونه كه حضرت علي (ع) در پاسخ سلمان و ابوذر فرمود، "چنين شخصي مردگان را زنده مي‌كند و گذشته و آينده را مي‌داند و در يك چشم برهم زدن از مشرق و مغرب مي‌رود و از آن‌ چه در درون دل‌هاست با خبر است و به آن ‌چه در آسمان‌ها و زمين است آگاه مي‌باشد". قرآن كريم نيز در معرفي حضرت عيسي مسيح(ع)، به جلوه‌هايي از اين اقتدارات كه ناشي از تأييد روح خداست، اشاره مي‌فرمايد8.

آن چه از مجموع مطالب ياد شده بر مي‌آيد اين است كه در هر برهه‌اي از زمان، خداوند شعاعي از نور واحد را به ميان خلق مي‌فرستد تا به مدد آن، مردمان بينا گردند و به سوي او هدايت شوند و از تاريكي جهل به در آيند. مولوي در ديوان شمس به زبان شعر، پرده از اين حقيقت برمي‌دارد:

هر لحظه به شكلي آن بت عيار بر آمـــد         دل بــرد و نــهان شـــــد...

...هــردم به لباس دگــر آن يــار بر آمـــــد           گـه پيـــر و جوان شــــد

حقا كه هم او بود كه مي گفت اناالــحق            در صــــوت الــــــــهي...

منصور نبــــود او كه بـــــر آن دار بر آمــــد             نـادان به گمان شــد...

از معجــــزه‌ی او، نخــلِ پــر از بـار بر آمــد            زآن روح مقـــــــــدس...

عيسي شد و در مهد همي داد گواهــي            زان روح مقــــــــدس...

موسي شد و خواهنده‌ي ديـدار بر آمـــــد            بر طــور روان شـــــــد.

يونس شد و در بطن سمك بود به دريـــــا            از بهــــر طـــــــهارت...

ايـــوب شد و صبــــر همـي كرد ز كــــرمان          خـود درد و دوا بـــــود....

گـه گشـت خليــل و ز دل نـــار بـر آمـــــــد           آتـش، گُــل از آن شـــد..

تـا عاقبت آن شـــكل عــرب وار بـر آمــــــد           داراي جـــهان شــــــد...

 بالله كه هم او بود كه مي‌آمد و مي‌رفت           هـر قــرن كه ديــــــــدي...

شيطان ز حســـد سر، بـــر انكار بر آمـــــد          مــــردود زمـــان شــــد...     

روح خدا گاهي به فردي پير و گاهي به يك جوان ياري مي‌رساند. او در ميان اعراب به صورت حضرت محمد(ص)، حضرت علي(ع) و امامان پس از او، و در مناطق ديگر به صورت روشن‌بيناني چون بودا، موسي(ع)، عيسي مسيح(ع)، و ساير معلمين الهي و اساتيد حق ايفاي نقش نموده است.

اگر اين حقيقت را دريابيم، كه خدا يكي است و تنها معلم و هدايت‌كننده نيز اوست و اوست كه نور هدايتگر خود را در ادوار مختلف و در افراد گوناگون متجلي مي‌سازد، هرگز دچار شرك و بت‌پرستي و تفرقه نمي‌شويم.

خداوند در سمفوني (هم‌نوازي) بزرگ كائنات، هم ابزار و ساز موسيقي، هم نواي روح‌بخش، هم نوازنده و هم رهبر است. پس براي حفظ دين يگانه‌ي خدا و قرار گرفتن در مسير هدايت الهي، شايسته است به جاي توجه صرف به نت‌ها، به موسيقي و نوايي گوش جان بسپاريم كه از عظمت و شكوه آن يگانه‌ي بي‌همتا حكايت‌ها دارد.

تپش‌هاي زندگي را با اين نواي سحرانگيز، هماهنگ و هم آوا كنيم.

 

                                                                                                 يارا

____________________________

1ـ مجلسي. پدرم ذكر نموده كه در كتابي كه يكي از محدثان شيعه در فضائل علي گردآوري نموده اين روايت را ديده است. من نيز در كتابي قديمي كه شامل روايات فراواني بود آن را يافتم كه مي‌گفت از محمدبن صدقه روايت شده... بحارالانوار، كتاب امامت، جلد 26، ص 1، حديث 1.

2ـ سوره‌ي رعد، آيه‌ي 7

3ـ سوره‌ي مؤمن، آيه‌ي 15

4ـ "آنان كه در سخن، بر خداوند پيشي نمي گيرند و سبقت نمي‌جويند و هم آنان به فرمان او كار مي‌كنند".  سوره‌ي انبياء، آيه‌ي37

5ـ اقتباس از كتاب مصباح الهدي، مهدي طيب

6ـ زيارتي كه از سوي حضرت علي ‌النقي(ع) تعليم داده شده و در مفاتيح‌الجنان آن را زيارتي براي جميع ائمه(ع) ذكر كرده‌اند.

7ـ وانتجبكم لنوره و ايدكم بروحه

8ـ سوره‌ي آل‌عمران، آيه‌ي 49

 

بازگشت

Share

 

 

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com