
طرفِ معاملۀ ما کیست؟
سه نفری بحث فلسفیمان گرفته بود. مریم میگفت: به نظر من این جهان میدان مسابقهای است که هر کس فقط یک بار میتواند در آن بازی کند، بنابر این به هر قیمتی شده باید موفق و برنده از آن بیرون آمد. رویا میگفت: اما به نظر من بیشتر شبیه بازار شلوغی است که هر کس در یک گوشه آن مشغول تجارت و معامله است و صدا به صدا نمیرسد .وقتی نظر مرا خواستند کمی مکث کرده و گفتم خوب، به نظر من این جهان میدان مسابقهای است که شبیه بازار و تجارتخانه طراحی شده و هر که با دستِ پر از این شلوغی بزند بیرون، مسابقه را برده است. بعد خندهام گرفت چون میخواستم کاری کنم که نه سیخ بسوزد و نه کباب.
ساعتی بعد وقتی دوباره به یاد موضوع افتادم با خود گفتم تا به حال چند بار به زندگی خود به چشم یک معامله و تجارت نگاه کردهایم؟ تجارتی که مورد قضاوت و داوری قرار خواهد گرفت و هیچ کس جز داور نمیداند که سوت پایان مسابقه کی نواخته میشود؟
در این سالهای اخیر بازار موفقیت داغ داغ است. دیگر کسی قصه یک شبه راه صد ساله پیمودن و ناگهان به گنجهای مادی و معنوی رسیدن را باور نمیکند و همه به دنبال راههای عملی کسب موفقیتاند. شاید بتوان گفت همه یک جورهایی حسابگر شدهاند و به همه چیز به چشم معامله و تجارت نگاه میکنند، خوب اشکالی هم ندارد. اگر واقعاً این انسان معاملهگر با حساب و کتاب کردن، پرسود ترین تجارت را در زندگی خود بیابد و خود به خود وارد عمل شود شاید دیگر احتیاجی به این همه قلم فرسایی نویسندگان نباشد.
به راستی اگر زندگی ما صحنه تجارت و معامله است پس باید مانند هر معاملۀ دیگر هدفی از این معامله داشته باشیم و بدانیم طرف معامله ما کیست؟ چه چیزی را معامله میکنیم و به چه قیمتی و چه قدر زمان و فرصت برای این معامله داریم؟
از دوستم که دنیا را بازاری شلوغ و مردم را مشغول تجارت میدانست پرسیدم: به نظر تو هدف ما از تجارت و معاملات مالی در این بازار شلوغ چیست؟ گفت: معلوم است، به دست آوردن سود.
ـ که آن را چه کنیم؟ خوب باز هم معلوم است، در معامله دیگری به جریان بیندازیم تا سود بیشتری به دست آوریم.
ـ بعدش چی؟ خوب بعد آن قدر ثروتمند (ببخشید یعنی پولدار) شویم، تا بالاخره به یک زندگی راحت، آرام و بی دغدغه برسیم البته اگر مشکلی پیش نیاید، ورشکسته نشویم و حرص و طمع زیاد باعث سکتهمان نشود و .....
ـ آخرش چی؟ خوب آخرش اگر وارثین محترم بگذارند و اجازه دهند شاید مقداری از آن را در جهت اهداف انسانی به خیریهها و به افراد نیازمند ببخشیم و اگر خیلی آرمانگرا و اهل معنویت باشیم و شعار هم ندهیم و دروغ هم نگفته باشیم، در راه سعادت، تعلیم انسانها، امنیت، صلح جهانی، رفع تبعیض، عدالت و نظایر اینها خدمتی کرده باشیم.
ـ که به کجا برسیم؟ خوب، نهایت آرزوی ما میتواند آرامش و سرور، جاودانگی و بهشت واقعی که همان ملاقات با پروردگارمان است باشد.
ـ خوب رسیدیم به اصل موضوع، این هدفِ همۀ انسانهای حق طلب است اما آیا واقعا امکان رسیدن به این اهداف جز در معامله با خداوند در جای دیگر یافت میشود و آیا جز خداوند کس دیگری میتواند تضمینی برای رسیدن به این اهداف عالی بدهد؟ آیا اگر خدا طرف معاملۀ ما نباشد ما جان سالم از تجارتهای این دنیا بهدرمیبریم؟
در قرآن کریم چندین بار زندگی انسان به معامله و تجارت تشبیه شده است؛ تجارتی که میتواند سودمند باشد و یا زیانبار و مؤمنان را بهترین تجارت کنندگان و خداوند را نیز بهترین مشتری و خریدار سرمایۀ مؤمنان معرفی کرده است( 1 ) . اینجاست که باید بدانیم با چه کسی معامله میکنیم و چرا خداوند از ما میخواهد که جز او با دیگری معامله نکنیم.
معمولاً در معاملات، هر دو طرف معامله به دنبال سود خود هستند پس طبیعی است که تضاد منافع موجب اختلاف بین آنها شود اصلاً همه دعواهای عالم به همین دلیل است. اما اگر معاملهای پیدا شود که در آن طرف مورد معامله بخشندۀ کریمی باشد که نه تنها به سودِ ما چشمداشتی نداشـته و بینیـاز و غنی باشد بلـکه خود، یگانه مالک ثروتها در تمام کائنـات و بخشش صفت ذات بی انتهایش باشد نام این معامله را چه میتوان گذاشت؟ در این صورت جز عشق و رحمت بیانتها چه دلیل دیگری برای این معامله میتوان یافت؟
معاملهگری که کالاهای فرسوده و اسقاطی ما را که آن را نیز خود، روز اول بی نقص و کامل در اختیارمان گذاشته است به بیشترین و بهترین بها میخرد ( 2 ) تا ما از رهگذر این معامله بالاترین پاداشها را که هیچ سودی در دنیا با آن برابری نمیکند به دست آوریم و تنها شرطش این است که جز او با دیگری معامله نکنیم چرا که یگانه قدرت مطلقی است که شرک و دوئیت را برنمی تابد و همتا قائل شدن برای او، دروغ، ناروا و در نتیجه گناهی بزرگ است و این هم بهخاطر عشق بیحدش به ماست که نمیخواهد ما از فیض بی پایان او خود را بینصیب کنیم. بخشندهای که هر وقت از معامله با غیر او پشیمان بشویم و به سوی او بازگردیم ما را میپذیرد و از خطاهایمان در میگذرد.
در معاملات و تجارتهای این دنیا، بدون حضور خداوند همیشه احتمال شکست و یا ضرر وجود دارد و در واقع هیچ تعهد و ضمانت حقیقی برای عمل کردن به تعهدات وجود ندارد حتی اگر در دفاتر رسمی ثبت شوند، اما در معامله با خداوند، حتی زمانی که ظاهراً به نظر می رسد که همه چیز خود را باختهایم در حقیقت تمامی آن و بلـکه هزاران برابر بیشتر از آن را نزد او باز خواهیم یافت.(3)
کوتاه سخن این که به نظر میرسد کلید تجارت موفقیت آمیز توان تبدیل کردن تمامی سرمایه و ثروت خود (عمر، مال، جان، فرزندان و ...) و همچنین موقعیتها، روابط و مناسبات، کلام و عملکرد و شرایط زندگی به صحنۀ معامله با خداوند است. میگویند از رابعه عدویه ( 4 )پرسیدند که چه میکنی؟ گفت مشغول گول زدن دنیا هستم. نان دنیا را میخورم و برای آخرت کار میکنم. به این میگویند شّمِ قوی در تجارت .
نوشته : م.ق
بازگشت
Share
|