
شفاي سريع و پايدار
در سالهاي اخير، تحقيقات آزمايشگاهي و باليني، تأثير عميق نيروي ذهن را بر جسم به اثبات رسانده است. در حال حاضر، در بسياري از كشورهاي پيشرفته، بيمارستانها و كلينيكهايي وجود دارند كه با تكيه بر توانايي ذهن در كنترل بدن و فعاليتهايش، به معالجهي بيماريهاي صعبالعلاج و بدخيم مشغول هستند. يكي از تكنيكهاي اصلي كه در اين روش به كار گرفته ميشود، تصور خلاق و قدرت شكل دادن به واقعيت از طريق تصويرسازيهاي هدايتشده است. افرادي كه اين نوع شفا را تجربه و اين تجارب را به صورت كتاب منتشر كردهاند و در دسترس عموم قرار دادهاند، هر يك، تصوير ذهني خاص خود را ايجاد كردهاند به عنوان مثال، شخصي چنين تصور ميكرد كه روي غدهي بدخيمش را دانههاي برف ميپوشاند، ديگري تصوير گلهي گرگي را مجسم ميكرده است كه در رگهايش ميدوند و سلولهاي مهاجم را در هر كجا كه بيابند ميدرند و از بين ميبرند، شخص ديگري، عضو درگير بيماري خود را در ذهن، كاملا سالم و طبيعي تصوير و مجسم مينمود و ... . اگر چه با استفاده از نيروي تصور خلاق، به نتايج قابل توجهي در شفاي بيماريها دست يافتهاند اما كاربرد اين روش محدود باقي مانده است زيرا در اكثر افراد نسبت به پذيرش و اجراي اين تكنيكها مقاومت وجود دارد، از سوي ديگر بيمار بايد در اين كار پايداري كند و با ايمان و انگيزهي قوي به صورت منظم، چندين ماه مداوم به تمرينهاي متمركز و هدايت شده بپردازد.
ذهن، موهبتي الهي است كه تا كنون فقط اندكي از نيرو و قابليتهايش شناخته شده اما اين تنها ابزاري نيست كه قادر متعال براي حل مسائل و مشكلات در اختيار انسان قرار داده است. اگر كنترل ذهن براي بهرهگيري از نيروي آن و خلق خواستهها، تا حدودي تخصصي است و نياز به آموزش دارد، خداوند مهربان راه بسيار سادهتري نيز براي به تحقق رساندن و عينيت بخشيدن به خواستها و نيازهاي ما در اختيارمان قرار داده است؛ راهي كه همگان به راحتي و بدون محدوديت قادر به استفاده از آن هستند و آن چيزي نيست جز دعا كردن به درگاه كبريايياش. از حدود سه دههي پيش، گزارشات مستند و غير قابل انكاري از معجزههاي دعا و نيايش در درمان بيماريها، توجه محافل علمي و حتي پژوهشگراني كه فاقد ايمان به شعور برتر هستي بودهاند را جلب نموده و آنها را به تحقيق و بعضاً تأييد تأثير دعا بر روند بيماريها وادار كرده است. مطلب زير از نوشتههاي يك پزشك امريكايي انتخاب شده كه تحقيقات خود را بر دعا و تأثير آن در بهبود بيماريها متمركز نموده است.
"زمانى كه دورهي كارآموزى را در بيمارستان "پاركلند مموريال"(1) واقع در شهر دالاس (ايالت تگزاس) سپرى مىكردم، نخستين بيمارم را كه دچار سرطان كشندهاى در هر دو ريهاش شده بود، از شيوههاى درمانى آگاه كردم و به او گفتم:
- چندان اميدوار نيستم كه بهبود يابى!
او با شنيدن اين سخن تلخ و نوميدكننده، زير بار هيچ نوع معالجهاى نرفت. با اين همه، هر وقت به كنار تختش مىرفتم، عيادت كنندههايى را مىديدم كه از كليسا آمده و دورش حلقه زدهاند، برايش آواز مذهبى مىخوانند و دعا مىكنند. با خود مىانديشيدم: كار خوبى است چون همين روزها بايد آماده شوند تا در مراسم به خاك سپارياش آواز سر دهند و دعا و نيايش كنند.
سال بعد كه محل كارم عوض شده بود، يكى از دوستان و همكاران پيشينم در بيمارستان ياد شده تلفنى پرسيد: مىخواهى بيمار قديمىات را ملاقات كنى؟
- او را ببينم؟!
هيچ نمىتوانستم باور كنم كه هنوز زنده باشد. وقتى عكس پرتونگارى سينهاش را ديدم، غرق حيرت شدم، ريههاى او كاملاً سالم بود و هيچ نشانهاى از سرطان در آنها ديده نمىشد! راديولوژيست كه به عكس مىنگريست، گفت: درمانش معجزه بوده است! با خودم گفتم: معالجه؟ معالجهاى در كار نبوده است، مگر اينكه دعاها اثر كرده باشند!
قضيه را به دو تن از استادان دانشكدهي پزشكى گفتم اما هيچ كدام نخواستند تأييد كنند كه بهبودى بيمار معجزه بوده است. من كه ايمان و اعتقاد قلبى دوران كودكىام را از دست داده و به توانايى پزشكى جديد ايمان آورده بودم، دعا را تنها يك تشريفات ظاهرى و اختيارى فرض مىكردم. به همين جهت، اين رخداد را فراموش كردم. سالها گذشت و مرا به عنوان مدير داخلى يكى از بيمارستانهاى بزرگ شهرى منصوب كردند. خبر داشتم كه در آنجا شمار زيادى از بيماران به دعا متوسل مىشوند ولى من كوچكترين اعتقادى به اين كار نداشتم. در اواخر دههي 80 با گزارشهايى رو بهرو شدم كه قسمت اعظمشان توسط آزمايشات علمي به اثبات رسيده بودند و نشان ميدادند دعا موجب بروز تحولات چشمگيرى در شرايط جسمى و روحى آدمى مىگردد.
يكي از بررسيهاي مستند در سال 1988 به وسيلهي دكتر "راندولف بيرد" متخصص قلب و عروق انجام پذيرفت. در بخش مراقبتهاى ويژهي قلبي بيمارستان عمومى سانفرانسيسكو، 393 مريض بسترى بودند. عدهاى براى گروهى از اين بيماران دعا مىكردند و براي سايرين دعايى نمىشد. هيچكس نمىدانست هر بيمار در كدام گروه است. تنها اسم كوچك مريضها به انضمام شرح مختصرى از بيماريشان در اختيار دعاكنندگان نهاده شد. از آنها خواستند تا زمان مرخص شدن بيماران از بيمارستان، هر روز برايشان دعا كنند ولى در مورد اينكه چگونه به اين عمل بپردازند و چه بگويند، توصيهاى نشده بود.
زماني كه اين پژوهش پس از گذشت ده ماه كامل شد، وضع بيمارانى كه برايشان دعا شده بود، تفاوت محسوسي با گروه ديگر داشت: آنها پنج بار كمتر نياز به آنتى بيوتيك پيداكرده بودند، پنج دفعه كمتر دچار افت نبض شده بودند و ايست قلبى، كمتر به سراغشان رفته بود. حتى شخص بىدين و بىايمانى همچون دكتر "ويليام نومن" كه شك و ترديد خود را دربارهي ارزش و اعتبار شفاى ايمانى در كتابى آورده، معترف است كه: اگر اين مطالعه معتبر باشد، ما پزشكان بايد در نسخههايمان بنويسيم: روزى سه مرتبه دعا كن!
دانشمندان و بخصوص پزشكان، پيوسته با موارد مبهمى برخورد مىكنند كه يكى از آنها همين اسرار دعا و قدرت آن است. از آن زمان، من (مؤلف) طبابتم را وقف پژوهش و نگارش دربارهي دعا و كيفيت تأثير آن در روند بهبودى بيماران كردهام. مطالعاتم حاكى از آن است كه دعا تأثير بسزايى در بهبود فشار خون، جراحات، سردردها و نگرانى دارد. بنابر تحقيقاتي كه انجام دادهام، دعاى سادهاى همچون "[اى خداوند!] آنچه ارادهي توست، انجام شود"، از لحاظ كمى بسيار اثربخشتر از دعاهاى شخصى است. در دعاهايى همانند: "هر چه آفريدگار بخواهد"، "آنچه تو اراده كردهاى، همان است". "بگذار چنين باشد كه او بهترين مقدرات را تعيين كند" دعاكنندگان خود را به طلب معينى محدود نمىكنند. در دعاهايي چون: "بگذر و به خدا واگذار كن" بسيارى از افراد حالت تسليم و عدم دخالت ارادهي شخصي را برميگزينند و از پيامدهاي اين انتخاب بهرهمند مىگردند."(2)
در مقولهي شفا، مقايسهي نتايج حاصل از دعا كردن و انجام تمرينات تجسم خلاق نشان ميدهد كه شفاي حاصل از دعا از كيفيت و ثبات بيشتري برخوردار است و سريعتر حادث ميشود اما نكتهي مهم، شناختن باورهاي غلط در مورد دعا و زدودن آنها، و نيز آگاهي از شرايطي است كه دعا را به اجابت نزديك ميكند. درخواست شفا از طريق دعا زماني از سوي خداوند متعال پاسخ ميگيرد كه بتوانيم حقيقتاً با او ارتباط برقرار كنيم.
كاوشگران نور
(مطالب بيشتر در مورد دعا...)
پينوشت:
1ـ Parkland Memorial
2ـ موعود جوان شماره 28 با اندكي تغيير ، اقتباس از مجلهي ريدرز دايجست 1998.
بازگشت
Share
|