بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

هر كه را كه بخواهد


 

قضاوت اكثر ما آدم‌ها عموماً از روي ظاهر است! اين واقعيتي است كه اگر كلاه خود را قاضي كنيم چاره‌اي جز پذيرش آن نداريم. علاوه بر اين، مبناي قضاوت‌هايمان هم ارزش‌گذاري‌هاي شخصي خودمان است كه بسياري اوقات آنها را از طرز فكر خانواده و اطرافيان و ... وام گرفته‌ايم. به اين ترتيب هر چه كه ظاهر اشخاص و آن‌چه با حواس ظاهري خود درباره‌ي آنها به دست مي‌آوريم، بر ارزش‌هاي ما منطبق‌تر باشد آنها را آدم‌هايي خوب‌تر، لايق‌تر، مؤمن‌تر و ... ارز‌يابي مي‌كنيم و امتياز بالاتري به آنها مي‌دهيم.

 

اگر كمي دقيق‌تر وارد اين موضوع شويم مي‌بينيم كه اصولاً قضاوت‌هاي ما بر اساس دانسته‌هاي ما هستند، و دانسته‌هايمان هم عمدتاً بر اساس شنيده‌ها و در بهترين حالتش بر اساس ديده‌هاي ما. اما آيا آن‌چه از ديگران مي‌شنويم و يا حتي مي‌بينيم، معيار مناسبي براي قضاوت درباره‌ي آنهاست؟

 

به عنوان مثال اگر كسي بخشش‌هاي پنهاني را پيشه‌ي خود كرده باشد، طبيعي است كه ما از كارهاي خير او نه چيزي از كسي مي‌شنويم و نه با چشمان خود چيزي مي‌بينيم. اما آيا اين قضاوت درستي است كه به صِرف نديدن و نشنيدن با اين حواس محدود، به چنين شخصي در مقايسه با شخصي ديگر كه خَيّر و بخشنده بودنش در همه جا پيچيده و شهره‌ي خاص و عام است امتياز كمتري بدهيم؟ در حالي كه نزد خداوند بخشش‌هاي پنهاني باارزش‌تر از آشكار كردن آنهاست.

 

مگر نه اين‌كه تنها بعد از شهادت امام علي(ع) بود كه معلوم شد آن ناشناسي كه شب‌‌ها به مستمندان كمك مي‌كرد كسي نبود جز علي(ع)! همان كه در زمان حياتش بسياري از مردم زمانه بر اين باور بودند كه او حتي نماز هم نمي‌خواند!!!

 

ما امكان دسترسي به اسرار باطني آدم‌ها را نداريم، البته در اين مورد نه تقصيري داريم و نه بر ما عيبي است، و نه تقدير بر غير اين بوده است. تقصير و عيب ما در آن‌جاست كه بدون برخورداري از شرايط لازم و كافي براي قضاوت، خودمان را در جايگاه قضاوت قرار مي‌دهيم و مدام نظر مي‌دهيم و قضاوت مي‌كنيم، آن‌قدر كه اگر نظر ما با نظر خداوند كه داناي پيدا و پنهان است متفاوت از آب در آيد، نظر خداوند را زير سؤال مي‌بريم!!! با چراها و شكايت‌هاي مدام و فراوانمان!!! چرا فلاني فلان امكان، فلان موقعيت، فلان بركت را داشته باشد اما من نه؟ و يا فلاني كه از فلاني لايق‌تر و مؤمن‌تر است، و ... و... و...!!!

 

واقعيت آن است كه در هر حال ما بر باطن انسان‌ها واقف نيستيم و نمي‌دانيم در درون آنها چه مي‌گذرد. چه بسا دو نفر عملي مشابه را با نياتي كاملاً متفاوت انجام دهند، يكي كاملاً خدايي و ديگري در اوج خودخواهي! ما نمي‌دانيم كه اعمال هر كسي تا چه اندازه خالص و يا آلوده به رياست، و چه نيتي پشت هر عملي است. ما نمي‌دانيم كه هر انساني تا چه اندازه دغدغه‌ي بندگي خداوند را در دل دارد و تا چه اندازه در طريق تسليم بودن به خداوند مي‌كوشد. ما نمي‌دانيم كه هر انساني در كوله‌باري كه با روح خود به زمين آورده چه پيشينه‌اي را حمل مي‌كند، حتي اين را درباره‌ي خودمان هم نمي‌دانيم چه رسد به ديگران!

 

آري ندانسته‌هاي ما بسياراند و خداوند نيز همين مهم را به ما يادآور مي‌شود هنگامي كه مي‌فرمايد: هركه را كه بخواهم هدايت مي‌كنم، بركت مي‌دهم، مي‌بخشم، نعمت مي‌دهم و ...(1)، نه آن كسي را كه شما بر اساس ظاهربيني‌ها و معيارهاي شخصي و ندانسته‌هاي بسيار خود شايسته و مناسب هدايت، بركت، بخشش، نعمت و ... مي‌پنداريد. تنها داناي ظاهر و اسرار باطن من‌ام و من مي‌دانم چه كسي شايستگي و لياقت دريافت چه چيز را دارد و چه كسي مناسب چه جايگاه و موقعيتي است.

 

از سويي فراموش نكنيم كه اين خواستن‌هاي ما انسان‌هاست كه آلوده به هزاران قصد و غرض و تمايل شخصي و نفساني، و بدون پايه و اساس است. ما آدم‌ها وقتي مي‌گوييم "هرچه من بخواهم" در واقع گفته‌مان عين خودخواهي است آن هم از نوع محض!

 

اما هنگاهي كه خداوند مي‌فرمايد: "هر ‌كه را كه بخواهم"، با خواستن‌هاي ما فاصله‌اي دارد بيش از آسمان تا زمين. خداوند وقتي چيزي را مي‌خواهد، با تمام صفات خداوندي‌اش، با كمال عدالت و حكمت و حق و رحمتش مي‌خواهد.  در خواستن "او" ذره‌اي نقص و كاستي راه ندارد، بلكه خواستن "او" عين حق است و تحقق كامل عدل. بي‌ترديد در دل هر انتخاب، هر حركت و خواستن "او"، حكمت بي‌نهايتش نهفته است، هر چند كه بر ما نا آشكار باشد و از نگاهمان پنهان!

 

خداوند در هيچ حركتي و در هيچ خواستن و انتخابي ستمي بر كسي روا نمي‌دارد، بلكه اين انسان‌ها هستند كه خود بر خود ستم مي‌كنند(2)؛ با محدودانديشي، با پندارِ دانستن و آن‌گاه قضاوت‌هاي نابجا بر اساس ندانسته‌هاي بسيار، و به اين‌ ترتيب با محروم ساختن خود از هدايت، بركت و بخشش و رحمت خداوند.

 

اما، آن‌گاهي كه خداوند مي‌فرمايد "هر كه را كه بخواهم" به ما يادآور مي‌شود كه مهرباني و بخشش بي‌كرانش تنها شامل حال بي‌گناهان و پرهيزكاران نمي‌شود، بلكه باران نور و بركتش مي‌تواند بر سر هر بنده‌اي ببارد، چرا كه "او" بر اساس حدود و خطوطِ ساخته و پرداخته‌ي ذهن ما عمل نمي‌كند، و اعمالش در اذهان محدود ما نمي‌گنجد.

 

بر خلاف تصور رايج،  "من يشاء" آهنگِ بنده‌نوازي خداست، و پيام‌آور به دور افكندن نااميدي از رحمتش. "من يشاء" حاكي از بشارتِ امكان برخورداري، به هر بنده‌اي از بندگان خداست. آن، نويدبخش فراروي است از ذهنيات محدود، و به تمامي، اميد است و اميدواري به آن نامحدود.

 

 

1- "... مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ ..." (بقرة:90، انعام: 88، اعراف:128، يونس:107، ابراهيم:11، نحل:2، عنكبوت:62، روم:48، سبأ:39، غافر:15...)

2- "خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمي‏كند ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مي‏كنند" (يونس:44)

 

 

نيكا



 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com