|
به وعدهام وفا نمودم
چون حضرت نوح (ع) برای قوم خود از خداوند تقاضای نزول عذاب کرد، خداوند، روح الامين را با هفت دانه هستهي خرما فرستاد و گفت:
ای پيامبر خدا! حق تعالی ميفرمايد:
"این جماعت آفریدهها و بندگان من هستند.ايشان را به صاعقهاي از صاعقههای خود هلاک نميکنم مگر بعد از آن که به دعوت آنها تأکید نمایم و حجتهای لازم را بیاورم.
پس به دعوت کردن قوم خود مشغول شو و دراين راه تلاش کن که من پاداش آن را ميدهم. و اين هستههای خرما را در زمين بکار که چون اينها برویند و کامل شوند و ميوه دهند، برای تو رهایی و خلاصی خواهد بود. پس به مؤمنانی که تابع تو هستند به اين موضوع بشارت ده ".
و چون درختان روییدند و به ميوه رسیدند و ميوههایش رنگین شد، بعد از زمان بسیاری، نوح (ع) از خداوند خواست که به وعدهاش عمل کند. خداوند به اوامر فرمود که هستههای خرمای اين درختان را بار دیگر بکارد و صبر پیشه کند و در تبلیغ رسالت و اتمام حجت بر قوم خود سعی و کوشش کند، چون اين خبر به پیروان نوح رسید، سیصد نفر از ايشان مرتد شدند و گفتند: اگر آنچه نوح دعوی ميکرد حق ميبود، در وعدي پروردگارش تخلف نميشد. و پیوسته حق تعالی در هر مرتبه که ميوهي درختان ميرسید امر ميکرد که دانهي آنها را بکارد تا هفت مرتبه و در هر مرتبه گروهی از آنها که به نوح (ع) ايمان آورده بودند مرتد ميشدند، تا آن که هفتاد و چند نفر باقی ماندند و در اين وقت خداوند به نوح (ع) وحی فرمود:
"ای نوح! اکنون، صبح (نورانی حق) از شب ظلمانی (باطل) بر چشمان تو آشکار شد و حق ظاهر گردید و کدورتهایی که به واسطهي مرتد شدن کسانی که سرشتی پلید داشتند، به وجود آمـده بود، بـرداشته شد. اگر مـن کافـران را هـلاک ميکردم آنهایی که مرتد شدند باقی ميماندند.
در حقیقت وفا نمودم به آن وعدهاي که داده بودم به مؤمنانی که توحید را از قوم تو خالص گردانیده بودند و به ریسمان پیامبری تو چنگ زده بودند و آن وعده اين بود که آنها را در زمين، خلیفه گردانم و دینشان را برای آنها امکان پذیر کنم و ترسشان را به امنیت تبدیل کنم تا عبادتشان با برطرف شدن شک از دلهایشان خالص گردد.
پس چگونه امکانپذیر بود که آنهایی را که از ضعف یقین مرتد شده بودند جانشین خود سازم، نیرومندشان کنم و ترسشان را به احساس امنیت تبدیل نمایم ؟ بدطینتی و زشتی پنهان ايشان نتیجهي نفاق و ریشهي گمراهی آنها بود.اين جماعت، نسیم آن پادشاهیی که در زمان جانشینی و نابـودی دشمـنانشان بـه مؤمـنان خـواهم داد را استـشمام ميکردند هـر زمان که رایحهياين پـادشاهی به مشام آنها ميرسید، در جانشینی من طمـع ميکردند و نفاق پنهان ايشان مستحکمتر ميشد و گمراهی در وجـودشان استـوارتر ميگشت. بـا مؤمـنان راستین دشمنی ميکردند و با ايشان جنگ و جدال مينمودند تا از زیر بار مسئولیت امر و نهی خداوند بیرون روند و ریاست را به دست آورند.
با وجود اين فتنهها و جنگها، دین قدرت نميگرفت و حق در دل مؤمنان منتشر نميگردید. اکنون وقت آن رسیده است که در حضور ما و به دستور ما به ساختن کشتی مشغول شوی".
بازگشت
Share
|