بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

تعلیم فشرده

س- آیا ممكن است همه‌ی تعلیمات خود را در یك جمله خلاصه كنید؟

ج- وحده لااله الاهو.

س- آیا تعالیم شما همان چیزی است كه به آن هنر زندگی متعالی می‌گویند؟

ج- این هم نامی ‌است كه به آن داده شده امّا اینها تعلیم من نیست. تعلیم جریان حقیقت است. من از خود چیزی ندارم و خود نیز چیزی نیستم و نه كسی.

س- خط اصلی هنر زندگی متعالی چیست؟

ج- گرایش بنیادی هنر زندگی متعالی، حقیقت گرایی است.

س- كدام حقیقت؟

ج- حقیقت یكی بیش نیست هر چند اگر "چند" به نظر آید. "او" تنها حقیقت است. حقیقت، "حضور" است و حقیقت، هستی است.

س- فرق حقیقتی كه شما می‌گویید با واقعیّت چیست؟

ج- حقیقت بوده، هست و خواهد بود. ازلی و ابدی است. لیكن واقعیّت "بوده" امّا شاید دیگر حالا نباشد. یا الان هست امّا چه بسا بعداً نباشد و شاید هم نه در گذشته بوده و نه در حالا بلكه در "آینده" واقع شود. واقعیّت "هست" است و حقیقت هستی "هست" است. هست جزیی از هستی است، امّا هستی جزیی از هست، نیست...

حقیقت زنده و حاضر است وانگهی لایتناهی و نامحدود است. امّا واقعیّت، ممكن است چنین نباشد. كه اگر بود، جزیی از حقیقت است...

س- با این حساب می‌توان گفت كه "وحده لااله الاهو" یا عبارت آشناتر آن یعنی لااله الا الله، همان حقیقت گرایی و این همان اصل بنیادی زندگی متعالی است؟

ج-  بله، هم اینطور است.

س- پس اصول زندگی متعالی چطور؟

ج- اصول زندگی متعالی، ابعاد كلی و محورهای اساسی حقیقت گرایی می‌باشند.

 س- یعنی اگر در زندگی‌مان حقیقت‌گرا باشیم، در مسیر زندگی متعالی قرار گرفته‌ایم؟

 ج- بله همین طور است و در مسیر هدایت الهی.

- ...

س- آیا حقیقت گرایی همان خداگرایی نیست كه بارها از آن سخن گفته‌اید؟

ج- برای انسان‌های مأنوس با خدا و آشنای به دین، این واژه ملموس‌تر و مفهوم‌تر است. امّا هر دو یكی است.

س- چرا فقط از همین واژه‌ی خداگرایی استفاده نمی‌كنید تا از پراكندگی افكار مخاطبان‌تان جلوگیری كنید؟

ج- حقیقت یگانه همان خداوند یكتاست امّا خداوند در اذهان انسان‌ها بسیار تحریف شده، محدود شده، ناقص و نارسا شده، به زنجیر برداشت‌های ناعادلانه كشیده شده، و حتّی مخلوق ذهن آنان شده. چنین خدایی موهوم و مرده است. امّا خدایی كه من از او می‌گویم، زنده و لایتناهی است. حاضر و ناظر است. او، هستی و هست است...

پس، از "حقیقت" می‌گویم.

س- برای حقیقت گرایی چكار باید كرد؟

ج- می‌بایست در همه‌ی ابعاد بر اساس حقیقت زندگی كنیم، در آن مركزیت بابیم. بر اساس آن ببینیم، بشنویم و بیندیشیم. بر پایه‌ی آن عمل كنیم و رفتار نماییم. در همه حال، با او در تماس باشیم و آماده‌ی دریافتنش. در همه حال تسلیم و پذیرای حقیقت باشیم. آن را آشكار نماییم و خود تجسّم حقیقت باشیم.

س- انسان فطرتاً جوینده‌ی حقیقت است. پس چرا دیگر اصل حقیقت گرایی را مطرح می‌كنید؟

ج- دین خدا نیز در فطرت انسان است. انسان فطرتاً دارای گرایش به قدرت و شعور بیكران، و حضور نامحدود است. انسان فطرتاً خیلی چیزها دارد امّا در زندگی خود آنها را دنبال نمی‌كند زیرا به فطرت دنیا مبتلا می‌شود و از فطرت خود غافل می‌گردد. با وجود آنكه انسان فطرتاً می‌دانست امّا پیامبران و معلّمین بسیاری آمدند تا به او همین فطرت را تعلیم دهند.

بشر گرفتار توهّم شده. موهوم پرست شده. او دایماً توهّمات خویش را دنبال می‌كند. خدای موهوم خود را می‌پرستد و حقیقت را در اوهام خویش می‌جوید. برای محو این توهّم‌گرایی و موهوم‌پرستی (كه به رنج و اسارتش منجر شده) لازم است  "حقیقت گرایی" را به او تعلیم داد.

س- در چه زمینه‌ای باید حقیقت گرا باشیم؟

ج- در همه‌ی ابعاد زندگی و در تمامی ‌سطوح. در زندگی ظاهری و باطنی. در زندگی فردی و اجتماعی. در زمینه‌ی سیاست، اقتصاد، علم، فرهنگ، محیط زیست و ارتباطات. در دین و مذهب و در سایر ابعاد.

- ...

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com