|
آشكار كنندهي حقیقت
س- آیا تعلیمات شما نوعی دین و مذهب است؟
ج- نه اینطور نیست.
س- آیا این تعلیمات مكتب عرفانی جدیدی است؟
ج- نه اینطور نیست.
س- این مكتب یا حركت كه نه شریعت است و نه طریقت، پس چیست؟
ج- هنر زندگی متعالی، آشكاری حقیقت است.
س- یا شما امام یا پیامبرید؟
ج- نه اینطور نیست.
س- آیا فقیه و روحانی هستید؟
ج- نه اینطور نیست.
س- آیا شما از مردان مقدّس هستید؟
ج- خدا میداند و این به قضاوت اوست.
س- نظر خودتان در اینباره چیست؟
ج- هر گاه روح خدا بر ما ببارد مقدّس میشویم و اگر نبارد، تقدّس ما ادعایی گفته یا ناگفته بیش نیست. مردان مقدّس آنانند كه در روح مقدّس خدا مجذوب گشتند.
س- آیا "تجسّم خدا" هستید؟
ج- همهی موجودات و همهی انسانها به نسبتی تجسّم خدا هستند.
س- منظورم این است كه آیا شما تجسّم كامل خدا هستید؟
ج- حقیقت لایتناهی و نامحدود است و هرگز تمام نمیشود. هیچكس تجسّم تمام و كامل او نیست.
س- آیا شما مذهبی هستید؟
ج- زندگی هستم.
س- یعنی چه؟
ج- زندگی من مذهب من است و مذهبم زندگیم.
س- آیا به نظرتان این یك مسابقهی بیسؤالی نیست؟
ج- خیر، چون شما پشت سر هم سؤال میپرسید.
س- و شما هم پشت سر هم طفره رفتهاید.
ج- من الان هم اینجا هستم و جایی نرفتهام. جدی را شوخی نگیرید.
س- البته من تسلیم شما هستم.
ج- تسلیم حق باش و نه من!
- ...
س- پس حالا طور دیگری میپرسم و از در دیگری وارد میشوم. شما كی هستید؟
ج- من آشكار كننده حقیقت هستم.
س- یعنی چه؟
ج- من جریان حقیقتم.
س- خوب نمیفهمم. ممكن است توضیح بفرمایید؟
ج- برای تو، همانم كه دربارهام میاندیشی. همان هستم كه در چشمانت مرا میبینی. در بیرونت همانطورم كه مرا در درونت میبینی...
س- پس آیا ممكن است كه شما بد هم بشوید؟
ج- اگر بد ببینی مرا، بد مییابی مرا.
س- خوب. حالا اگر در همان زمانی كه یك نفر شما را بد میبیند، كسی دیگر شما را خوب ببیند و اندیشههای روشنی دربارهی شما داشته باشد، آنوقت چطور ممكن است كه در یك زمان هم خوب باشید و هم بد؟
ج- جریان واحد الكتریسته برای دو نفر كه در یك خانه زندگی میكنند، ممكن است دو نتیجهی كاملاً متفاوت را سبب شود. یكی با آن، به نور و روشنایی میرسد و دیگری به دلیل جهل و نادانی خود، دچار برق گرفتگی و مرگ میشود.
س- هنوز ذهنم مبهم است. ممكن است بیشتر توضیح بفرمایید كه كی هستید؟
ج- گاه با توضیح و حرف زدن از واقعیّت دورتر میشویم چرا واقعیّت را پیچیده میكنید. من هم یك انسان هستم مانند انسانهایی دیگر.
س- ولی شما بیدار شدهاید. شما بر حقیقت خودآگاهی دارید و جزیی از آن حقیقت هستید. چطور میشود كه مانند انسانهای دیگر باشید؟
ج- پاسخت را در سؤالت گفتی.
س- امّا بالاخره من كاملاً نفهمیدم كه شما كی هستید؟
ج- این همان چیزی است كه خواستهام.
س- چرا اینقدر عجیب هستید؟
ج- این شمایید كه عجیب میبینید. من فقط هستم.
س- حتّی این پاسختان هم عجیب است.
ج- و این شمایید كه عجیب میشنوید. من فقط هستم.
بازگشت
Share
|