|
جریان تعالیم حق
از آغاز زندگی در زمین، انسان با چند مسیلهی اساسی و سؤال حیاتی مواجه بود. این سؤالات خود یكی از عوامل اصلی كشفها و اختراعات و به وجود آمدن بسیاری از تمدنها شد. برخی از این سؤالات كه كماكان بشر با آن مواجه است، اینگونه بود و هست. كجا هستم؟ اینجا كجاست؟ و از كجا آمدهام؟
اگر انسان بر پاسخ به این سؤالات آگاه نشود، دچار نوعی گیجی و سرگردانی و به دنبال آن بیهودگی و بطالت در زندگی خواهد بود.
وقتی از خواب بیدار میشوید خود به خود (و به سرعت) این روند را طی میكنید. یعنی باید به یاد آورید كه اینجا كه در آن خوابیده بودید كجاست؟ كی خوابیدید؟ در كجا به خواب رفتید؟ اگر در مكانی كه شب در آن جا نخوابیدهاید صبح بیدار شوید، چه اتفاقی میافتد؟ مثلاً به جای خانهی خودتان كه در آن خوابیده بودید، در بیابانی بیدار شوید. اگر ندانید كی خوابیدهاید و كجا خوابیدهاید قطعاً این بههمخوردن تعادل زمانی و مكانی، زندگیتان را مختل و راكد میكند. میتوانید این را امتحان كنید. به عبارتی دیگران به روی شما امتحان كنند. سرگردانی و گیجی را تجربه خواهید كرد.
بشر در مقطعی بسیار بزرگتر با این مسیله مواجه است. در جایی بوده و یك دفعه از جایی دیگر سر برآورده است. تازه این مكان جدید را هم به خوبی نمیشناسد. نمیداند كه كی آمده، چرا آمده و از كجا آمده. بنابراین در طول زندگی دچار نوعی پریشانی و سردرگمی و آشفتگی میشود...
و دیگر مسایل اساسی برای انسان چنین بوده و هست:
من كیستم؟ این چه زمانی است؟ باید به كجا بروم؟ چگونه باید بروم؟ اكنون چكار باید بكنم؟ در هر زمان چه كاری باید انجام دهم تا به هدف نهایی خویش نایل شوم؟ هر كاری را چگونه (به بهترین شكل ممكن) انجام دهم؟ (...)
بشر برای پاسخ به هر كدام از این سؤالات به تلاشی چند هزار ساله دست زده است. لیكن هنوز نیز در امتداد آن تلاش كاملاً موفق نشده. علوم و تمدنهای ظاهری و باطنی در راستای این سؤالات متولد شده و رشد كردهاند. در حال حاضر این مسایل به نسبتهای مختلف برای عامهی بشر لاینحل مانده است: برای پاسخگویی به آن دو راه در پیش است. حركت در امتداد همان تلاش جمعی چند هزار ساله كه از این طریق دیگر زمان و فضای كافی را برای بهرهگیری در اختیار نخواهد داشت. در این راه باید به بسیاری از علوم، روشها، قواعد و قوانین جهان بیرونی و علوم ظاهری آگاهی یابد تا نهایتاً بتواند به نسبتی سؤالات حیاتی خویش را، شاید كه پاسخ بدهد. بهرهگیری كافی از زندگی با این روش عمری مانند نوح و همتی چون همهی كاشفان و هنرمندان بزرگ دنیا دارد.
راه دیگر فراگیری علوم باطنی و روشهای اسرارآمیز است. معلمین اسرار در طول تاریخ از این طریق به دنبال حل مسایل بنیادی انسان بودند. علم تفسیر تغییرات و معنی
كردن علایم و نشانههای درونی و بیرونی، هنرهای انرژیزایی و روشنبینی (...) فراگیری هر كدام از این رشتههای علوم ماوایی نیز به زمانی طولانی و انرژی بسیار بالایی نیازمند است. بنابراین یادگیری شیوههای اسرارآمیز هم پاسخگو و عملی نخواهد بود.
تنها راه عملی و كامل انسان برای پاسخگویی به این سؤالات و ارضاء این خواستهها و تمایلات باطنی همانا تبعیت از جریان هدایت الهی است كه كلیهی اسرار الهی و تعالیم حق را در خود دارد. تسلیم در برابر روح خدا كه خود معلم و تعلیمدهندهی اسرار هستی و زندگی است. در پیروی از جریان حقیقت، فرد هر كاری را در زمان خودش و به بهترین وجه ممكن به انجام میرساند. او از نوعی جریان شعور الهی تغذیه میكند. بنابراین باطناً آگاه است كه از كجا آمده و به كجا میرود. و چكار باید بكند. او برای بهرهمندی از چنین فیض عظیمی و دستیابی به این فتح بزرگ، نیاز به تمرینات و مجاهدات طولانی و تحقیقات و تفكرات چند هزار ساله ندارد. او در همان مكان و در همان زمانی كه هست از جریان الهی تغذیه كرده و آن را دریافت میكند. و این هنر زندگی متعالی است.
بازگشت
Share
|