|
گام اول هدایت
در تمثیل خانهی آتش گفتیم كه برای نجات و رهایی افرادی كه در آن محل هستند، گام اول هدایت به جانب زندگی حقیقی گام اول رهایی و رهیافتن به خانهی آرامش و شادی حقیقی، بیدار كردن خفتگان (آنهایی كه نمردهاند) بوده است.
این بیدار شدن از خواب اولین مرحله از مراحل سهگانهی پیوستن به لایتناهی و ظهور نور محض است. اما بیدار شدن یعنی چه؟ میخواهیم از زوایای دیگری به "بیداری از خواب" به گام اول الهی نگاه كنیم.
گام اولِ حركت بازگشت به خداوند این است كه "آگاه شویم كه نمیدانیم." گام اول "ادراك كامل" وضعیت كنونی است. بدانیم كه در توهّم زندگی میكنیم. آنچه فكر میكنیم و میدانیم، در واقع همین توهّم است.
این همان به خود آمدن و هوشیار بودن است. مرحلهی اول هدایت، فهم كامل روند گذشته و كنونی زندگی است. اعترافی است با همهی وجود، مبنی بر اینكه تا حالا اشتباه میكردیم و گمراه بودیم. اعتراف به اینكه: نمیدانیم و نمیتوانیم. این به معنای تسلیم شدن است. میدانیم كه نمیبینیم و نمیشنویم. نمیدانیم و نمیتوانیم و قادر به كار درست و متعالی نیستیم. پس خود به خود تسلیم میشویم. تسلیمی همهجانبه با همهی اجزای وجود.
تا انسان "نادانی و ناتوانی" همهجانبه و كامل خود را درك نكند، تسلیم واقعی ممكن نیست، در گام اول بازگشت به خداوند انسان باید دریابد كه "چیزی نیست و چیزی وجود ندارد." هر چه میكند اشتباه و رنجآور است. هر چه میخواهد، هر چه میاندیشد، همهی حركاتش انحراف است و به بیماری و مرگ میانجامد.
در این مقطع از حركت، انسان باید با گفتار، عمل، حالات و رفتار خود به همه چیز اعتراف كند. اعتراف صرفاً كلامی، نه كافی است و نه كارساز. در این مرحله با همهی وجود خود میبایست به نادانی و ناتوانی و ضعف، گناه، انحراف، اشتباه و گمراهی خود اعتراف كند. فرد وقتی بیدار شد، اعتراف میكند كه اگر تا حالا در این منزل آتش و نابودی مانده، در خواب بوده، حالا كه بیدار شده دیگر نمیماند...
در گام اول هدایت، باید تسلیم شویم، كاملاً تسلیم شویم. همه چیز را در اختیار و در دسترس نجاتدهنده قرار دهیم، به او اعتماد كنیم و كار نجات را به او بسپاریم...
چگونه ممكن است اعتراف انسان، كامل باشد؟ چه وقت گفتار انسان درست و صحیح است؟
هنگامیكه اعتراف ما از روی درك و مشاهدهی كامل باشد، صحیح و مورد پذیرش است. اعتراف كلامی به تنهایی ارزش چندانی ندارد. قدم اول، درك و مشاهدهی كامل است. این كامل بودن و فهم و هوشیاری بسیار حایز اهمیت است. اگر درك ناقص باشد، عمل ناقص است. عزم، جزم نمیشود. اعتراف كامل نبوده و خروج از وضعیت فعلی ممكن نیست...
در حركت اول باید درك كنید و بفهمید، تفكر كنید و ببینید. به خود بیایید تا خود را دریابید... هر چیزی علامتی دارد. كسی كه میفهمد این فهم و ادراك از عمل او، حالات و رفتارش و از تغییراتی كه در زندگیاش پدیدار میشود معلوم میگردد. شعار دادن، نشانهی فهم نیست. هر ادراكی، خود به خود، تغییر و تحولی را ایجاد میكند. اگر درك كامل باشد، تغییر كامل و اگر ناقص باشد، تغییر هم ناقص است. اگر این تغییر كامل و این تغییر مسیر حركت پدیدار شد، میتوانیم بگوییم گام اول طی شده...
مقطع اول هدایت الهی، باز كردن چشمهاست. باید چشمها را باز كنیم تا ببینیم و گوش فرا دهیم تا بشنویم، آنگاه درك كامل حاصل میشود و به دنبال این درك كامل، توقف كامل و حركت متعالی... وقتی متوجه شدید كه در اشتباهید، و در مسیر گمراهی و هلاكت حركت میكنید، دیگر به حركت خود ادامه نمیدهید. اگر واقعاً متوجه شده باشید، پس متوقف میشوید. همهی ابعاد زندگی، لحظهای سكون مییابد. كاملاً بیحركت، برای لحظهای. این توقف كامل، قدم اول تعالیم الهی است. اینجاست كه میفرماید: "بایست و بدان كه من خدای تو هستم"...
تاكنون حركت زندگی شما از سنخ معینی بوده، از سنخ تاریكی و منیّت. برای شروع یك حركت متعالی، كه به زندگی متعالی منجر شود، نمیشود حركت قبلی را بگیرید و به حركتی جدید، به حركتی متعالی تبدیل كنید. اینطور فقط میتوانید خود را فریب دهید و راضی كنید. تاریكی به نور بدل نمیشود. حركت قبلی كه از جنس تاریكی و منیّت بوده، شاید به ظاهر شكل و شمایلی نوین و الهی به خود بگیرد، اما این تنها ادا درآوردن و نمایش بازی كردن است. حركت شیطانی با حركت الهی سنخیت ندارد و قابل تبدیل به آن نیست، هر چند بیشتر انسانهایی كه ظاهراً هدایت شدهاند، به این عمل احمقانه و خودفریبانه اقدام كردهاند.
برای این كه حركت تاریك و خودپرستانه جای خود را به حركت عاشقانه و الهی بدهد، تبدیل و تظاهر راه حل نیست. لحظهای توقف كامل كفایت میكند. باید كاملاً متوقف شوید. همه چیز باید برای لحظهای متوقف شود. تنها "لحظهای ایست كامل" كفایت میكند. قدم اول زندگی متعالی ایست كامل است. عمری در جهت دور شدن از معشوق دویدهاید، حالا در بین راه متوجه میشوید كه دارید دور میشوید. اگر واقعاً بفهمید و متوجه شوید، ایمان بیاورید و یقین كنید، میایستید، سپس بر خلاف جهت قبلی دویدن را شروع میكنید. اما اگر در طول دویدن و دور شدن خوب تفكر نكنید و كاملاً متوجه نشوید، دچار شك و تردید خواهید شد. گاهی تند میروید و گاهی به چپ و گاه به راست یا مارپیچ میروید، اما اغلب به دور خود میچرخید.
نظرات، دانستهها، برداشتها، قضاوتها، و تصمیمات شما به رؤیاهای در خواب میماند. توهّم است. اندیشه و احساسات دروغین است زیرا وقتی از خواب بیدار شوید، و به یاد رؤیاهایتان بیفتید، متوجه میشوید كه همهی این رؤیاها، همهی چیزهایی كه میدانید، همه نظرات و تصمیماتتان اشتباه و غلط بوده، هر چند كه ظاهرشان خوب یا بد
بوده است. رؤیا، رؤیاست. چه ظاهراً خوب باشد، چه بد...
گام نخستین ظهور الهی و بازگشت به خداوند، این است كه آگاه شویم همهی ذهنیاتمان اشتباه و غلط است، واقعیت ندارد. بلكه رؤیاست. توهّم و تاریكی است. وقتی فرد این واقعیت را درك میكند كه از خواب بیدار شده باشد. وقتی كذب و نادرست بودن نظرات و برداشتها آشكار شد، آنگاه از همهی آنها رها میشوی. در بند نیستی، از آنها دست میكشی، معتقد نیستی كه چیزی درست یا غلط است. اصلاً مطمینی كه "چیزی نمیدانی" و اینگونه شعور الهی جاری خواهد شد... وقتی فهمیدی كه همهی تصمیمات و قضاوتهایت پایه و اساسی دروغین دارد، پس میپذیری كه خودش هم دروغ و نادرست است. بنابراین در اولین قدم با این درك كامل، انسان از هرگونه قضاوت و تصمیمگیری دست برمیدارد.
ذهن خود به خود ساكت میشود. زیرا فهمیده كه همهی این قیل و قالها دروغ و رؤیاست. این سكوت كامل، شروع هدایت است...
آنگاه كه نادانی و جهالت خود را دیدی، به سوی دریافت دانش حقیقی، به سوی اسرار الهی روان میشوی. به شدت و با اشتیاقی آتشین، جویای اسرار میشوی. ذهن و قلبت نرم و پذیرا میگردد. آن وقت كاملاً برای دریافت تعالیم اسرار، آماده و مهیا هستی. خود را در اختیار استاد حق قرار میدهی، پیام الهی و رهنمودهای معلم الهی را كاملاً میپذیری. بدون هیچ شك و تردیدی. زیرا شك و تردید، تعارضی است میان آنچه میدانیم و آنچه قرار است بدانیم ولی وقتی متوجه شدی كه چیزی نمیدانی، هرگونه تعارضی از میان میرود و ایمان میآید. این ایمان نقطهی آغاز است...
تسلیم بودن، سكوی پرش است. پرشی به دریای بیكران الهی. مرحلهی اول پرواز این است كه تسلیم باشیم. یعنی از روی سكوی پرش، به جانب دریای بیكران حق، شیرجه بزنیم. مرحلهی دوم رها شدن در آسمان، از سكوی پرش، تا دریاست. مرحلهی سوم، غرق شدن در دریای و یكی شدن با آن است... چه كسی تسلیم است؟ آن كه با چشمان خود میبیند كه همهی تصمیمات و قضاوتهایش اشتباه و نادرست هستند. چون هر حركتی كه از جانب "من" باشد، زیانبار و گرفتاركننده است. هر حركتی چه در درون و چه در بیرون. بنابراین به شعور و قدرت هدایتكننده، در برابر جریان الهی تسلیم میشود. نه فقط با اعمال و گفتار، بلكه با ذهن و قلب خود...
باید خود را به هدایتكننده و روح خدا بسپاریم. خود را در ارادهی او رها كنیم. زیرا او از خود ارادهای ندارد. ارادهی او، ارادهی خالق متعال است. به نجاتدهنده ایمان داشته باشیم و پذیرای او شویم. به طوری كه نظر او نظر ما، ارادهی او ارادهی ما، و میل او، میل ما باشد. در این حالت خود به خود به مرحلهی دوم وارد میشویم...
ادامه دارد
بازگشت
Share
|