بگو: اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏ روى روا داشته‏ ايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد. همانا خداوند، همه گناهان را مى ‏آمرزد، كه او خود آمرزنده‏ ى مهربان است. سوره زمر 53                    و پيش از آن كه شما را عذاب فرا رسد و ديگر يارى نشويد، به سوى پروردگارتان روى آوريد و تسليم او شويد. سوره زمر 54                     و از بهترين چيزى كه از جانب پروردگارتان به سوى شما نازل شده پيروى كنيد، پيش از آن كه عذاب الهى ناگهان به سراغ شما آيد، در حالى كه از آن خبر نداريد. سوره زمر 55                    تا [مبادا] كسى بگويد: افسوس بر آنچه در كار خدا كوتاهى كردم! و حقّا كه من از ريشخند كنندگان بودم. سوره زمر 56                     
 

توهّم دانایی، خواب مرگبار

 

گمان می‌بریم چیزی می‌دانیم، گمان برده‌ایم كه چشم‌هایمان می‌بیند و گوش‌هایمان می‌شنود. فكر می‌كنیم كه می‌توانیم به درستی تشخیص دهیم...

...باید درك كنیم (نه تشخیص دهیم) كه چشما‌ن‌مان نمی‌بیند یا حدّاقل به درستی نمی‌بیند و گوش‌هایمان بدرستی نمی‌شنود. پس تفكر و تشخیص ما، به خوبی و درستی عمل نمی‌كند و هر چه نتیجه‌ی آن باشد، اشتباه و كاذب است. ذهن ما، فاسد شده و یا در حال فاسد شدن است. ذهنی كه بدرستی كار نمی‌كند، چگونه ممكن است محصول و نتیجه‌اش (كه افكار و برداشت‌های ماست)درست و صحیح باشد. تا شعور خداوند در وجود انسان جاری نشود، انسان كور و كر است، قادر به تشخیص نیست. ذهنش بیمار و خراب است...

اگر اجزاء یك كامپیوتر خراب باشند، نتایج محاسبات آن نیز غلط است. تازه بر فرض كه ذهن هم به خوبی و به‌طور صحیح عمل كند، امّا وقتی كه آموزش درست نباشد، بر مبنای حقیقت نباشد، باز هم نتیجه اشتباه است و همه‌ی نظرهای ما غلط از آب در می‌آید. شاید اگر تو بگویی "خدا هست" این كاملاً غلط و نادرست باشد، امّا اگر محمد رسول الله (ص) یا مسیح روح الله (س) بگوید خداوند هست، درست و صحیح باشد.

ظاهر كلام هر سه، یكی است امّا باطن و مغز در معنی است، در اندازه‌ی آگاهی و شعور است. شاید معنای كلام آنها با كلام تو، زمین تا آسمان فاصله داشته باشد.

تصویر آسمان با خود آسمان یكی نیست...

مادامی ‌كه نور خداوند در وجودمان ظاهر نشده، همه‌ی نظراتمان، همه‌ی تصمیمات و كارهایمان، همه‌ی برداشت‌ها و به اصطلاح دانسته‌هایمان، نادرست و اشتباه است...

پس در وضعیت فعلی چگونه تشخیص دهیم و چگونه تصمیم بگیریم تا هدایت شویم؟ پاسخ اینست كه باید اصلاً این گونه تصمیم گرفتن را كنار بگذاریم. شاید به وسیله‌ی نیروی این تصمیم بتوانیم به چیزهایی دست یابیم امّا به نه چیز و خداوند، بوسیله‌ی تصمیم نمی‌توان دست یافت. باید این‌بار نیروی دیگری را به كار گیریم. برای ورود به دنیاهای ناشناخته و عالم ناشناختنی (خداوند)، باید از اراده‌ی خداوند مدد جست. چگونه؟ با توكل بر او. با قرار گرفتن و مقاومت نكردن در مسیر او.

باید به قوانین و فرامین الهی چنگ زنیم، به عبارتی، نظر خداوند نظر ما باشد و تصمیم خداوند، تصمیم ما. اراده‌ی او، اراده‌ی ما و میل او میل ما. باید از دید خداوند، از دیدگاه روح الهی و با بینش پیامبران و بزرگان، ببینیم، تشخیص دهیم و حركت كنیم.

از طریق روح الهی كه در همه‌ی انسان‌ها مشترك است، می‌توان به نظر و كلام خداوند و به هدایت الهی دست یافت...

تا زمانی كه گمان برده‌ایم چیزی می‌دانیم از هدایت الهی محروم هستیم. شاید فكر كنیم كه عملاً چیزهایی می‌دانیم و در عمل، بسیاری از تصمیماتمان درست است. امّا آیا شما از همه‌ی نتایج و عواقب تصمیمات و نظرات به ظاهر درست، مطلع هستید، تأثیراتی كه بر ذهن و روح‌تان، بر آینده و سرنوشت شما به‌جا می‌گذارند، تأثیراتی كه...

دانا و آگاه تنها یكی است نه دو تا یا بیشتر. آن یكی تنها خداوند بی همتاست. پس برای درست اندیشیدن و درست تصمیم گرفتن و انتخاب كردن، تنها یك راه وجود دارد و آن ارتباط با خداوند و بهره‌گیری از شعور الهی است...

موسی كلیم الله (ع) كه با خداوند، حضوراً تكلم كرد، كسی كه در زمان خود گمان می‌رفت كه عالمترین و داناترین انسان‌ها باشد، در برابر تصمیمات و نظرات خضر (ع) تحمل نیاورد.[1] آنگاه كه پرنده ای جرعه‌ای اندك از آب دریا را به منقار گرفت، موسی (ع) متوجه شد كه این علمش را نسبت به علم خداوند (اسرار الهی) نشان می‌دهد. قطره‌ای در برابر دریای بیكران.

حالا که موسی (ع) با‌ آن مقام بزرگ و آن افتخار و درجه‌ی تكلم حضوری با خداوند‌، علمش در برابر علم خداوند، ذرّه ای بسیار ناچیز و جزیی است، علم این بشر در برابر خداوند حتّی ذرّه ای از آن ذرّه‌ی ناچیز هم نیست...

وقتی فهمیدیم كه "چیزی نمی‌دانیم" و آنچه به ظاهر می‌دانیم، غلط و نادرست است، هدایت الهی در وجودمان و در زندگی‌مان شروع به جاری شدن می‌كند و حركت درست آغاز می‌شود...

وقتی من گمان كنم كه می‌دانم، دیگر دنبال علم و اسرار نمی‌روم زیرا خود را بی‌نیاز از آن احساس می‌كنم. وقتی من فكر می‌كنم كه راه را بلد هستم، دیگر به راهنما و نقشه‌ی گنج نیازی نیست. وقتی فكر می‌كنم كه نظرات و تصمیماتم درست (یا تا حدودی درست) است، دیگر به نظر خداوند، به شعور الهی و به روح ربّانی نیازی ندارم.

تا خیالم راحت است، اسرار را برای چه می‌خواهم؟ این خیال راحت از توهّم دانایی و گمان بینایی سرچشمه می‌گیرد...

برای رهایی باید بگذاریم خداوند برای ما تصمیم بگیرد و به جای ما تشخیص دهد. كسی كه گمان برده چیزی می‌داند و فكر می‌كند كه می‌تواند به درستی تصمیم بگیرد، مانند كرمی‌است كه به دور پیله بسته و در این توهّم است كه دنیا و عالم هستی همین فضای تاریك و محقر درون پیله است...

ادامه دارد                                                                              



1-  اشاره به داستان خضر (ع) و موسی (ع) در قرآن. (پ.ا )

 

بازگشت

Share

 

 

 

 
 
   
آدرس ایمیل شما
آدرس ایمیل گیرنده
توضیحات
 
 
 
 
شرکت در میزگرد - کلیک کنید
 
 
نظر شما در مورد مطالب سایت چیست ؟
 
 
 
 
 
 
 
©2025 All rights reserved . Powered by SafireAseman.com