|
برداشتهای ما حدود ما
اغلب مردم گمان میبرند جریان هدایت الهی و راه خوشبختی میبایست آنطور باشد كه آنها فكر میكنند. هدایت الهی باید طوری باشد كه آنها انتظار دارند...
افراد از مسیر هدایت الهی، نحوهی هدایت شدن و شخص هدایت كننده، برداشتها و تصاویری دارند. گمان بردهاند كه جریان هدایت و نحوهی آموزش باید طوری باشد كه آنها برداشت كردهاند.
اگر تصاویر و انتظاراتشان اغنا نشود، راه هدایت و جریان آموزش را مورد انتقاد و حتّی تهمت قرار میدهند. با خود میاندیشند خداوند باید همان كاری را بكند كه اینها میخواهند، فكر میكنند هدایت خداوند باید آن چیزی باشد كه آنها انتظار دارند، از راهی و به شكلی باشد كه اینها گمان كردهاند كه هدایت و آموزش باید چنین شكلی داشته باشد...
در مورد شخص راهنما و هدایت كننده نیز تصاویر زیادی را به یدك میكشند. از نظر اینها، فرد هدایتكننده باید ویژگیهای فردی، اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی، نژادی (و...) معیّن و از پیش تعیین شدهای داشته باشد.استاد و راهنما باید انعكاس تصاویر و برداشتهای آنها باشد...گمانشان این است كه راه خداوند، همان راهی است كه اینها فكر میكنند. در صورتی كه خداوند متعال میفرماید: "راه من راه شما نیست."
خداوند، اغلب به گونهای به انسان میبخشد (چه چیزهای مادی و چه غیر مادی) كه انتظارش را ندارند. از راههایی كه انسان اغلب حتّی حدس هم نزده و اصلاً خود را برای آن راهها آماده نكرده او را آموزش داده و به خود نزدیك میكند...
همهی پیامبران، ناجیان و اساتید حق در انجام وظیفهی خود با این مشكلات مواجه شدهاند.
مردم جاهل، انتظارات و پیشداوریهای زیادی در بارهی این افراد، محتوی و نحوهی هدایتشان داشتهاند. اكثر انبیاء و اولیاء الهی از جانب اطرافیان و حتّی دوستان و بستگان خود با همین تصورات باطل و موهوم مواجه بودند. حضرت عیسی (ع) فرمود: "برگزیدهی خداوند را همه جا گرامی میدارند، مگر در سرزمین خود و میان نزدیكان و خانوادهی خویش." و این موضوع در بارهی حضرتش به روشنی صادق بود. یكی از دلایلی كه مسیح (ع) در نظر پیشوایان یهود، به عنوان گناهكار شناخته و محكوم شد، همین بود. آنها میگفتند مسیح باید با جلال و شكوه آسمانی ظاهر شود، فرشتگان به همراه مسیح باید ظهور كنند و او بر بالهای فرشتگان (و...) امّا مسیح (ع) چگونه ظهور كرد؟ از میان قومی كه مورد سوءظن بود و سرزمینی كه بیشترین بدبینیها بر آن متمركز بود. او از استان جلیله برخاست. جلیله، كه از نظر فساد و گناه معروف بود. یك نجار معمولی (...) آیا او با فرشتگان به بیت المقدّس وارد شد؟ خیر . او سوار بر الاغ، یعنی برعكس آن چیزهایی كه مردم فكر میكردند، به بیت المقدّس وارد شد. مسیح (ع) به شدّت در معرض برداشتهای جاهلانه اطرافیان خود قرار داشت. بسیاری از عالمنمایان آن زمان با نفرت و كینه به او نگاه میكردند. حتّی برادران، اطرافیان و دوستان قدیمیاش هم او را انكار كرده و با تردید و بدبینی با او مواجه شدند. برخی او را به عنوان دیوانه و بعضی دیگر، جنگیر و حامل روح شیطانی و حتّی تجسّم خود شیطان میشناختند. به او برچسب مشرك، كافر، ضدخدا، همدست شیطان و فتنه انگیز زدند. وجود الهیاش برای عدهای چنان سنگین و غیر قابل تحمل بود كه بارها در صدد كشتن او بر آمدند لكن عیسی مسیح كسی بود كه خداوند او را "روحالله" و "كلمةالله" خطاب فرمود. حضرت محمد (ص) نیز چنین بود. در زمانی كه شعر و فن بیان بیشترین رواج را در جامعه پیدا كرده و تب واژهها، آغاز شده بود، او از میان بیسوادان (سواد ظاهری) و افراد امّی انتخاب شد. او را نیز جادوگر، دیوانه و شاعر (...) نامیدند و البته پروردگار متعال از او به عنوان حبیب الله یاد نمود. آخرین ناجی زمین نیز با همین موانع روبهرو خواهد بود. بسیاری از علما (علمای ظاهری،آنان كه در توهّم علمند و نه در اصل آن) منكر ناجی زمین و برپاكنندگان حكومت و نظام الهی خواهند شد. و البته در مرحلهی اول، بسیاری از همین علمای (ظاهری) هلاك میشوند...
چه لزومی دارد كه خداوند مانند ما بیندیشد؟ هر چند اندیشهی خداوند متعالی و فارغ از هر نقص و محدودهای است و عین علم اوست. چه اصراری است كه خداوند، آنطور ما را به سوی خود هدایت كند كه فكر میكنیم؟
آیا میتوانیم نظرات خود را نعوذبالله به خداوند قادر دانا، تحمیل كنیم؟... این برخورد جاهلانه مانند این است كه آموزش و هدایت فرد معتاد و فاسدی را به خودش بسپارید، او مشخصاً از راههایی میرود كه فشار چندانی را تحمل نكند. آموزشی را انتخاب میكند كه سختی كمتری داشته باشد، طوری كه هم آموزش ببیند هم به اعتیاد و فساد خود ادامه دهد. این چیزی است كه بسیاری از ما خواهان آن در هدایت و تعلیم هستیم. قصد ما تسلط بر نفس شیطانی است.
همان نفسی كه از تمایلات، برداشتها و انتظارات، توهّمات و آرزوهای ما به وجود خود ادامه میدهد. از طرفی چون این نفس تاریك، بر بسیاری از ما تسلط و كنترل دارد و اغلب اندیشهها و نظرات ما بر پایهی ارضای آن است (خودارضایی) ما هدایتی را میخواهیم كه نفسمان را خیلی آزار ندهد، نه فقط نیازارد بلكه هیجان طلبی و لذت طلبی آن را هم ارضا كند. هدایتی را میخواهیم كه از آن لذت ببریم.امّا این چه كسی است كه لذّت میبرد؟ جریان آموزش و هدایتكنندهای را میخواهیم كه"نفسمان" میخواهد، امّا این نفس، چه كسی را میخواهد؟ چه نوع آموزشی میخواهد؟ چه راهی را میپسندد؟
او كسی را میخواهد، آموزشی را میخواهد و راهی را میپسندد كه او را نابود نكند، به كنترل در نیاورد، بلكه آن (نفس تاریك) را رشد دهد و بر كنترل و تسلطش بیفزاید.
این دیگر هدایت نیست. این انحراف است. هرچند ظاهر آن آراسته والهی باشد...
بسیاری نماز میخوانند امّا نه به عشق خداوند و نه برای سپاس از او، بلكه برای اینكه كمی احساس آرامش كنند و خیالشان راحت شود كه بندهی خدا هستند. میخواهند خود را مشغول كنند. حالا چه بهتر با چیزی كه نام آن مقدّس است...
معالجهی طبیب حتماً آن چیزی نیست كه مورد پسند ماست. گاه بسیار درد آور است. طبیب اگر بخواهد به میل ما و آنطور كه مورد تأیید ماست معالجه كند، چه بسا، هلاك شویم و بمیریم.
ما، بیمار خدا هستیم. خداوند، معالج و شفادهندهی ماست. او خودش راه درمان، وسیله و روش درمان را انتخاب میكند. البته طبیب هر مرضی را به شیوهی خاصی درمان میكند، هر چند كه شاید ظاهر همهی این روشها و وسایل یكی باشد.
دانای اسرار هم هر كسی را به شیوهی خاص خودش انتخاب میكند. برداشتهای ما از نحوهی آموزش و هدایت، وسایلی هستند كه نفس برای محافظت از بقای سلطنت خود در وجود ما به كار میگیرد. "آگاه باشید و فریب نخورید"...
بیشتر مخالفتهایی كه با پیامبران و بزرگان میشد از جانب آشنایان آنها و اهالی شهر و روستایشان بود، اینها قبول نداشتند فردی از میان خودشان، كسی كه او را میشناسند و از گذشته و سوابق او مطلعند، كسی كه مثل خودشان و با خودشان زندگی كرده، بیاید و هدایتكنندهی آنها باشد. انتظار نداشتند كه هدایتكننده و پیامبر از میان خودشان و فردی مانند آنها باشد، و این مانعی بود بر سر راه هدایت بسیاری از آنها...
و این بشر، سخت از روح خدا كه یگانه معلّم الهی است و در اصل در وجود خود اوست، غافل است. او به این سادگی نمیپذیرد كه نجاتدهندهی بزرگ و معلّم اعظم در وجود خود او باشد. اگر این روح در وجود یك غریبه، یك فرد ناشناخته و مجهول، خود را عیان و آشكار كند، به راحتی او را میپذیرد. غافل از آنكه او كسی را پذیرفته و مجذوب كسی شده كه در اصل او در وجود خودش است و آنچه در بیرون است، تجسّم و تجلّی همان روح ربّانی است كه در وجود اوست...
ادامه دارد
بازگشت
Share
|